< فهرست دروس

«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

93/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقسیم بیماری ها.

بررسی شبهه:

شبهه ای هست که آیا اسلام طب دارد؟ البته این شبهه، مردود است و معلوم است که این همه روایت طبی و مبانی طب در اسلام می رساند که طب مستقلی دارد. و روایاتی داریم که موید همین مطلب است. در روایت داریم: پیامبر (صلوات الله علیه و آله) به طبیبی که بهترین طبیبان عرب بوده، که می خواست پیامبر (صلوات الله علیه و آله) را درمان کند، فرمود: دوست داری آیه ای نشان دهم که بدانی من محتاج طب شما نیستم و شما محتاج طب من هستی؟ عرض کرد: بله. فرمود: چه معجزه ای می خواهی؟ عرض کرد: آن درخت خرما را دعوت کن تا جلو بیاید. پیامبر (صلوات الله علیه و آله) دعوتش کرد. ریشه اش از زمین کنده شد و زمین را شخم کرد و جلو آمد تا جلوی پیامبر (صلوات الله علیه و آله) ایستاد. فرمود: این آیه و معجزه برایت کافی است؟ گفت: خیر. فرمود: چه کاری دیگر انجام دهم تا باور کنی؟ گفت: به او امر کن که برگردد به جای خودش و استقرار پیدا کند. پیامبر (صلوات الله علیه و آله) امر کرد و خرما رفت و جای خودش قرار گرفت.

نکته این روایت:

پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرماید: طب من، پس پیامبر (صلوات الله علیه و آله) طب دارد. طب من وطب شما. من به طب شما نیاز نداریم. شمای نوعی مراد است. به هیچ طبی محتاج نیستم. پس دو تا طب داریم؛ طب شخص عرب ویکی طب پیامبر (صلوات الله علیه و آله) که «طبی» تعبیر کردند.

در روایتی در نهج البلاغه، حضرت امیر (علیه السلام) توصیف پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرمود: پیامبر (صلوات الله علیه و آله) طبیبی چرخشی است و پماد هایش را محکم درست می کند و تیغ های حجامتش را داغ کرده است.

روایتی داریم که امام صادق علیه السلام فرمودند: من طبیب طبیبان هستم و سید اولاد پیامبرانم. این مساله عیان است که اسلام طب مستقل دارد. اگر کسی این کتاب را کامل بخواند می فهمد.

تقسیم بیماری به قابل درمان یا غیر قابل درمان:

آیا در اسلام بیماری، تقسیم به قابل درمان و غیر قابل درمان می شود؟ در طب جدید این مطلب را داریم. سرطان و دیابت و زانو درد و شصت درصد بیماری ها درمان ندارد. حقیقت این است که عبارت داریم «داء لا دوا له» داریم و مواردی ذکر شده است.

روایاتی که نهی از خوردن آب در حال ایستاده (در شب) می کند

در روایتی پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرماید: «لا يشرب أحدكم الماء قائما، فإنه يورث الداء الذي لا دواء له إلا أن يعافي الله.»[1] یعنی «مبادا ایستاده (در شب) آب بخورید؛ این سبب بیماری ای می شود که درمان ندارد. مگر این که خداوند شفا دهد.» ایستاده آب خوردن، سبب بیماری ای می شود که درمان ندارد. این مساله الا ان یعافی الله از مساله درمان خارج است. یعنی خداوند اراده کند و معجز کند.

روایاتی که ترک کردن ادرار بعد از جنابت را بیان می کند

و در روایت دیگری که ترک بودن بعد ازجنابت فرموده است: «إذا جامع الرجل فلا يغتسل حتى يبول مخافة ان يتردد بقية المنى فيكون منه داء لا دواء له»[2] یعنی«هر گاه شخص همبستر شود و غسل نکند تا ادرار کند، این ترس هست که باقیمانده منی در مجاری رفلکس کند و سبب بیماری ای شود که درمان ندارد.»

این روایت این بیماری را فرض می کند که درمان ندارد. و در روایت دیگری می فرماید: «من ترك البول على أثر الجنابة أو شك أن يتردد بقية الماء في بدنه فيورثه الداء الذي لا دواء له.»[3] یعنی « کسی که بعد از جنابت غسل نکند ممکن است در بدنش رفلکس کند وسبب بیماری ای شود که درمان ندارد.» بخاطر خاصیت منی، دچار رفلکس می شود و فشار به پروستات می آورد و ممکن است موجب بیماری پروستات شود.

روایاتی که نپوشیدن تحت الحنک را بیان می کند

در روایت داریم که امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «من تعمم و لم يتحنك فأصابه داء لا دواء له فلا يلومن إلا نفسه.»[4] یعنی «کسی که عمامه بپوشد و تحت الحنک نداشته باشد، مبتلا به بیماری ای شود که درمان ندارد و خودش را فقط، ملامت کند.»

روایاتی هم داریم که اگر در سفر این کار را نکند مبتلا می شود. روایت داریم که: «من خرج في سفر لم يدر العمامة تحت حنكه فأصابه ألم لا دواء له فلا يلومن إلا نفسه.»[5] «کسی که برای سفر خارج شود و تحت الحنک را زیر چانه اش نچرخاند، مبتلا به دردی که مبتلا نشود که درمان ندارد و او بجز خودش، کسی را ملامت نکند.»

دسته دیگر روایاتی که نبستن تحت الحنک درخصوص نماز را بیان می کند. در روایتی پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرماید: «من صلى بغير حنك، فأصابه داء لا دواء له، فلا يلومن الا نفسه»[6] یعنی «کسی که بدون تحت الحنک نماز بخواند، مبتلا به دردی شود که درمان نداشته باشد و او بجز خودش، کسی را ملامت نکند.»

و روایت از امام صادق (علیه السلام) که می فرماید: «لا تشرب و أنت قائم و لا تطف بقبر و لا تبل في ماء نقيع فانه من فعل ذلك فأصابه شئ فلا يلومن إلا نفسه ومن فعل شيئا من ذلك لم يكن يفارقه إلا ما شاء الله.»[7] یعنی «در حال ایستاده آب نخور و روی قبرها تخلی نکنید و در آب راکد ادرار نکنید و کسیکه این کار را کند مبتلا به دردی شود و خودش را فقط ملامت کند و اگر کسی یکی از این ها را انجام دهد، درد از او مفارقت نمی کند مگر اینکه خدا بخواهد.»

مستفاد از این روایات این است که، بیماری وجود دارد که درمان ندارد و روایت هم داریم که هر دردی درمان دارد که تواتر دارد. طوری است که قابل تخصیص نیست. آیا این را بپذیریم که دردی هست و درمانی نیست؟ توجیهاتی هست؛ احتمال اول اینکه در آن زمان درمان نداشته است و احتمال دوم این که درمانش سخت و طولانی باشد و احتمال سوم اینکه دارو ندارد، ولی دعا دارد. موید در روایت هم داریم که دعا درمان هر بیماری است.

تقسیم بیماری به سام و غیر سام

بعضی بیماری ها سام است، یعنی بیماری اس که درمان ندارد و منتهی به مرگ میشود. دارو در آن تاثیر ندارد. هر دارویی مصرف کند، تاثیر نمی گذارد. چون مقدر است از دنیا برود. ولی روایت داریم که دعا موثر است. درباره سیاه دانه فرموده اند: «فيها شفاء من كل داء الا السام، يعني الموت، ثم قال أبو جعفر (عليه السلام) للسائل: الا ادلك على ما لم يستثن فيه رسول الله صلى الله عليه وآله ؟ قال: بلى، قال: الدعاء، قانه يرد القضاء وقد ابرم ابراما.»[8] یعنی «سیاه دانه، درمان همه چیز است بجز سام، امام صادق (علیه السلام) فرمودند: آیا به شما نشان بدهم چیزی که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) در آن استتثنا نکرده است. گفتند: بله فرمودند: دعا. بلا را بر می گرداند هر چند مبرم و محکم شده باشد.»

یک نوع از بیماری ها، درمان ندارد و همراه انسان می ماند ولی منجر به مرگ نمی شود و شخص با علت دیگری از دنیا می رود. این هم بیماری ای است، که سام نیست، ولی درمان ندارد. روایت داریم که امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «ما من مؤمن إلاّ وبه وجع في شيء من بدنه ، لا يفارقه حتّى يموت ، يكون ذلك كفّارة لذنوبه»[9] یعنی « نیست مومنی مگر اینکه در بدن او دردی است که از او جدا نمی شود تا اینکه از دنیا برود ودردی که دارد کفاره گناهانش می باشد.»

درباره بیماری که درمان ندارد، روایت از امام جواد (علیه السلام) هست که فرمودند: «أبلاك الله بداء لا دواء له. فوقعت الأكلة في فرجها فماتت من علتها.»[10] یعنی «خداوند تو را مبتلا به بیماری ای کند که درمان ندارد. مبتلا به خوره در فرجْ شد. و طبیب ها نتوانستند درمانش کنند.»

نتیجه:

احتمال قوی این است که، معنای درد بی درمان، عدم درمان توسط طبیبان آن زمان باشد. نه این که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) یا ائمه (علیهم السلام) درمان را ندانند.

تقسیم به بیماری های زشت (شائنه) و بیماری (غیر شائنه)که زشت نیست.

بیماری هایی هستند که توازن انسان را مختل می کند.مانند جنون و یک سری بیماری هایی که چهره را زشت می کند مانند جذام ،که سبب خوردگی انگشتان می شود. و مانند پیسی که چهره را زشت می کند. این ها عقوبت محسوب می شود. جز بیماری های شائنه است. از «شین» به معنای زشتی و ناپسند است. بیماری هایی داریم که شائنه نیست و چهره و عقل را خراب نمی کند و سبب اختلال نمی شود. بلکه بیماری هایی داریم که مدح شده است.

بیماری های شائنه:

روایت از امام صادق (علیه السلام) داریم که می فرمایند: «إن الله عز وجل يبتلي المؤمن بكل بلية و يميته بكل ميتة ولا يبتليه بذهاب عقله، أما ترى أيوب كيف سلط إبليس على ماله وعلى ولده وعلى أهله وعلى كل شئ منه ولم يسلط على عقله، ترك له ليوحد الله به»[11] یعنی «خداوند مومن را مبتلا می کند به هربلایی و او را به هر وسیله ای از دنیا می برد و او را به از دست دادن عقل مبتلا نمی کند؛ آیا نمی ببینید که چگونه ابلیس بر مال حضرت ایوب (علی نبینا و آله وعلیه السلام) و فرزندانش و خانواده اش و بر همه چیز و بدنش مسلط شده، ولی بر عقلش مسلط نکرده است. عقل را برای او رها کرده است تا یگانگی خدا را بگوید.»

روایت داریم که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) بیمار شد. عایشه گفت: شما مبتلا به التهاب پرده دیافراگم هستید. پیامبر (صلوات الله علیه و آله) فرمودند: «أنا أكرم على الله عز وجل من أن يبتليني بذات الجنب»[12] یعنی «فرمودند: من مقامم نزد خداوند، بالاتر از اینست که مرا مبتلا به التهاب ذات الجبن کند» بیماری «ذات الجنب» التهاب پرده دیافراگم است که باعث هذیان گویی می شود و پیامبر (صلوات الله علیه و آله) از این چیزها مبراست.

بیماری دبیله:

از بیماری زشت دیگر وبیله است. که البته درباره وبیله اختلاف است؛ عده ای آن را، غده ایمی دانند داخل شکم بوجود می آید که پاره می شود و باعث مرگ می شود وعده ای می گویند که آپاندیس است.

روایتی از امام حسن (علیه السلام) داریم که به زنی فرمودند: «لقد اخبرني جدي رسول الله - صلى الله عليه وآله - تموتين بالداء والدبيلة وهي ميتة أهل النار»[13] یعنی «پدر بزرگ من به من خبر داد، که شما با بیماری دبیله از بین می روید و این مرگ اهل جهنم است.»

یک سری بیماری ها، مرگ اهل جهنم است و زشت است. امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «فاعتبروا بنا وبعدونا...ميتتنا وميتتهم يموتون بالقرحة و الدبيلة و نموت بما شاء الله.»[14] یعنی «عبرت بگیرید از ما و دشمنان ما و از مرگ ما و دشمنان ما، دشمنان ما با وبیله و قرحه از بین می روند و ما به آنچه خداوند بخواهد، از دنیا می رویم.»

روایت داریم که: «إنا وشيعتنا نمضي إلى الله عزوجل بالبطن والحمى والسيف، وإن عدونا يهلك بالداء و الدبيلة و بما شاء الله من البلية.»[15] یعنی «ما و شیعیان ما، با بیماری اسهال و تب و شمشیر به سوی خدا می رویم و دشمنان ما با بیماری و دیبله و با هر بلایی که خداوند بخواهد ازبین می روند.»

بیماری های شائنه دیگری مثل جذام و برص و جرب و کهک است که چهره را زشت می کند و روایتی داریم که: « ما من مسلم يعمر في الاسلام أربعين سنة إلا صرف الله عنه ثلاثة أنواع من البلاء: الجذام، و البرص، و الجنون.»[16] یعنی «نیست مسلمانی که چهل سال در اسلام عمر کند، مگر اینکه خداوند سه نوع بیماری را از او دور کند که، جذام و برص و پیسی است.»

در روایت دیگری داریم: «إن الله عز وجل أعفى شيعتنا من ست: من الجنون، والجذام، والبرص، والابنة، وأن يولد له من زنا، و أن يسأل الناس بكفه.»[17] یعنی «خداوند شیعیان ما را از شش امر معاف کرده است؛ جنون و جذام و پیسی و ابنه و فرزندی از زنا متولد شود و حالش به جایی برسد که گدایی کند.»

مورد دیگر می فرماید: «البرص شبه اللعنة، لا يكون فينا، ولا في ذريتنا، ولا في شيعتنا.»[18] یعنی «پیسی شبیه به نفرین است، فرزندان و شیعیان ما مبتلا به پیسی نمی شوند.»

روایت داریم که مومن، بیست حق بر خدا دارد و حضرت (علیه السلام) می شمارد تا اینکه...« و له على الله أن لا يسلط عليه من الأدواء ما يشين خلقته، و له على الله أن يعيذه من البرص و الجذام.»[19] یعنی « بیماری های بر او مسلط نمی کند که چهره اش را زشت کند و حقی برخدا دارد که او را از پیسی و جذام محافظت کند.»کلمه شین را از اینجا گرفته ایم.

تعارض بین روایات و حل تعارض:

روایاتی داریم که با این روایات تعارض دارد. مثلا سوال شده است: «أيبتلى المؤمن بالجذام والبرص وأشباه هذا؟ قال: فقال: وهل كتب البلاء إلا على المؤمن.»[20] یعنی « آیا مومن مبتلا به جذام و پیسی می شود؟ فرموده اند: آیا بلا، جز بر مومن نوشته شده است؟»

آیا کسی که مبتلا به جذام است می تواند امام جماعت باشد؟ مومن آل فرعون هم به جذام مبتلا شد که حتی دستانش هم بسته شد. روایتی هم داریم که بین این روایات جمع میکند : امام هادی (علیه السلام) روز فرمودند: «إن أكل البطيخ يورث الجذام، فقيل له: أليس قد أمن المؤمن إذا أتى عليه أربعون سنة من الجنون والجذام والبرص ؟ قال عليه السلام: نعم، ولكن إذا خالف المؤمن ما امر به ممن آمنه لم يأمن أن تصيبه عقوبة الخلاف.»[21] یعنی «خوردن خربزه سبب جذام می شود. گفته شد: مگر این طور نیست مومن اگر چهل ساله شد مبتلا به بیماری های جذام و پیسی و جنون نمی شود؟ فرمودند:‌بله، ولی اگر به آنچه که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) مخالفت ورزد، مبتلا می شود و از عقوبت مخالفت به ایمنی نمی رسد.»

حل تعارض:

در حقیقت مومن مبتلا می شود، مگر اینکه مخالفت کند. مومن مبتلا نمی شود، چون اوامر ائمه (علیهم السلام) را عمل می کند و مطیع است. پس این گونه بین روایات جمع می شود.

بیماری هایی که زشت نیست، بقیه بیماری ها می باشد. بلکه بیماری های داریم که مدح شده است:

تب

روایت داریم: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَادَ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ فَشَكَا إِلَيْهِ مَا يَلْقَى مِنَ الْحُمَّى فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ الْحُمَّى طَهُورٌ مِنْ رَبٍّ غَفُورٍ قَالَ الرَّجُلُ بَلِ الْحُمَّى تَفُورُ بِالشَّيْخِ الْكَبِيرِ حَتَّى تَحُلَّهُ الْقُبُورَ فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَالَ لِيَكُنْ ذَلِكَ بِكَ فَمَاتَ مِنْ عِلَّتِهِ تِلْكَ‌»[22] یعنی «پیامبر (صلوات الله علیه و آله) به دیدار شخصی از انصار رفت که از تب شکایت می کرد. پیامبر (صلوات الله علیه و آله) فرمودند: تب طهور است از جانب پروردگار بسیار آمرزنده و آن شخص پاسخ داد : تب می جوشد در بدن پیرمرد، تا وارد قبرش کند. پیامبر(صلوات الله علیه و آله) ناراحت شد، سپس فرمود: چون این طوری فکر میکنی این طوری هم خواهد شد. آن شخص به همان شکل مرد.»

غضب پیامبر (صلوات الله علیه و آله) نشان می دهد که تب خیلی مفید است وشخص تب را سبک شمرد. این روایت، خاصیت تب را می رساند.

روایت دیگری امام سجاد (علیه السلام) به مرد انصاری می فرماید: «‌نعم الوجع الحمى تعطي كل عضو قسطه من البلاء ، ولا خير فيمن لا يبتلى.»[23] يعنى «تب چه درد خوبى است كه سهميه هر عضو بدن از بلا را، به او مى‌دهد و كسى كه بلا نبيند و مبتلا نشود، خيرى در او نيست.»

تب فضیلت دارد؛ لذا پیامبر (صلوات الله علیه و آله) از دختری که به او هدیه دادند و پدرش برای تعریف، گفت: دخترم هیچگاه مبتلا به تب و سردرد نشده است. دوری کرد و فرمود: هیچ نیازی به او ندارم و با او ازدواج نکرد.

و در روایت دیگری، شخصی پیامبر (صلوات الله علیه و آله) را دعوت کرد. و شخص گفت که من هیچ گاه به سر درد مبتلا نشده ام. پیامبر غذای ان شخص را نخوردند.

و البته روایتی داریم از پیامبر (صلوات الله علیه و آله) که فرمودند: «الحمى رائد الموت وسجن الله في أرضه وفورها وحرها من جهنم وهي حظ كل مؤمن من النار.»[24] یعنی « تب انسان را به طرف مرگ می کشاند و زندان خدا در زمین است و جوشش و گرمی اش از جهنم است و سهم هر مومنی از آتش جهنم است.»

باز هم تب خوب است و عقوبت مومن همین تب است و در آخرت عقوبت نمی شود.

روایت دیگری از امام باقر (علیه السلام) داریم که می فرمایند: «إذا أحب الله عبدا نظر إليه فإذا نظر إليه، أتحفه من ثلاثة بواحدة: إما صداع، وإما حمى، وإما رمد.»[25] یعنی «وقتى خدا بنده‌اى را دوست بدارد، به سوى او نگاه مى‌كند، و وقتى به سوى او نگاه كند، يكى از سه چيز را به عنوان هديه به او مى‌بخشد: يا سردرد يا تب يا چشم درد.»

علت بیماری ها:

شکی نیست که علت متعددی دارد. تئوری اسلام با بقیه مکاتب فرق دارد. بیشتر مکاتب فکر می کنند که، بیماری بدشانسی است. ولی در اسلام، هر بیماری حکمتی دارد. و یکی از حکمت های بیماری، ابتلا و آزمایش است. و علت ابتلا هم بخاطر اینست که ثواب و مقاماتی به آن ها بدهد. احتمالات دیگری هم هست ،که مهمترین احتمال، بخاطر گناه است.

علت بیماری ها در انبیاء

خداوند متعال، پیامبران (علیهم السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) را مبتلا به بیماری می کند، ولی بخاطر گناه مردم. روایت هم داریم که خداوند متعال، پیامبران (علیهم السلام) را مبتلا می کند تا مردم آن ها را نپرستند.

در روایت داریم که حضرت عیسی (علی نبینا و آله وعلیه السلام): «لقد كان يصيبه وجع الكبار في صغره، ويصيبه وجع الصغار في كبره.» [26] یعنی «وقتی (حضرت عیسی (علی نبینا و آله وعلیه السلام) ) کودک بود به بیماری بزرگسالان مبتلا می شد و وقتی که بزرگ شد به بیماری کودکان مبتلا می شد.» برای این است که مردم ادعای خدایی در مورد پیغمبر خدا نکنند . با این وجود باز هم می گفتند: پسر خداست و یا خداست.

حضرت عیسی (علی نبینا و آله وعلیه السلام) کثیر الابتلا بود و زیاد بیمار می شد. روایت داریم که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرمایند: «أعظَمُ النّاسِ بَلاءً الأنبياءُ ثُمّ الأمثَلُ فالأمثَلُ . و إنّما ابتَلاهُ اللّه ُبالبَلاءِالعَظيمِ الّذي يَهونُ مَعهُ على جَميعِ النّاسِ لِئلاّ يَدَّعوا لَهُ الرُّبوبيّةَ»[27] اعظم بیشترین بلا، بلای انبیاء است، سپس کسانی که به انبیاء نزدیک ترند و خداوند انبیا را مبتلا می کند تا اینکه مقام و مرتبه او در میان مردم پایین بیاید تا او را صاحب ربوبیت ندانند.»

علت بیماری ها در مردم

در مورد مردم علت اول، گناه است. اگر شخص بیمار می شود، دارای علل متعدی است که مهمترینش گناه است. و بدشانسی نیست. آیه قرآن می فرماید: ﴿ وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ﴾[28] یعنی « هر مصیبتی که به شما می رسد بخاطر کارهای خودتان است و خداوند از گناه زیاد عفو می کند.»

اگرمردم بدانند که علت بیماری گناه است، دیگر انجام نمی دهند. امروزه مردم به سخت ترین رژیم ها مثل خام خواری و آب درمانی و غذا نخوردن و گوشت نخوردن روی می آورند تا بدنشان سالم بماند. اگر بدانند که علت بیماری ها، گناه است، گناه نمی کنند تا بیمار نشوند.

روایاتِ بیان کننده اینکه، علت بیماری ها در مردم، گناه است

روایت هم داریم که: «ما اختلج عرق و لا عثرت قدم إلا بما قدمت أيديكم وما يعفو الله عنه أكثر.»[29] یعنی «هیچ رگی جهش نمی کند و هیچ پایی با سنگ برخورد نمی کند، مگر بخاطر کار های خودتان و بیشتر موارد خداوند می آمرزد.» و در روایت دیگری می فرماید: «ما اختلج عرق و لا عین الا بذنب و ما یعفو الله اکثر»[30] یعنی « هیچ جهش رگی و پیچش چشمی نیست مگر به خاطر گناه و ان گناهانی که می آمرزد بیشتر است.»

روایت های متعددی داریم که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرماید: «إن المؤمن إذا قارف الذنوب وابتلى بها ابتلي بالفقر، فإن كان في ذلك كفارة لذنوبه وإلا ابتلي بالمرض»[31] یعنی «مومن اگر گناهی انجام داد مبتلا به فقر می شود و اگر فقر گناهانش ار پاک کرد والا مبتلا به بیماری می شود.»

و در روایت دیگری می فرماید: «أما إنه ليس من عرق يضرب ولا نكبة ولا صداع ولا مرض إلا بذنب، وذلك قول الله عز وجل في كتابه: " وما أصابكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم و يعفو عن كثير»[32] یعنی «هیچ ژنی که پرش می کند و برخورد پا با زمین و میگرن و بیماری نیست، مگر بخاطر گناه و این همان قول خداوند است که می فرماید: وما أصابكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم.»

نکره در سیاق نفی است، دال بر عمومیت است.

و روایتی از حضرت امیر ‌(علیه السلام) می فرماید: «في قول الله عز وجل: و " ما أصابكم من مصيبة فبما كسبت أيديكم ويعفو عن كثير ": ليس من التواء عرق، ولا نكبة حجر و لا عثرة قدم، ولا خدش عود إلا بذنب ولما يعفو الله أكثر.»[33] یعنی «نیست پیچش رگی و برخورد سنگ با سر و برخورد پا با سنگ و خراش چوب، مگر به خاطر گناهی. و مواردی که خدا می بخشد، بیشتر است.»

علت اول بیماری، ابتلا بود. دومین علتش گناه است. روایتی است که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرماید: «إن المؤمن إذا قارف الذنوب وابتلى بها ابتلي بالفقر، فإن كان في ذلك كفارة لذنوبه وإلا ابتلي بالمرض»[34] یعنی «مومن اگر گناهی انجام داد مبتلا به فقر می شود و اگر فقر گناهانش ار پاک کرد والا مبتلا به بیماری می شود.»

روایت دال بر این است که مهمترین علت بیماری، گناه است. وقتی که بیماری جدیدی می آید، دیگر طب ها به سراغ غذا و هوا و لایه اوزون و ... می روند ولی مشکل در گناه بشر است. حتی علت نازکی لایه اوزون و آلودگی ها هم گناه است. همان حرفی که ملائکه گفتند: آیا در زمین کسی قرار می دهی که فساد می کند وخون ها را می ریزد.

سوالات:

1. سه شب است که فرزندم چهل درجه تب دارد و با توجه به سفارش شما که تب بیماری مفیدی هست کاری نکرده ام.چه توصیه ای می فرماید؟

درست است که تب بیماری خوبی است ولی معنایش این نیست که نباید درمان شود. پاشویه کنید و پارچه خیسی را روی پیشانی بیمار قرار دهید تا فوری خنک شود.

یک مرحله که درجه تب را پایین آورد و دوم اینکه درمان کرد. یکی سیب کال است که درمان تب است و یکی آب و عسل است . واگر اثر نکرد روغن بنفشه با کاسنی قاطی کنند و روی پیشانی بچه بمالند تا فوری پایین بیاید.

2. خانمی سه سال پیش غده ای در سینه اش داشته و عمل کرده است و غده به معده و روده سرایت کرده، تا اینکه پا و شکمش ورم کرده است و الان به کما رفته است و سرطان بدخیم دارد. آیا درمان دارد یا خیر؟

در مرحله اول باید کاری کرد که از کما خارج شود و برای این کار، قطره ی مرزنجوش داریم که باید در بینی اش بریزند و روایات می فرمایند که او را به محل نماز خواندنش ببرید و سوره صافات و یس بخوانید تا یک سمت برود. درمان های زیادی برای سرطان داریم که بعد از به هوش آمدن انجام باید بگیرد.

3. داروی بیماری تشنج چیست؟

بهترین درمان بخور حضرت مریم(سلام الله علیها) است. دارویی ترکیبی از یازده چیز است که سخت است. مانند قطران شامی و... ما دسته جمعی این کار را انجام می دهیم و موثر است. و دارویی به نام تشنج داریم که باز هم مرکب از صمغ عربی است و باید در اول و اخر و وسط ماه بدهند.

4. یبوست در کودکان، چه توصیه ای دارید؟

بیشتر موارد بخاطر غلبه ی سوداست. باید سودا رادرمان کند. دارو می دهند ولی مقطعی درمان می کند .کسانی که مبتلا هستند دو درمان دارد. یکی سودا آور است که ریشه ای درمان می کند و یکی ملین است. بهترین درمان تنقیه با دستگاه انجام دهند. اگر با دستگاه نتواند، شلنگی مخصوص داشته باشد و آب ولرم را درون روده تزریق کند و بروی مقعد بگذارد و تزریق کند.

5. بچه ای که قلبش سوراخ دارد، آیا خوب می شود؟

درمانش سهل و آسان است. قرص خون ، مرکب شش را مصرف کنند، صدرصد خوب می شود.

 


[30] مجمع الزوائد، هیثمی، ج2، ص259.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo