< فهرست دروس

استاد سيد ابوالفضل طباطبایی

نهج البلاغه

1401/02/11

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: شرح حکمت‌های نهج‌البلاغه (شرح حکمت نوزدهم)/هشدارهای فرهنگی و اجتماعی /پی‌آمد سرگرم شدن به آرزوهای طولانی و بی‌حدومرز، جلسه پنجم

 

وَقَالَ×: «مَنْ‌ جَرَى‌ فِي‌ عِنَان‌ أَمَلِهِ‌ عَثَرَ بِأَجلِهِ‌»[1] .

امام× فرمود: هرکس در پی آرزوی خویش بتازد، مرگ او را از پای در آورد. [این فرد در مرگ سقوط می‌کند قبل از آن‌که به آرزوهایش برسد.]

هر کسی‌که به‌دنبال آرزوهای افسارگسیخته خود گام بردارد و عنان خود را بر روی آرزو قرار دهد، هر چه که او می‌تازد او هم تندتر می‌رود، اولین نتیجه‌ای که عاید این‌چنین انسانی می‌شود این است که در مرگ خودش سقوط می‌کند؛ ولی به آرزوهایش نمی‌رسد.

این حکایت از آرزوهای طولانی و طول الامل در جامعه است و خطری است که می‌تواند جامعه را به آسیب‌های فرهنگی و اجتماعی دچار کند. لذا حضرت نسبت به این خطر هشدار می‌دهند.

شرح محتوایی حکمت:

با توجه به آنچه که در بحث مفهوم‌شناسی واژه‌ی «أمل» -که همان معادل واژه‌ی «آرزو» باشد- بیان شد مشخص شد که آرزو، نوعی از امید است، به‌گونه‌ای که مفهومی جدای از امید ندارد، بلکه بخشی از امید است که بیشتر به‌خیال و رؤیاهای آدمی شبیه خواهد بود. امید، هم امکان دارد و هم عقلانی است و هم شدنی است و هم جامعه را به تحرک و فعالیت وامی‌دارد تا این‌که آینده خودش را ترسیم نماید. این امید است؛ اما آنچه امید دور باشد و وصولش استبعاد دارد، آرزو می‌باشد؛ و آنچه که نزدیک و آماده است و عمدتاً هم حق ما نیست و باید به‌حق دیگران تعرض کنیم، طمع است و تمنی را هم در همان معنای آرزو معنا کردیم، و درباره‌ی حسرت گفتیم که مربوط به گذشته است.

البته برخی از صاحب‌نظران بر این باورند که آرزو همان خیال و توهم انسان آرزومند است، چراکه انسان اهل خیال و توهم است و آرزو واقعیت ندارد؛ به‌جهت این‌که او در ذهن خودش بلندپروازی‌هایی می‌کند و چیزهایی می‌خواهد که شدنی نیست؛ لذا این‌ها خیالاتی است که در ذهن او می‌آید.

ولی به‌نظر می‌رسد این سخن صحیح نباشد، چراکه آرزو خیال محض نیست، بلکه آرزو یک واقعیت است؛ اما به‌جهت این‌که عمده مصادیق و موارد آن از جهت زمان مربوط به فاصله‌های دور و یا مربوط به بلندپروازی‌هایی است که ذهن مخاطب به‌خودی‌خود به خیال منتقل می‌شود، اما (بازهم تأکید می‌کنم که) خیال نیست و برخی از ملاک‌های خیال را دارد.

چون فردی که خودش آرزو می‌کند، او واقعیت را آرزو می‌کند؛ اما برخی از آقایان که گفتند آرزو همان خیال است، بدین‌جهت است که به مصادیق آن رسیده‌ و مشاهده کرده‌اند که عمدتاً در روایات «آرزو» آمده و آن‌هم موارد دوری است که انسان به این زودی‌ها به آن دست پیدا نمی‌کند و نسبت به وصول آن استبعاد دارد؛ به‌جهت این‌که رسیدن به آن سخت بوده و یا چیزی شبیه به‌محال است؛ لذا به این اشتباه افتاده‌اند و گفته‌اند که این مسأله (آرزو) بیشتر همان خیال و توهم انسان است.

برخی روایات و ادله هم آن‌را (آرزو) مذمت کرده‌اند؛ به‌عنوان‌مثال، از امیرمؤمنان×[2] و نیز از پیامبر|[3] روایت می‌کنند که فرمودند: من بر شما از دو چیز می‌ترسم: 1- «اتِّبَاعُ‌ الْهَوَى‌»؛ 2- «طُولُ الْأَمَل».‌ و اشاره‌کرده‌اند که این «طُولَ الْأَمَلِ يُنْسِي الْآخِرَة»؛ طول امل سبب فراموشی آخرت می‌شود.

از همین جهت در معارف اسلامی (چه در نهج‌البلاغه، چه در روایت و حتی در آیات قرآن) نسبت به مسأله ی آرزو دو موضع اتخاذ شده است: 1- موضع مثبت. 2- موضع منفی.

یعنی نسبت به آن، هم نگاه ایجابی داشته‌اند و هم نگاه سلبی داشته‌اند.

نگاه ایجابی مانند این روایت که پیامبر| فرمود: «الْأَمَلُ‌ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِي‌، وَلَوْ لَا الْأَمَلُ مَا أَرْضَعَتْ أُمٌّ وَلَداً وَلَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً»[4] .

فرمود: آرزو براى امّت من رحمت است؛ و اگر آرزو نبود هيچ مادرى فرزند خود را شير نمی‌داد و هيچ باغبانى درختى برنمی‌نشاند.

اما نگاه سلبی که آن‌را مذمت کرده‌اند، از قبیل این روایت است:

قَالَ عَلِيٌّ×: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ [اثْنَتَانِ‌] اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَطُولُ الْأَمَلِ‌ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَأَمَّا طُولُ‌ الْأَمَلِ‌ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ»[5] .

اى مردم همانا بر شما از دو چيز مى ترسم: هواپرستى و آرزوهاى طولانى. امّا پيروى از خواهش نفس، انسان را از حق بازمی‌دارد، و آرزوهاى طولانى، آخرت را از ياد می‌برد.

یعنی در برخی از ادله و روایات نسبت به مسأله ی آرزو مذمت شده و در برخی دیگر هم مورد مدح و ستایش قرار گرفته است.

باید به این مطلب توجه نمود که پیامبر| و امیرمؤمنان×[6] نفرمودند که آرزوی بلند نداشته باشید، بلکه فرمودند: از آرزوهای بلند بر شما می‌ترسیم؛ یعنی می‌ترسیم نتوانید «طُولُ الْأَمَل» را مدیریت کنید و آرزوهای بلند بر شما آسیب بزند.

لذا برای حلّ این دو مسئله دو راه‌حل داریم:

اوّلاً: خود امل (آرزو) و دراز بودن آن مطلقاً و فی حد نفسه مذمتی ندارد، بلکه سرزنش آن به‌جهت اثری است که ممکن است به‌جا بگذارد. آن اثری (آسیبی) هم که به‌جا می‌گذارد به‌خاطر ظرفیت فرد بوده و مربوط به شخص آرزوکننده است نه خود آرزو، چراکه انسان ضعیف‌النفس است و قدرت و توان مقاومت در برابر آرزوهایش را ندارد. لذا اگر آرزوی بلندی داشته باشد، در آرزوهایش گم می‌شود.

توجیه این سخن همان است که در سخن مولا نیز بدان اشاره‌شده است که آرزوی افسارگسیخته مذموم و آرزوی کنترل‌شده پسندیده است؛ و تعبیر روایات نسبت به مذمت آرزو نیز به‌جهت «طُولُ‌ الْأَمَلِ» است و نه مطلق «الْأَمَلِ».

این نکته حکایت از این مطلب دارد که آرزو با توجه به این‌که یکی از مسائل فطری انسان است، چنان‌چه کنترل‌شده باشد می‌تواند مثبت تلقی شود و پویایی در انسان و جامعه ایجاد کند که در حقیقت می‌توان این نوع از آرزو را از جهت مصداقی، آرزوی کنترل‌شده و یکی از مصادیق امید که قدرت فعال‌سازی جامعه را دارد به‌شمار آورد؛ اما در صورت بلندپروازی‌های بی‌حدومرز مورد مذمت واقع‌شده و از آن نهی گردیده است.

سؤال: با توجه به مواضع دوگانه درباره‌ی «آرزو»، اگر کسی بپرسد که آیا آرزو داشتن کار خوبی است یا بد؟ و اگر برخی از انواع آن همانند آرزوهای طولانی مذمت شده، آیا آرزوی طولانی نیز مطلقاً مذموم است یا به علت خاصی مورد مذمت واقع شده است؟

در پاسخ به این سؤال باید گفت، آنچه که در روایات مورد نكوهش واقع شده، «طُولُ‌ الْأَمَلِ» است و نه خود «الْأَمَلِ».

اما نسبت به نکوهش مطلق «طُولُ‌ الْأَمَلِ» نیز باید گفت که خود «الْأَمَلِ» با همان صورت طولانی‌اش در برخی مناجات‌ها نیز وارد شده است.

دراز بودن آرزو و طول امل مطلقاً مذمت نشده است، بلکه آرزوی طولانی به‌خاطر پی‌آمد منفی آن مذمت شده که «فَيُنْسِي الْآخِرَةَ» باشد، چون طول امل سبب فراموشی آخرت می‌شود؛ لذا آن‌را مذمت کرده‌اند. پس «الْأَمَلِ» مطلقاً مذمت نشده است، بلکه آن طول الاملی مذمت شده که منجر به «فَيُنْسِي الْآخِرَةَ» بشود.

پس این اگر باشد تشبیه به مسئله حرمت خمر می‌شود؛ «الخمر حرام لانّه مسکر»[7] ؛ خمر حرام است چراکه مست‌کننده است. به این خاطر اگر منصوص العلة را متوجه شویم هر چه که مسکر باشد حرام است.

این‌جا هم می‌گوییم هر چیزی که سبب نسیان آخرت باشد باید از آن حذر نمود، چراکه فراموشی آخرت سبب فراموشی خداوند است؛ اما اگر آرزو سبب نسیان آخرت نشود مشکلی ندارد.

پس نکته اول این است که آرزو و طول امل آن‌گاه مذموم است که پی‌آمدی همانند نسیان آخرت و خدا فراموشی داشته باشد و الا فی‌نفسه آرزوی طولانی مذمتی ندارد.

بله، ممکن است انسان از این باب که اگر آرزوی بلند داشته باشد دل‌بستگی‌های وی بیشتر شده و زمینه‌ی حب دنیا در او فراهم بشود؛ لذا گفته‌اند اگر کسی نمی‌تواند خودش را کنترل نماید، نباید آرزوی بلند داشته باشد.

ثانیاً: «طُولُ‌ الْأَمَلِ» مذمت نشده است، بلکه آن آرزویی مذمت شده که بدون قید و شرط باشد؛ علت نکوهش آن‌هم این است که سبب فراموشی آخرت می‌شود؛ و الا خود «الْأَمَلِ» و «آرزو» با همان لحن طولانی بودن در دعاها و مناجات نیز وارد شده است.

به‌عنوان‌مثال، امام سجاد× در «مُنَاجَاةُ الرَّاجِين‌» چندین جا واژه‌ی «أمل» را به‌کار برده‌اند و لحن به‌کار بردن آرزو هم درخواست طولانی است:

در این مناجات این‌گونه دارد:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، يَا مَنْ‌ إِذَا سَأَلَهُ‌ عَبْدٌ أَعْطَاهُ‌، وَإِذَا أَمَّلَ مَا عِنْدَهُ بَلَّغَهُ مُنَاهُ، وَإِذَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ قَرَّبَهُ وَأَدْنَاهُ، وَإِذَا جَاهَرَهُ بِالْعِصْيَانِ سَتَرَ عَلَى ذَنْبِهِ وَغَطَّاهُ، وَإِذَا تَوَكَّلَ عَلَيْهِ أَحْسَبَهُ وَكَفَاهُ، إِلَهِي مَنْ ذَا الَّذِي نَزَلَ بِكَ مُلْتَمِساً قِرَاكَ فَمَا قَرَيْتَهُ، وَمَنِ‌ الَّذِي أَنَاخَ بِبَابِكَ مُرْتَجِياً نِدَاكَ فَمَا أَوْلَيْتَهُ، إِلَهِي أَ يَحْسُنُ أَنْ أَرْجِعَ عَنْ بَابِكَ بِالْخَيْبَةِ مَصْرُوفاً، وَلَسْتُ أَعْرِفُ سِوَاكَ مَوْلًى بِالْإِحْسَانِ مَوْصُوفاً، كَيْفَ أَرْجُو غَيْرَكَ وَالْخَيْرُ كُلُّهُ بِيَدِكَ، وَكَيْفَ أُؤَمِّلُ سِوَاكَ وَالْخَلْقُ وَالْأَمْرُ لَكَ، أَ أَقْطَعُ رَجَائِي مِنْكَ وَقَدْ أَوْلَيْتَنِي مَا لَمْ أَسْأَلْهُ مِنْ فَضْلِكَ، أَمْ تُفْقِرُنِي إِلَى مِثْلِي وَأَنَا أَعْتَصِمُ بِحَبْلِكَ، يَا مَنْ سَعِدَ بِرَحْمَتِهِ الْقَاصِدُونَ، وَلَمْ يَشْقَ بِنَقِمَتِهِ الْمُسْتَغْفِرُونَ كَيْفَ أَنْسَاكَ وَلَمْ تَزَلْ ذَاكِرِي، وَكَيْفَ أَلْهُو عَنْكَ وَأَنْتَ مُرَاقِبِي، إِلَهِي بِذَيْلِ كَرَمِكَ أَعْلَقْتُ يَدَيِ، وَلِنَيْلِ عَطَايَاكَ بَسَطْتُ أَمَلِي، فَأَخْلِصْنِي بِخَالِصَةِ تَوْحِيدِكَ، وَاجْعَلْنِي مِنْ صَفْوَةِ عَبِيدِكَ، يَا مَنْ كُلُّ هَارِبٍ إِلَيْهِ يَلْتَجِئُ، وَكُلُّ طَالِبٍ إِيَّاهُ يَرْتَجِي، يَا خَيْرَ مَرْجُوٍّ وَيَا أَكْرَمَ مَدْعُوٍّ، وَيَا مَنْ لَا يَرُدُّ سَائِلَهُ وَلَا يُخَيِّبُ آمِلَهُ، يَا مَنْ بَابُهُ مَفْتُوحٌ لِدَاعِيهِ، وَحِجَابُهُ مَرْفُوعٌ لِرَاجِيهِ، أَسْأَلُكَ بِكَرَمِكَ أَنْ تَمُنَّ عَلَيَّ مِنْ عَطَائِكَ بِمَا تَقَرُّ بِهِ عَيْنِي، وَمِنْ رَجَائِكَ بِمَا تَطْمَئِنُّ بِهِ نَفْسِي، وَمِنَ الْيَقِينِ بِمَا تَهُونُ بِهِ عَلَيَّ مُصِيبَاتُ الدُّنْيَا، وَتَجْلُو بِهِ عَنْ بَصِيرَتِي غَشَوَاتِ الْعَمَى، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ»[8] .

ای آن‌که هرگاه بنده‌ای از او بخواهد عطایش کند و هرگاه چیزی را که نزد اوست آرزو کند، به آرزویش برساند و زمانی‌که به او روی آورد، مقرّب و نزدیکش سازد و گاهی که تظاهر به گناه کند، گناهش را پرده‌پوشی نماید و آنگاه‌که بر او توکل نماید، او را بس باشد و کفایت کند.

معبودم، کیست که بر آستانت واردشده و خواهان مهمان‌پذیری‌ات باشد و تو از او پذیرایی نکرده باشی و کیست که مرکب حاجت را با امید به سخاوتت به درگاهت خوابانده باشد و تو احسانش ننموده باشی؟ آیا خوشایند است که از درگاهت با محرومیت بازگردم، درحالی‌که جز تو سروری که به احسان متصّف باشد نشناسم؟ چگونه به غیر تو امید بندم درحالی‌که هر خوبی به‌دست توست و چگونه جز تو را آرزو کنم درحالی‌که آفرینش و فرمان ویژۀ تو است؟ آیا امیدم را از تو بِبُرم درحالی‌که از روی احسان آنچه از تو نخواستم به من عطا فرمودی یا آیا به‌مانند خودم نیازمندم می‌کنی درحالی‌که به رشته محکمت چنگ می‌زنم؟

ای آن‌که قصدکنندگان به‌رحمتش خوشبخت شدند و آمرزش خواهان به انتقامش بدبخت نشدند؛ چگونه فراموشت کنم که همیشه به یادم بوده‌ای و چگونه از تو بی‌خبر شوم که تو نگهبانم هستی.

معبودم دستم را به‌دامن کرمت آویختم و برای رسیدن به عطایت سفره آرزویم را گستردم، مرا به خلوص توحیدت خالص کن و از بندگان برگزیده‌ات قرار ده.

ای آن‌که هر گریزانی به او پناه می‌جوید و هر جوینده‌ای به او امید می‌بندد، ای بهترین امیدبخش، ای کریم‌ترین خوانده‌شده، ای آن‌که پرسنده‌اش برگردانده نشود و آرزومندش محروم نگردد، ای آن‌که در رحمتش به‌روی خوانندگان باز است و پرده درگاهش برای امیدواران گشوده است، از تو می‌خواهم به بزرگواری‌ات که ببخشی از عطای خود بر من آن‌چنان‌که دیده‌ام به آن روشن شود و از امید به تو سرشارم سازی به‌اندازه‌ای که نهادم آرامش یابد و از یقین آن‌چنان بر من عطا کنی که با آن ناگواری‌های دنیا را برایم آسان نمایی و با آن از دیدگان دلم پرده‌های نابینایی را برگیری، به مهربانی‌ات ای مهربان‌ترین مهربانان.

همان‌گونه که در مناجات امام زین‌العابدین× مشاهده شد، هم از واژه «أمل» و هم از واژه‌ی «رجا» استفاده‌شده و هر دو را نیز از خداوند درخواست نموده است.

یعنی هم به خداوند امید بسته و هم از او آرزو کرده است!

این لحن، لحن آرزوی بلند و درخواست‌های فراوان است.

و از این سخن امام زین‌العابدین× نیز استفاده می‌شود که این نوع آرزوها و بیان داشتن آن‌ها در برابر خداوند، همان بلندی آرزو است؛ امام× در مناجاتش از خود خداوند می‌خواهد، «وَلِنَيْلِ عَطَايَاكَ بَسَطْتُ أَمَلِي»؛ یعنی (خدایا!) سفره‌ی آرزو برای عطایای تو (خدا) پهن کرده‌ام.

اگر انسان از خدا آرزوی های بلند و طولانی داشته باشد، آیا از خداوند دور می‌شود و خدا را فراموش می‌کند؟ می‌گوییم: خیر، انسان زمانی‌که از خود خدا آرزوی بلند بخواهد. این کار وی را از خدا دور نمی‌کند، و چون دور نمی‌کند؛ لذا می‌شود گفت که آرزو و طول آرزو اگر در زمینه‌ی معنویت و از خدا باشد هیچ اشکالی ندارد. اتفاقاً از نشانه‌های انسان مؤمن داشتن همت بلند است؛ و در آرزوهای دنیوی هم اگر به‌گونه‌ای آرزو کند که موجب نسیان خدا و فراموشی او نشود اشکالی ندارد.

با توجه به این مطالب معلوم می‌شود که طول امل به‌طور مطلق مذموم نیست، بلکه به‌جهتی مذموم واقع شده است که اگر آن جهت نباشد حتماً مذموم نخواهد بود.

امیرمؤمنان× در روایتی این‌گونه می‌فرماید:

عَنْ يَحْيَى بْنِ عُقَيْلٍ قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ×: «إِنَّمَا أَخَافُ‌ عَلَيْكُمُ‌ اثْنَتَيْنِ‌ اتِّبَاعَ‌ الْهَوَى‌ وَطُولَ الْأَمَلِ؛ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ- وَأَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ»[9] .

فرمود:
همانا من از دو چيز بر شما مى‌ترسم: 1- پيروى از هواهاى نفسانى؛ 2- آرزوهاى دراز.

اما نتيجه پيروى از هوا، اين است كه انسان را از حق بازمی‌دارد و اما آرزوى دراز سبب فراموشى آخرت مى‌شود.

چنانچه مشاهده شد این‌جا در مقام مذمت «طُولُ الْأَمَلِ» می‌فرماید: آخرت را به فراموشی می‌سپارد.

شبیه همین مطلب در سایر روایات نیز وجود دارد که بیانگر این است که مذمت به‌خاطر فراموشی آخرت است.

و پرواضح است، هر جایی‌که با این خصوصیت نباشد مذمتی نیز نخواهد بود.

علاوه‌براین، چون منصوص العلة است هر جایی‌که این خصوصیت باشد بازهم مذمومیت و سرزنش خواهد بود؛ یعنی درباره‌ی غیر آرزو نیز اگر «يُنْسِي الْآخِرَةَ» تحقق پیدا کند، باید سرزنش بشود.

پس می‌شود گفت که داشتن آرزو و نیز آرزوهای طولانی به‌خودی‌خود عیبی ندارد، مگر آن‌جایی‌که موجب آسیب و خسارتی بشود که نماد آن خسارت، همان فراموشی آخرت است، چراکه مطابق آنچه گفتیم آرزو مربوط به آینده و ترسیم آن است که در روایات، آینده را باید با بلندهمتی آغاز نمود و برای آن برنامه‌ریزی کرد، چراکه قیمت انسان به‌اندازه و قدر همت اوست.

همان‌گونه که امیرمؤمنان علی× فرمود:

«قَدْرُ الرَّجُلِ‌ عَلَى‌ قَدْرِ هِمَّتِهِ‌»[10] ؛ ارزش هر كس به‌اندازه‌ی همّت اوست.

آری، انسان به‌جهت ممکن الخطا بودنش امکان دارد که در مسیر ترسیم آینده با همت بلند، دچار اشتباه بشود و آنچه برای او خوب نیست را به‌عنوان خوب انتخاب کند که این اشتباه در مصداق است.

آن‌چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید:

{وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}[11] ؛ چه‌بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن‌که خیرِ شما در آن است؛ و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آن‌که شرِّ شما در آن است؛ و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید.

بنابراین، امید صحیح بستن و آرزوی صحیح داشتن، وقتی است كه انسان خیر واقعی را بشناسد و درست تشخیص دهد که عیبی ندارد.

درباره‌ی وارد شدن واژه‌ی «أمل» در مناجات‌ها و ارتباط با خداوند باید گفت که این نوع از آرزوها از خداوند اگرچه با طول الامل همراه باشد عیبی ندارد و مورد مذمت نخواهد بود، چراکه؛

اولاً: آرزو در اینجا همان درخواست از خداوند است و هیچ دلیلی نداریم که از خداوند باعظمت خواسته‌های کوتاه بخواهیم.

ثانیاً: ملاک مذمت «طُولُ الْأَمَلِ»، «يُنْسِي الْآخِرَةَ» است که درباره‌ی درخواست از خداوند قابل‌تصور نیست؛ چراکه فراموشی آخرت، همان فراموشی حضور دوباره در محضر خداوند است که وقتی با خداوند مرتبط باشید فراموشی ندارد.

و روشن و واضح است که اگر علت نباشد معلول هم نخواهد بود؛ و شرط که نباشد مشروط هم نخواهد بود.

ثالثاً: آنچه که دور بودنش موجب می‌شود تا استبعاد حصول پیدا بشود و بگویند قابل تحقق نیست و چیزی شبیه به محال است. درباره‌ی امور عادی دنیایی و به‌دست بشر و انسان است که باید با سبب و اسباب صورت بگیرد؛ اما درباره‌ی خداوند که خود مسبب‌الاسباب است و می‌تواند سبب‌ساز باشد هیچ استبعادی ندارد و امکان تحقق دارد.

رابعاً: در آرزوهای مناجاتی وقتی‌که از خداوند چیزی درخواست می‌کنیم، آنچه که به ما عنایت می‌کند از باب این نیست که چون ما استحقاق آن‌را داریم، بلکه از باب تفضل و عنایت اوست؛ و چون از باب تفضل است؛ پس نیازی به بررسی امکان و عدم امکان ندارد و بحث دور بودن و نزدیک بودن و امکان و عدم امکان نیست، چراکه تفضل خداوند مستمر است و ممکن می‌باشد و همه‌چیز را شامل می‌شود.

آرزوهای طولانی سرزنش شده دنیایی

با توجه به این آنچه که در مباحث بالا بیان کردیم، معلوم می‌شود که آرزوهای طولانی بد و سرزنش شده، همانا آرزوهای طولانی مربوط به دنیاست، نه آرزوی های آخرتی، چراکه «يُنْسِي الْآخِرَةَ» به‌واسطه‌ی گره خوردن به دنیا حاصل می‌شود و یا قساوت نیز به‌سبب تعلقات دنیایی حاصل می‌شود.

ازاین‌رو، کسی‌که آرزو می‌کند به مقامات بلند دنیایی برسد و هدف او نیز این باشد که عده‌ای دور او جمع بشوند و از او تعریف و تمجید کنند و جایگاه اجتماعی پیدا کند، این آرزوها مصداق فراموشی آخرت است و مذموم خواهد بود؛ اما اگر دنبال دنیا رفتن به هدف خدمت خلق و حرکت به‌سوی کمالات باشد، عیبی ندارد.

و آرزوهای آخرتی و معنوی که انسان آن‌ها را از خداوند آرزو می‌کند هرچقدر هم که طولانی باشد عیبی ندارد، چراکه آرزوهای معنوی مصداق طول الامل مذموم نیست؛ در این موضوع هر چه بلندهمت‌تر باشیم خوب است، به‌شرط این‌که با اقدام و عمل مناسب نیز همراه باشد.

مردی از وجود نازنین پیامبر اکرم× درخواست کرد تا پیامبر بهشت را برای وی ضمانت کند. پیامبر| به وی فرمودند: «أَعِنَّا بِطُولِ السُّجُودِ»[12] ؛ به شرطی بهشت را برای تو ضمانت می‌کنم که مرا با سجده طولانی یاری‌رسانی.

در این‌جا پیامبر نفرمودند که این چه آرزویی است تو می‌کنی! جایگاه تو با من یکی نیست و او را سرزنش نکردند، بلکه فقط یک شرط برای او گذاشتند و فرمودند: «أَعِنَّا بِطُولِ السُّجُودِ».

در دعای ماه رجب نیز همین همت بلند و آرزوی طولانی درباره‌ی دریافت همه‌ی خیرات و خوبی‌ها مشاهده می‌شود.

آن‌جا که به خداوند عرضه می‌داریم و می‌گوییم: «يَا مَنْ‌ أَرْجُوهُ‌ لِكُلِ‌ خَيْرٍ»[13] ؛ ای آن‌که هر خیری را از او امید دارم.

این رجا و امید، دراز و طولانی است و هیچ منعی وجود ندارد.

آرزوهای طولانی دنیایی ابزار کار شیطان است.

مطابق آنچه در بالا گفته شد آرزوهای دنیایی به وصف طول الامل می‌تواند مصداقی از آرزوهای مخرب به‌شمار آید

و از همین جهت است که شیطان نیز وعده داده است که از راه آرزومند ساختن انسان‌ها با آرزوهای دنیایی موجب تخریب آنان و ایجاد انحراف در جامعه‌ی آنان خواهد شد.

خداي تبارک‌وتعالی در قرآن كريم، از قول شيطان كلامي را نقل كرده كه می‌گوید: {وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ}[14] ؛ و مسلماً آن‌ها را گمراه می‌کنم و به آرزو دچار می‌سازم و به آن‌ها فرمان می‌دهم.

يعني من از راه آرزو وارد می‌شوم و چيزهايي را كه زشت است براي او زيبا جلوه می‌دهم؛ و او در خيال خود، آن‌ها را زيبا تصور می‌کند؛ و در مقابل، چيزهايي كه حقّ و زيبا است را براي او زشت معرفي می‌کنم تا او در خيال خود آن‌ها را زشت و باطل تصور نمايد؛ و او را به آینده‌ای موهوم اميدوار می‌کنم؛ و از آينده‌ی قطعي و واقعي ناامید می‌سازم و باعث می‌شوم که او از يك پناهگاه قطعي بريده گردد. بنابراين، راه نفوذ شيطان و شيطنت او، آمال و آرزو و اهداف باطل است.

پس طول امل هر جا که انسان را از خداوند جدا کند مذموم و ناپسند است؛ ولی اگر طول الامل باشد و منجر به فراموشی آخرت نشود، اشکال ندارد.

مانند مناجات امام سجاد× که آرزوهای طولانی و بلند را از خداوند مسئلت می‌کند.

در دعای مکارم الاخلاق نیز حضرت می‌فرمایند:

«عَمِّرْنِي‌ مَا كَانَ‌ عُمُرِي‌ بِذْلَةً فِي‌ طَاعَتِکَ، فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ»[15] .

[خدایا!] مادامی‌که عمر من صرف طاعت و بندگی تو می‌شود، آن‌را به من مرحمت و عمرم را طولانی کن! اما اگر عمر من چراگاه شیطان شود، قبل از این‌که مورد خشم و غضب تو قرار گیرم، جان من را بگیر!

یعنی اگر عمر انسان مرتع شیطان بشود، «يُنْسِي الْآخِرَةَ» می‌شود.

پس می‌شود گفت، باید مراقب بود تا آرزوی های طولانی ابزاردست شیطان نشود، چراکه اگر ابزاردست شیطان شد، سبب فراموش آخرت خواهد شد.

خلاصه این‌که حضرت در این حکمت فرمودند:

«مَنْ‌ جَرَى‌ فِي‌ عِنَان‌ أَمَلِهِ‌ عَثَرَ بِأَجلِهِ‌».

اگر آرزو کنترل‌شده و در تحت اختیار نبود، و نیز اگر از خدا خواسته نشد و کسی به‌دنبال این‌گونه آرزو گام برداشت، آرزوی وی می‌تازد و فرد هم به‌دنبال آن می‌رود. این‌چنین آرزویی باعث می‌شود که فرد به اجلش برسد؛ اما هرگز به آرزویش نرسد.


[3] - قَالَ رَسُولُ اللَّهِ:‌ «إِنَّ أَشَدَّ مَا أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ مِنْهُ اتِّبَاعُ‌ الْهَوَى‌ وَ طُولُ الْأَمَلِ فَإِنَّ اتِّبَاعَ‌ الْهَوَى‌ يَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ طُولَ الْأَمَلِ يُنْسِي الْآخِرَةَ»؛ (إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج‌1، ص21.).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo