< فهرست دروس

سید ابوالفضل طباطبائی

خارج اصول

1400/07/19

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: مباحث مقدماتی علم اصول (از ابتدای اصول)/مقدمه سوم /نگاهی اجمالی به کیفیت تنظیم کتاب کفایة الأصول

 

بحث در مقدمات اصول فقه بود، مباحثی را دراین‌باره تقدیم کردیم، در مقدمه‌ی سوم از این بحث بودیم، گفتیم: برای موضوع و متن بحث خودمان کتاب شریف «کفاية الأصول» را به‌تبعیت از بزرگان انتخاب کردیم که به‌ترتیب و محور آن حرکت کنیم.

لذا لازم است که نگاهی اجمالی به‌ترتیب و محتوای این کتاب داشته‌باشیم.

در اهمیت و عظمت این کتاب گفتیم: همین بس‌که تابه‌حال در حوزه‌های علمیه متن جایگزینی برای این کتاب تهیه و یافت نشده‌است که نشان از عظمت این کتاب دارد.

این کتاب ارزشمند بر مبنای ترتیب خاصی در علم اصول تنظیم شده که بسیاری از نویسندگان اصولی نیز همین ترتیب را ادامه داده‌اند، اگرچه برخی نیز تغییر روش داده و به‌گونه‌ای دیگر وارد بحث شده‌اند و در ضمن اشکالات کفایه را نیز بیان کرده‌اند.

ترتیب کفایه این است:

خود مرحوم آخوند& در ابتدای کتاب «کفاية الأصول» به‌صورت مختصر و موجز به ترتیب خاص آن تصریح می‌کند و می‌فرماید: «وبعد فقد رتّبته على مقدّمة، ومقاصد وخاتمة»[1] . بر یک مقدمه، هشت مقصد و یک خاتمه این کتاب تنظیم‌شده است.

در هر بخش از کتاب مطالبی از علم اصول را بیان کرده است.

مقدمه‌ی این کتاب مشتمل بر ۱۳ امر است؛ البته برخی از علمای معاصر که کتاب اصولی نوشته‌اند و برمبنای کفایه هم پیش رفته‌اند این سیزده‌ امر را درهم ادغام کرده و گفته‌اند که ده امر است، اما مشهور بر اساس همین سیزده‌ امر پیش رفته‌اند که این ۱۳ امر مقدمه‌ی علم اصول است، خود علم اصول نیست و مسائلی که در این‌جا مطرح‌شده گاهی مسائل لغوی است، گاهی مسائل منطقی است و گاهی هم مسائل بخش‌های دیگر است، و خیلی از آن‌ها هم جزء مسائل اصولی نیست.

نکته: در این‌جا مطلبی باید مورد التفات و توجه قرار بگیرد و آن این‌که چرا مرحوم صاحب کفایه این مطالب را در 13 محور و در مقدمه کتاب ذکر کرده است در حالی‌که می‌توانست آن‌ها را در بخش اول کتاب قرار داده و آن‌جا بیان نماید؟

به نظر می‌رسد که خود مرحوم آخوند نیز همانند سایر فقهاء بر این باور بوده که این‌ها جزء مباحث علم اصول فقه نیست، ولی خوب است که طلبه بر آن‌ها اطلاع داشته باشد. یعنی در کمک به فهم بیشتر علم اصول و دقت در آن مفید است، اگرچه جزء علم اصول نیست.

در این مقدمه 13 امر را به‌صورت فهرست یادآور می‌شویم تا التفاتی اجمالی به این‌موضوع داشته‌باشیم و ذهنمان، ذهنی اصولی بشود تا زمانی‌که ورود به بحث پیدا می‌کنیم، جوانب آن را داشته‌باشیم.

مرحوم آخوند& 13 امر را در مقدمه به این ترتیب ذکر کرده است:

الأمر الأول: اجزاء العلم(موضوع العلم - مسائل العلم – تمايز العلوم - موضوع علم الأصول - تعريف علم الأصول).

الأمرالثانى: الوضع (حقيقة الوضع - من الواضع؟ - اقسام الوضع - المعانى الحرفية - الفرق بين الانشاء والاخبار - اسماء الاشارة - الضمائر - الموصولات).

الأمر الثالث: استعمال اللفظ في المعنی المجازی.

الأمر الرابع: انحاء استعمال اللفظ.

الأمر الخامس: الدلالة تابعة للارادة أو لا؟

الأمر السادس: وضع المركبات والهيئات.

الأمر السابع: علائم الوضع وعدمه، مثل التبادر وصحه الحمل وعدم صحه السلب والاطراد.

الأمر الثامن: أحوال اللفظ وتعارضها؛ مثل التجوز والاشتراک والتخصيص والنقل والاضمار و...

یعنی لفظ به طور کلی دو حالت دارد: اولی و ثانوی.

الأمر التاسع: الحقيقة الشرعية.

الأمر العاشر: الصحيح والاعم.

الأمر الحادی عشر: الاشتراك.

الأمر الثانی عشر: استعمال اللفظ فى اكثر من معنى.

الأمر الثالث عشر: المشتق.

در امر اول: اجزاء علم و اجزاء علم اصول را بیان می‌کند، از قبیل: موضوع علم مسائل علم، وجه تمایز بین علوم، و در پایان هم موضوع علم اصول و تعریف علم اصول را بیان می‌کند. این مجموعه امر اولی است که آخوند به آن می‌پردازد.

امر دوم: درباره‌ی وضع است، این‌که حقیقت وضع چیست؟ علاوه‌بر آن، واضع کیست؟ که معمولاً در مقدمات اصول از آن بحث می‌شود و مرحوم آخوند هم از آن بحث کرده‌است. اقسام وضع، حتی معانی حرفیه، فرق بین انشاء و اخبار، اسماء اشاره، ضمایر و موصولات. همه‌ی این‌ها موضوعاتی است که در امر دوم تحت عنوان الوضع بیان شده‌است. اگرچه همه‌ی این مطالب جزء مطالب اصولی(اصول فقه) نیست، اما مطالب خوب و مفیدی است.

امر سوم: استعمال لفظ در معنای مجازی است، این‌که لفظ در معنای مجازی چطور استعمال می‌شود؟

امر چهارم: انحاء و انواع استعمال لفظی. در این امر به انواع استعمال لفظ می‌پردازد.

امر پنجم: بحث تابعیت دلالت نسبت به اراده و عدم تابعیت است که آیا دلالت تابع اراده هست یا نیست؟ اگرچه بخشی از آن به بحث فلسفی برمی‌گردد، ولی مرحوم آخوند آن را در این‌جا مطرح می‌کند.

امر ششم: به وضع مرکبات و هیئات می‌پردازد، که چطور است.

امر هفتم: علائم وضع و عدم وضع؛ در نشانه‌هایی که این لفظ بر این معنا وضع‌شده یا نشده، مثل تبادر، صحت حمل، عدم صحت سلب، اطراد و موضوعات گوناگون دیگر بحث می‌کند.

امر هشتم: احوال لفظ و تعارض احوال لفظ. لفظ در اصل به‌طورکلی ۲ حالت دارد: حالت اولی و حالت ثانوی، در حالت اول چگونه است؟ در حالت ثانوی چگونه است؟ لذا بحث اشتراک، تخصیص، تجویز، نقل، اضمار و ... که بخشی از این‌ها جزء مباحث نحوی و در مسائل گوناگون دیگر است در آن‌جا مطرح می‌شود.

امر نهم: موضوع حقیقت شرعیّه است. آیا حقیقت شرعیّه داریم یا نداریم؟ شارع مقدس الفاظی را برای وضع کرده‌است، آیا معنای خاصی را اراده کرده یا نه؟ که در این امر از آن بحث می‌شود.

امر دهم: صحیح و اعم که مرتبط با امر نهم است؛ یعنی بر فرض که حقیقت شرعیّه داشته‌باشیم، در این امر بحث می‌شود که آیا شارع مقدس این الفاظ را برای معنای صحیح وضع کرده، یا برای اعم از صحیح و فاسد؟ مثلاً لفظ «صلاة» را برای صلاة صحیح وضع کرده، یا برای اعم از صحیح و فاسد؟

امر یازدهم: بحث اشتراک لفظ در بیش‌از یک معناست؛ آیا می‌شود یا نمی‌شود؟

امر دوازدهم: استعمال لفظ در اکثر از یک معنا؛ چه به‌صورت مشترک باشد و چه به‌صورت غیر مشترک.

امر سیزدهم: بحث مشتق و حالات و مباحثی که مربوط به مشتق است. بحث‌های زیبا و بسیار مفصل و جامعی است و می‌تواند به معلومات انسان بیفزاید، خصوصا اگر به این مباحث به‌صورت اجتهادی نگاه بشود و دقت در آن صورت بپذیرد بسیار می‌تواند مفید باشد.

این عناوین(سیزده امر) در حقیقت فهرستی از مسائل مطرح شده در مقدمه‌ی کتاب «کفاية الأصول» است که مرحوم آخوند بدین ترتیب بیان می‌کند.

بقیه کتاب را نیز در دو بخش تقسیم نموده است: 1- مقاصد. 2- خاتمه.

بعد از بیان مقدمه مرحوم آخوند& به مباحث اصلی اصول وارد می‌شوند؛ ایشان مسائل علم اصول را در ۸ مقصد بیان می‌کند که عبارت‌اند از:

المقصد الاوّل: الأوامر.

المقصد الثانی: النواهی.

المقصد الثالث: المفاهيم.

المقصد الرابع: العام و الخاصّ.

المقصد الخامس: المطلق والمقيد و المجمل و المبين.

المقصد السادس: الامارات المعتبره شرعا و عقلا.

المقصد السابع: الاصول العمليه.

المقصد الثامن: تعارض الادله.

مقصد اول: در باب اوامر است، خود لفظ امر، صیغة إِفْعَل و هیئت آن، بر چه چیزی دلالت می‌کند، آیا دلالت بر مرّه می‌کند؟ آیا دلالت بر تراخی می‌کند؟ آیا دلالت بر فوریت می‌کند؟ که همه این‌ها در آن‌جا بحث می‌شود.

مقصد دوم: درباره‌ی نواهی است؛ همان حالت‌هایی که در باب اوامر آمد در این‌جا هم مطرح است.

مقصد سوم: درباره مفاهیم است. مفاهیم به‌طور مطلق در مقصد سوم از آن بحث می‌شود.

مقصد چهارم: درباره‌ی عام و خاص است. بحث‌های مختلف عام و خاص در این‌جا مطرح می‌شود.

مقصد پنجم: درباره‌ی مطلق و مقید، مجمل و مبین است؛ خصوصا در مجمل و مبین که بحث‌های بسیاری می‌شود و باید هم بشود. در خصوص مسأله‌ی اجتهاد استفاده‌ی از ادله، که آیا این دلیل اجمال و ابهام دارد یا ندارد؟ آیا می‌شود این دلیل مورد استدلال قرار بگیرد یا نه؟ تفاوتش با عام و خاص چیست؟ این‌ها بحث‌های بسیار عمیقی است که باید دقیق بررسی و پیگیری شود.

مقصد ششم: درباره‌ی امارات معتبره است.

مقصد هفتم: درباره‌ی اصول عملیّه بحث می‌شود.

مقصد هشتم: از تعارض ادله بحث می‌کند.

مرحوم آخوند& پس از بیان مقاصد در پایان کتاب «کفاية الأصول»، خاتمه‌ای تاسیس کرده و در آن به مبحث اجتهاد و تقلید پرداخته که می‌تواند این مبحث در مقدمه بحث هم بیاید، اما ایشان تقریباً در همان بحث آورده‌است، تقریباً همه‌ی این مبحث را در خاتمه بیان کرده‌اند، الا برخی از علمای جدیدی که کتاب‌های اصولی نوشته‌اند، و تغییر روش داده و بحث از اجتهاد و تقلید را در مقدمه آورده‌اند و در آن‌جا بحث می‌کنند.

آنچه تا به این‌جا بیان شد اجمالی از محتوای کتاب «کفاية الأصول» و کیفیت تنظیم آن بود که حقیقتاً با این کتاب و عمیق شدن در نظرات استادش شیخ انصاری، تحولی بزرگ درباره‌ی علم و کیفیت مباحث اصولی ایجاد شده است.

البته باید به این نکته توجه کنیم که این تنها مرحله تحولی در علم اصول نبوده که بگوییم مرحوم آخوند و بعدش مرحوم شیخ این دو تحول را ایجاد کرده‌اند، خیر! مرحوم شیخ انصاری& تحول اساسی را ایجاد کرد و بعد از وی نیز مرحوم آخوند& این کار را انجام داد. این تحولات هم پس‌از ماجراهای وحید بهبهانی و بحث‌های وی با اخباری‌ها و محمد استرآبادی و غیره است.

مرحله تحولی در بحث علم اصول به دوره وحید بهبهانی برمی‌گردد، آنجایی‌که اخباری‌ها تلاش کردند اصول را تخطئه کنند و فقط به مباحث روایی بپردازند و به آن توجه کنند؛ روایت را به‌نحو مطلق حجت بدانند و به آن عمل کنند(البته این‌که محل نزاع اخباری و اصولی کجاست؟ آیا این نزاع لفظی است یا نزاع معنوی؟ باید درباره‌اش بحث شود)، اما جناب وحید بهبهانی در برابر این کار آن‌ها ایستادگی کرد و علم اصول را زنده نگه‌داشت که می‌توان وی را مُحیی یا مُجدّد علم اصول نامید.

بعد از جناب وحید بهبهانی تحول در اصول توسط شیخ انصاری و بعد از وی توسط آخوند انجام شد. اما نباید این دوره تحولی در اصول را منحصر به شیخ اعظم انصاری و مرحوم آخوند کنیم، چون بعد از این‌ها نوبت به ۳ نفر از بزرگان و اعاظم علم اصول می‌رسد که از نوابغ بزرگ به شمار می‌روند؛ این‌ها هم تحول بزرگی را در علم اصول فقه ایجاد کرده و سهم وافری در اغناى علم اصول در قرن اخیر داشته‌اند.

یکی از آن‌ها مرحوم محقّق بزرگ نائينى+ است، وی از کسانی است که بسیار دقیق و عمیق بود و سهم بسیار وافری در این مسئله دارد؛ ایشان حرکت و تحولی جدید در اصول ایجاد کرد.

بعد از ایشان مرحوم آقاضیاء عراقی& است که می‌توان وی را متفکّری ژرف‌اندیش لقب داد و نام‌گذاری کرد. برخی از معاصرین، شاگردان آقا ضیاء عراقی بودند که آن‌ها هم در علم اصول بسیار قوت داشتند. مرحوم میرزا هاشم آملی(1322-1413هـ ق) در علم اصول بسیار قوت داشت، به‌گونه‌ای که از ایشان نقل است که گفته بود: «اگر همه‌ی کتاب‌های اصول از بین برود من می‌توانم یک دوره اصول از اول تا آخر بنویسم».

بعد از محقق عراقی نوبت به نابغه‌ی تفكر و تحقیق جناب محقّق اصفهانی& می‌رسد؛ ایشان که حقیقتاً جزء نوابغ علم اصول است با استفاده از آن میراث شیخ انصاری و مرحوم آخوند توانستند تحولی بزرگ در علم اصول داشته باشند و رونقی به مسأله‌ی علم اصول ‌ببخشند.

و بعد از این دوره از این‌ها که جلو بیاییم باید حق بزرگ برخی دیگر را هم ادا کرد و گفت، و آن حقی است که مربوط به دو تن از اندیشمندان بزرگ در این عرصه است، یکی مرحوم امام+ و یکی هم مرحوم سید خویی+ است.

این دو بزرگوار، دو فقیه اصولی بودند که درباره علم اصول به‌رغم این‌که در حقیقت با تورم علم اصول مخالف بودند (همان‌گونه که در یکی از مقدمات گفتیم، نظر سومی درباره علم اصول مطرح بود و آن نظر اعتدالی مربوط به سید بروجردی& و مرحوم امام+ بود) اما در اصول کاربردی مطالب بسیار عمیقی داشتند. کتاب «تهذيب الأصول» مرحوم امام را نباید دست‌کم گرفت. «تهذيب الأصول» درس‌های اصولی و اخلاقی ایشان است که جناب آقای سبحانی تقریرات مرحوم امام+ را در آن نوشته و جمع کرده‌است.

ایشان می‌گوید: من تقریرات مرحوم امام+ را می‌نوشتم و به محضر ایشان می‌بردم، ایشان هم آن را از اول تا به آخر می‌خواندند. یک روز که آن تقریرات را به محضر امام بردم، در این تقریرات مرحوم امام نظرات یکی از آقایان را نقد کرده بود که من آن‌جا عبارت «وَهُوَ فَاسِدٌ»، این قول فاسد است را آورده بودم؛ امام+ زمانی‌که این مطلب را خواند در کنار آن نوشت «وَهو غيرُ تامٍ»، ‌بعد به من تذکر داد و فرمود: ولو این‌که ما به این نظرات بزرگان اشکال داریم، ولی مراقب باشید، هرگز احترام و حریم بزرگان شکسته نشود.

ایشان(آیت الله سبحانی) می‌گوید: از آن روز به بعد از امام یاد گرفتم که هیچ کجا عبارت «وَهُوَ فَاسِدٌ» را در جایی‌که اشکال داریم به کار نبریم.

این تلاش‌ها از سوی مرحوم امام+ و همچنین مرحوم سید خویی& انجام شد.

مقام‌معظم رهبری در تبیین دیدگاه خود درباره‌ی مرحوم آیت الله العظمی خویی& این‌گونه می‌فرمایند: «مرحوم آقای خویی& ملای بزرگی بوده انصافاٌ و یکی از حسنات و برکات زمان ما وجود این عالم فقیهی بود که در این حد از فقاهت و این حد از علم دین بودند و ما درک کردیم ایشان را. بنده هم درس ایشان را هم دیده بودم. آنچه که از آثار ایشان هم پخش شده انصافاٌ خیلی زیاد است و فراوان است»[2] .

بعد از همه‌ی این‌ها نوبت به نوآوری شهید صدر می‌رسد که حقیقتاً ابداعات ماهرانه و محقّقانه‌ای داشته‌است که می‌شود گفت اصول را به اوج تکاملی در این عصر رسانده‌است.

و آنچه امروز ما بر سر سفره آن در علم اصول نشسته‌ایم محصول جهد و تلاش این بزرگواران است.

ما نیز در بحث اصول همان ترتیب صاحب کفایه را دنبال خواهیم کرد، ولی در ضمن بحث به بخش‌هایی خواهیم رسید که ممکن است نیاز باشد از روند مرحوم آخوند تخطی کنیم و تقدم و یا تأخّری را در روند بحث ایجاد نمایم که خواهیم نمود و مشکلی هم به وجود نخواهدآمد.

اولین مطلبی که مرحوم آخوند در بحث اصول مطرح می‌کند درباره‌ی اجزاء علم است.


[2] - https://fa.shafaqna.com/news/472737/.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo