< فهرست دروس

سید ابوالفضل طباطبائی

خارج اصول

1400/12/22

بسم الله الرحمن الرحيم

 

موضوع: المقدمة/الصحيح و الأعم /مقدمه سوم: تصویر قدر جامع میان همه افراد (بیان نظر مرحوم امام راحل+)

 

پس از آن‌که در تصویر قدر جامع میان افراد عبادات بر مبنای صحیحی‌ها به برخی اقوال ازجمله نظر مرحوم آخوند و نظر محقق نائینی پرداختیم. مرحوم آخوند فرمود: ما لابدیم تصویر جامع داشته‌باشیم؛ اما محقق نائینی فرمود: اصلاً نیازی به تصویر قدر جامع نداریم. این دو نظریه را بیان کردیم. برخی از اشکالاتی هم که بر این نظریه‌ها مطرح شده بود و به‌نظر ما هم این اشکالات وارد بود بیان کردیم و از آن گذشتیم.

در این‌جا مناسب می‌دانم که به بیان و نظر مرحوم امام راحل+ نیز درباره‌ی تصویر قدر جامع توجه نماییم.

در این‌که چطور می‌شود برای وضع الفاظ شرعیه برای معانی شرعیه ای که همانند نماز افراد عدیده‌ای دارند قدر جامع تصور کرد، آیا اصلاً تصویر قدر جامع لازم است یا نه؟ اگر لازم است چطور می‌شود آن‌را به تصویر کشید؟! مرحوم امام+ برای ورود به این بحث چند مقدمه بیان می‌کنند، سپس اصل مسئله را مطرح می‌کنند.

مرحوم امام+ ابتدا به سه مقدمه اشاره می‌کند بعد وارد بحث می‌شود.

مقدمه‌ی اول: محل اصلی جریان بحث این است که ما می‌خواهیم یک قدر جامعی در نظر بگیریم و تصویر کنیم که ازنظر کمّی و کیفی قابل انطباق بر افراد مختلف باشد. ازاین‌رو باید قائل شویم که مرتبه قدر جامع، بر مرتبه انتزاع صحّت و فساد مقدّم است.

چراکه قبلاً گفتیم، صحت و فساد امری انتزاعی است؛ یعنی صحت و فساد از تطبیق دادن مأمورٌ‌به با مأتی‌به انتزاع می‌شود.

و با این توجه، به این نتیجه می‌رسیم که یک عملی در خارج تحقّق پیداکرده، چراکه تطبیق دادن مأموربه با ماتی به در خارج و پس از تحقق آن عمل است؛ بنابراین اگر این عمل با آن‌چه مأموریت داشتید انجام بدهید موافق بود، اینجا عقل وارد می‌شود و پس از مشاهده تطبیق و موافقت آن دو، عنوان صحّت را در شرع انتزاع می‌کند؛ و اگر تطبیق نکرد عنوان فساد را انتزاع می‌کند.

لذا می‌فرماید: صحت و فساد عبارت است از انطباق و عدم انطباق مأتی‌به بر مأموربه.

بنابراین مرتبه تصویر قدر جامع مقدم بر صحت و فساد است.

مأتی‌به و عملی که ما انجام داده‌ایم در خارج است. خداوند به ما امر کرده تا نماز بخوانیم؛ پس مأموربه ما «صلّوا» و «اقم الصلاة» است، ما هم رفته‌ایم و در خارج صلاة را به‌عنوان یک عمل خارجی اتیان کرده و دو رکعت نماز خوانده‌ایم؛ سپس آمده‌ایم و صحت و فساد را از این تطبیق مأتی‌به با مأموربه انتزاع کرده‌ایم؛ که در صورت انطباق «انتزعنا منه عنوان الصحة»؛ و در صورت عدم انطباق «انتزعنا منه عنوان الفساد»؛ یعنی وقتی‌که انطباق پیدا کرد عنوان صحت را انتزاع می‌کنیم و وقتی‌که انطباق پیدا نکرد عنوان فساد را آن انتزاع می‌کنیم.

پس امام+ می‌فرماید -کما این‌که ما در جای خودش گفتیم-: صحت و فساد دو عنوان انتزاعی است که از تطبیق مأموربه و مأتی‌به با یکدیگر انتزاع می‌شود و یا انتزاع نمی‌شود.

اگر انتزاع نشود می‌شود فساد؛ و اگر انتزاع بشود می‌شود صحت. لذا صحت و فساد زمانی است که عمل در خارج تحقق پیدا کرده باشد و ما آن‌را آورده باشیم. آن وقت قدر جامع مربوط به قبل از آوردن عمل است.

شما می‌خواهید به‌عنوان‌مثال لفظ صلاة را بر این معنا وضع بکنید، می‌گویید ابتدا باید قدر جامع را تصور کنیم؛ سپس لفظ را برای آن وضع کنیم؛ یعنی هنوز مأموربه إتیان نشده و در خارج عملی ایجاد نشده است. لذا مرحوم امام+ می‌فرماید: بحث تصویر قدر جامع از جهت رتبه و مرتبه بر بحث صحت و فساد مقدم است.

می‌گوید ما اول باید بحث تصویر قدر جامع را روشن کنیم. از مجموعه‌ی افراد الصلاة آن قدر جامع را استخراج کرده و تصور کنیم؛ سپس لفظة الصلاة را بر آن وضع کنیم و بعد مأمور را تا زمانی‌که مأتی‌به ایجاد بشود اتیان کنیم. لذا تصویر قدر جامع اگر قرار باشد انجام بشود رتبه‌اش بر بحث صحت و فساد مقدم است.

وقتی‌که این‌گونه شد و صحت و فساد را از یک مسأله ی واقعی به یک مسأله ی انتزاعی تبدیل کردیم و گفتیم که این یک مسأله‌ی انتزاعی است، قدر جامع را هم قبل از این‌که انجام بشود بر صحت و فساد مقدم کردیم، می‌گوید: خیلی از این شرایط خارجی که قصد داشت همراه امر باشد تا این اجزا مثلاً به‌صورت کامل انجام بشود شرایطی که در خارج برای عمل بیان می‌شود، اصلاً بحث از این‌ها در مسأله ی تصویر قدر جامع ورودی ندارد.

مرحوم امام می‌فرماید: جای صحت و فساد در بحث خارج است و در عملی است که در خارج اتیان شده باشد. مأتی‌به را با مأموربه تطبیق می‌کنیم. اگر تطبیق کرد صحیح است و اگر تطبیق نکرد فاسد است؛ اما آن قدر جامع مربوط به زمانی است که می‌خواهید لفظ را روی معنایی بگذارید که هنوز بحث از اتیان آن نیست؛ لذا قبل از صحت و فساد خواهد بود.

شرط صحت عملی که شما آن‌را اتیان می‌کنی مربوط به خارج است؛ یعنی شرایط خارجی از آنِ صحت و فساد است؛ اما قدر جامع قبل از صحت و فساد می‌باشد. پس در قدر جامع شرایط خارجی داخل در بحث نیستند. امام فرمودند: تطبیق صحت و فساد کار عقل است، نه کار شرع، چراکه شرع ضوابط و شرایطی بیان کرده و انسان به‌عنوان یک فرد مکلف می‌آید تا مأموربه را اتیان کند؛ وقتی‌که مأموربه را اتیان کرد این‌جا عقل است که می‌آید و عمل او را تطبیق می‌دهد نه شارع، چون شرایط بیان‌شده و عقل است که می‌گوید بخشی از عمل انجام‌شده و بخشی دیگر انجام نشده است؛ پس این عمل شما ناقص است.

البته عقل هم در محیط شرع این عمل را انتزاع می‌کند؛ یعنی از آن شرایطی که شارع مقدس بیان کرده، عقل عنوان صحت و فساد را از آن شرایط انتزاع می‌کند؛ یعنی عقل خارج از محیط شرع نیست؛ اما شارع مقدس کاری به انطباق عمل ندارد. اگر عقل تطبیق کرد عند الشارع مأجور می‌شود و اگر تطبیق نکرد عند الشارع مأجور نمی‌شود.

این مقدمه اولی بود که مرحوم امام در این‌جا بیان کرده است.

مقدمه‌ی دوم:

مقدّمه دومی که امام راحل+ بیان می‌فرمایند در حقیقت تعریض و اشکالی بر سخن مرحوم آخوند است که در ذیل کلامش فرموده بود، صحت و فساد از امور اضافیه هستند و نسبت به موارد مختلف متفاوت خواهد بود.

می‌فرمایند صحّت و فساد، نه در محیط تشریع و نه در محیط عقلاء، از امور اضافی نیستند؛ یعنی این‌طور نیست که شیء واحد را بتوانیم از یک‌جهت صحیح و از سوی دیگر فاسد بدانیم، بلکه صحت و فساد دایر مدار تطبیق و عدم تطبیق است در بین مأموربه و ماتی بها؛ و این صحّت و فساد یا انتزاع می‌شود و یا انتزاع نمی‌شود.

لذا دو امر وجودی هستند که «بينهما تضادٌّ»؛ بینشان تضاد است؛ بینشان رابطه‌ی تقابل و تضاد است؛ بنابراین ممکن است یک عمل بالنسبة الی مورد صحيح و بالنسبة الی مورد آخر فاسد باشد.

به‌عنوان‌مثال؛ ممکن است که در یک مرکب اعتباری مثل نماز بگوییم، بالنسبة الی جزء الاول صحيح و بالنسبة الی جزء الثاني فاسدٌ. ممکن نیست که در یک مورد از جهتی صحیح و از جهت دیگر فاسد باشد.

آری، مرحوم امام می‌فرماید: این کار در تکوینیات ممکن است اتفاق بیفتد؛ اما در اعتباریات ممکن نیست. به‌عنوان‌مثال، «صلاة» از الفاظ شرعیه اعتباری است؛ در این‌جا ممکن است که این اتفاق بیفتد، چون‌که اعتباری‌ها -همان‌گونه که قبلاً هم گفتیم- در ضمن این‌که مرکب هم هستند، وحدت اعتباری هم دارند؛ یعنی همه‌ی نماز یک عمل است و با یک نگاه به آن نظر می‌شود.

اما در باب تکوینیات این کار امکان دارد؛ به‌عنوان‌مثال، یک سیب یا یک هندوانه که نصفش پوسیده، شما می‌گویی: نصف آن فاسد است و نصف دیگر آن صحیح و سالم است. پس این حالت در تکوینیات ممکن است انجام بشود؛ اما در نماز به‌جهت این‌که یک عمل و یک‌چیز حساب می‌شود، نمی‌شود گفت که جزء اول آن صحیح و جزء دوم آن فاسد است؛ بنابراین اگر رکوع فاسد شد، نماز فاسد است. اگر سجده فاسد شد نماز فاسد است؛ و اگر همه اجزای نماز صحیح بود، آن وقت است که نماز صحیح خواهد بود.

مقدمه‌ی سوم: با توجّه به دو مقدمه‌ی قبل که در مقدمه‌ی اول گفتیم مرتبه‌ی صحت و فساد مؤخر از تصویر جامع است و مرتبه‌ی قدر جامع مقدم بر صحت و فساد است؛ و در مقدمه‌ی دوم که گفتیم این عنوان انتزاعی است و نمی‌تواند در اعتباریات یک‌جا، هم صحیح باشد و هم فاسد باشد و این کار فقط در تکوینیات ممکن است؛ نتیجه گرفته شد که برخی شرایط در خارج که تصور می‌شوند دیگر داخل در بحث نیستند چون بحث قدر جامع مقدم بر صحت و فساد شد؛ و صحت و فساد هم از امور اضافی نیستند؛ بنابراین دیگر بحث از موضوع‌له و مستعمل فیه الفاظ شرعیه همانند عبادات، فقط بر مبنای اعمی‌ها قابل‌طرح است نه بر مبنای صحیح و اعم.

یعنی قدر جامعی که می‌خواهیم در این مقام تصوّر کنیم، فقط باید منطبق با آن نظر اعمی‌ها قابل‌تصور است و در صحیح اصلاً قدر جامع قابل‌تصور نیست.

بنابراین به‌نظر مرحوم امام اصلاً مسئله‌ی صحّت و فساد و بحث صحیحی و اعمّی که آقایان مطرح کرده‌اند بحث درستی نیست و باید آن‌را کنار گذاشت.

بلکه باید بحث را این‌گونه شروع کنیم که موضوع‌له الفاظ در این مرکّبات اعتباریّه چیست؟

ایشان می‌فرماید: تازه این‌جا اول بحث است.

حالا در این‌جا وارد بحث می‌شوند و می‌فرمایند که مرکبات اعتباریه مانند نماز و الفاظ شرعیه از جهت ماده و هیئت دارای چهار صورت هستند. به‌عنوان‌مثال صلاة دارای ماده و هیئت است، رکوع، سجده، قیام، قعود و ... مواد الصلاة هستند و هیئت نیز دارد که اوَّلُهَا تکبير و آخِرُهَا تَسبيح است.

برای این هیئت و ماده 4 صورت قابل‌تصور است که عبارت‌اند از:

    1. مرکب اعتباری از جهت ماده دارای لحاظ معینی است که با تعداد معین مرکب شکل می‌گیرد؛ یعنی مواد آن مرکب بشرط شیء است.

همانند عشره که ازنظر مادّه بشرط شیء است؛ یعنی اگر یک واحد از آن کم شود، می‌شود تسعه؛ یعنی یک‌چیز دیگر می‌شود. اگر یک واحد هم به آن اضافه شود، بازهم چیز دیگری می‌شود.

ازاین‌رو مرکب عشره، از ده واحد شکل‌گرفته است؛ اما از جهت هیئت، هر طور که می‌خواهد باشد، اشکالی ندار‌د و شرطی ندارد؛ یعنی لابشرط است.

به‌عنوان‌مثال؛ من می‌خواهم خانه‌ای برایم بسازید که همه‌ی ماده‌ی آن از سیمان و آجر باشد؛ اما هیئت آن به هر شکلی که در آمد، اشکالی ندارد، می‌خواهد مربع درآمد، مکعب باشد، مستطیل باشد، فرقی برایم نمی‌کند. در این‌جا ماده‌ی این ساختمان و خانه بشرط شیء است؛ اما هیئت آن لابشرط می‌باشد.

    2. این‌که مرکب اعتباری از جهت هیئت بشرط شیء است؛ ولی ازنظر مادّه باید لابشرط باشد، چراکه ماده قابلیت فانی شدن در هیئت را دارد؛ و لذا مادّه‌ی خاصّی موردنظر نیست، بلکه هیئت خاصّی موردنظر است.

همانند مرکبی که شما فقط هیئت آن برایتان مهم است، می‌گویید: می‌خواهم ساختمانی برایم درست کنید که به شکل مربع باشد، سقف و تحت داشته باشد، و سه اتاق هم داشته باشد؛ ولی از جهت ماده با هر چیزی که ساخته شود مشکلی ندارد. آجر باشد یا با بلوکه یا سیمان یا خشت یا هر چیز دیگری، فرقی نمی‌کند.

    3. مرکب اعتباری هر دو؛ یعنی هم ماده و هم هیئت بشرط شیء است.

    4. این‌که هیچ‌کدام شرطی ندارد، بلکه هر دو لابشرط هستند؛ یعنی نه ماده مهم است و نه هیئت، بلکه آنچه مهم است به‌وجود آمدن آن مرکب است.

همانند خانه‌ی انسان که گاهی برای فرد اهمیتی ندارد که از چه ماده‌ای و به چه شکلی باشد، بلکه مهم این است که سرپناهی برایش ایجاد بشود.

مواد آن سنگ و یا چوب و یا هر چیز دیگری که می‌خواهد باشد، هیئت آن‌هم مربع و یا مستطیل باشد، فرقی نمی‌کند.

حالا بحث در این است که الفاظ شرعیه همانند عبادات از قبیل صلاة که جزء مرکّبات اعتباریّه هستند، جزء کدام‌یک از اقسام اربعه مرکبات اعتباریه به‌شمار می‌آیند؟

کدام‌یک از مواد و هیئت آن بشرط شیء و کدام‌یک لابشرط است؟

مرحوم امام راحل می‌فرمایند: چه اشکالی دارد که ما قائل شویم به این‌که الفاظ عبادات که همان الفاظ شرعیه هستند وضع شده باشند برای آن هیئت خاصه لابشرطی که در مجموعه‌ی فرائض و نوافل با گونه‌های مختلفش از قصر و اتمام و مختار و معذور و غیره تحقق می‌یابد!

به‌تعبیری ما یک هیئتی را برای نماز تعریف کردیم؛ هیئت عبادت خاصه، هیئت خضوعیه، هیئت خشوعیه، یا هر چیز دیگری که شما می‌خواهی نام آن‌را بگذار. هیئت عبادت خضوعیه و خشوعیه، این مرکب اعتباری ما است. این مرکب در هر هیئتی که می‌خواهد باشد! می‌خواهد دورکعتی باشد، تمام باشد، چهار رکعتی باشد، یا می‌خواهد جالس باشد، راکع باشد، یا هر چیز دیگری، فرقی نمی‌کند. در مورد موادش هم همین‌طور است؛ می‌گوییم ما این موادی را می‌خواهیم که از ناحیه شارع معین شده است، ما این مواد را می‌خواهیم، شما چه موادی را می‌خواهی؟ مثل خانه‌ای که ما می‌خواهیم آن مواد مستحکمی که مهندسین گفته‌اند در آن باشد؛ حال شما می‌خواهی این مواد مستحکم آجر باشد، یا بلوکه فرقی ندارد.

در مورد نماز هم می‌گوید، این‌جا ما رکوع، سجده، ذکر و ... همه را می‌خواهیم، این‌ها باید وجود داشته باشد؛ اما این‌که رکوع در حال جلوس باشد یا در حال قائم فرقی نمی‌کند. سجود در حال جلوس باشد یا در حال قائم که شما بنشینی و به سجده بروی، فرقی نمی‌کند. یا در حال اضطجاع باشد. یا حتی رکوع و سجده به بستن و باز کردن چشم باشد، بازهم برای ما فرقی نمی‌کند. برای ما آن‌چه که مهم این است که نماز شما دارای رکوع و سجده و ذکر باشد. بالمقدار المیسور به هر شکلی که ممکن است. آقایی که بر ایستادن قادر است نمازش را ایستاده می‌خواند و آن کسی‌که حاضر است نمازش را چهار رکعتی می‌خواند و آقای مسافر نماز خود را به قصر می‌خواند، و آقای عاجز نمازش را نشسته می‌خواند. آن کسی‌که عاجزتر است خوابیده می‌خواند، اضطجاعاً می‌خواند، اگر نمی‌تواند بطهارة مائية بخواند حکمش بِطهارَة تُرابيه است.

آن‌چه که ما می‌خواهیم و برای ما مهم است هیئت صلاتیه است که مشتمل بر موادی مختلف الصورة نیز باشد؛ اما حالات تحقق و کیفیت ایجاد آن هیئت به‌هرگونه‌ای که میسور و ممکن باشد انجام بشود. اعم از این‌که جالساً یا مضطجعا و یا با طهارت مائیه و یا ترابیه باشد.

یعنی آن هیئت به نحو لابشرط تحقق می‌یابد؛ اما مواد آن اعم از رکوع و ذکر و قرائت و ... در هیئت فانی می‌شوند.

البته مراد از هیئت لابشرط، آن هیئت خضوعیه و خشوعیه‌ای است که حافظ مواد هم باشد و مواد را به ترتیب معینه با هم متصل نماید؛ و هیئت اتصالیه وجود داشته باشد.

به این تعبیر که مواد را این‌گونه معرفی کنیم که اوّلها تکبیر و آخرها تسلیم باشد.

این مواد هم همان رکوع، سجود و امثال این‌ها باشد؛ امّا چون این مواد به نحو لابشرط اخذ شده‌اند، دارای عرض عریضی هستند که مثلاً شامل رکوع عن قیامٍ، رکوع عن جلوسٍ، رکوع با اشاره و حتّی رکوع با غمض عین را هم شامل بشود. در باب سجده هم همین‌طور باشد که شامل تمام افراد میسور بشود.

بنابراین صلاة عبارت است از آن هیئت خاصه‌ای که همه‌ی اجزاء با آن متحد می‌شوند و همگی از جهت اعتباری ‌یک نماز هستند و موضوع‌له فقط این هیئت است.

مرحوم امام+ می‌فرماید: اگر در تصویر قدر جامع گفتیم که این لفظ برای این معنای قدر جامع وضع می‌شود، دیگر آن اشکالاتی که بر مرحوم آخوند و محقق نائینی وارد است بر این نظریه وارد نخواهد بود.

این خلاصه حرف و سخن مرحوم امام + است که در این‌جا بیان کردیم.

عبارت مرحوم امام در کتاب «تهذيب الاصول» این‌گونه است، می‌فرماید:

فنقول: «إنّه لامنع عن القول بكون الصلاة وأضرابها موضوعة لنفس الهيئة اللابشرطية الموجودة في الفرائض والنوافل; قصرها وتمامها، وما وجب على الصحيح والمريض بأقسامها، إلاّ بعض المراتب التي لاتكون صلاة، كصلاة الغرقى.

والحاصل: أ نّها وضعت لهيئة خاصّة مأخوذة على النحو اللابشرط فانية فيها موادّها الخاصّة ـ من ذكر وقرآن وركوع وسجود ـ تصدق على الميسور من كلّ واحد منها وهيئتها صورة اتّصالية خاصّة حافظة لمادّتها، اُخذت لابشرط في بعض الجهات.

نعم، فرق بينها وبين ما تقدّم من الأمثلة كالدار والسيّارة; حيث إنّه في المقام نحو تضييق في الموادّ من التكبير إلى التسليم، إلاّ أ نّه مع ذلك التحديد لها عرض عريض; إذ كلّ واحد من أجزاء موادّها مثل الركوع والسجود جزء بعرضه العريض، ولكن الغرض متوجّه إلى الهيئة الخضوعية التي تصدق على فاقد الحمد والتشهّد وغيرها من الأجزاء، مع بقاء ما يحفظ به‌صورتها»[1] .

مرحوم امام در حقیقت مؤیداتی هم می‌آورد؛ ایشان می‌گوید این‌گونه قائل شدن که نماز یک هیئت خضوعیه‌ای است که هم با رکوع نشسته و هم با رکوع ایستاده می‌سازد؛ و هم با سجده و رکوع با غمض العین و اشاره می‌سازد- در برخی روایات هم بدان اشاره شده است.

به‌عنوان‌مثال، در روایات واردشده که امام باقر× از قول پيامبر اکرم| نقل می‌کند كه حضرت در تفسير آيه 110 از سوره كهف[2] این‌گونه فرمودند:

«مَنْ صَلَّى مُرَاءَاةَ النَّاسِ‌ فَهُوَ مُشْرِكٌ»[3] ؛‌ هر كس براى خودنمايى به مردم نماز بخواند، مشرك است.

یعنی نماز ریائی هم «صلاةٌ»؛ نماز است.

یا تعابیری دیگر همچون «رجلٌ صلّی ونسي الرکوع»[4] ؛ کسی‌که نماز خوانده و رکوع را فراموش کرده است.

یا «رجلٌ صلّی ونسي السجدة»[5] ؛ کسی‌که نماز خوانده و سجده را فراموش کرده است؛ و یا «رجلٌ صلّی ونسي التشهّد»[6] ؛ کسی‌که نماز خوانده و تشهد را فراموش کرده و امثال این‌ها آمده است.

پس عنوان «صلاة» در روایات هم وجود دارد و معلوم می‌شود که لفظ «صلاة» در همه‌ی این موارد به‌کار رفته است.

این تمام حرف مرحوم امام+ بود.


[2] - {فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا}؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ‌کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند! (کهف: 18/110.).
[4] - الإستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج‌1، ص: 355، باب207.
[5] - الإستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج‌1، ص358، باب209.
[6] - الإستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج‌1، ص362، باب212.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo