< فهرست دروس

«درس طب در روایات»

استاد تبریزیان

96/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: منشاء علم طب

 

صحبت راجع به طب اسلامی بود. جلسه‌ی اول بحث از اصل اثبات وجود طب اسلامی بود که یک امر ضروری و بدیهی است و کتاب هایی راجع به طب اسلامی از زمان خود ائمه(ع) و از زمان خود امام رضا (ع) بوده است زیرا کتاب «رساله‌ی ذهبیه» برای خود امام رضا (ع) است و روایات کتاب «طب الائمه» اثر «ابن سابور» که تقریبا هزار و صد سال پیش نوشته شده است، به امام(ع) عرضه شده است و امام(ع) این کتاب را تایید کرده است و احیانا اصلاحات و تغییراتی در روایات آن انجام داده اند.

علاوه بر آن شیعه و اهل تسنن کتاب های متعددی به نام «طب النبی» دارند و قابل انکار نیست.

امروز بحث پیدایش علم طب است. آیا انسان می‌تواند مبتکر علم طب باشد یا اینکه علم طب از طریق وحی به ما رسیده است؟

از راه برهان عقلی و از راه نقل و اخبار و روایات، این مسئله را بررسی می‌کنیم. نیاز انسان به طب از روز آمدن به زمین مسلم است زیرا انسان از بهشت به زمین پست آمده است و این باعث بیماری و آسیب رسیدن به انسان است و حضرت آدم(ع) به جهت آمدن به زمین آسیب های جدی دیده بود و نیاز به علم طب داشت.

آیا انسان می‌تواند به صحرا و کوه ها برود و درمان خود را پیدا کند؟ حتی آیا انسان می‌تواند غذاهای خود را پیدا کند؟ کار آسانی نیست و حتما نیاز به وحی و راهنمایی الاهی دارد و امروزه اگر انسان در صحرائی راه خود را گم کند به نظر می‌رسد امکان نداشته باشد انسان غذای مفید خود را پیدا کند زیرا معلوم نیست کدام یک از گیاهان موجود مغذی و کدام یک سمی است، مگراینکه بیاموزد و شخص دیگری به او بگوید.

در مورد طب مسئله سخت تر است و انسان نمی‌تواند و نمی‌داند که آیا بیماری خود را می‌تواند درمان کند یا نه؟ اگر بداند که می‌تواند خود را درمان کند نمی‌داند با چه خود را درمان کند؟ انسان نمی‌داند از چه راهی باید بیماری درمان شود و باید از راه وحی به این دست پیدا کند.

فرض می‌کنیم که انسان می‌داند باید به وسیله‌ی گیاه خود را درمان کند، از کجا بفهمد با کدام گیاه باید درمان کند؟ با وجود هزاران بلکه میلیون ها گیاه بر روی زمین، انسان از کجا می‌تواند بفهمد کدام گیاه درمان تب و کدام گیاه درمان سرماخوردگی و کدام گیاه درمان آنفولانزا است؟ آیا معقول است که انسان در صحراء برای درمان بیماری تک تک گیاهان را امتحان کند؟ این قضیه قابل تصور نیست زیرا خیلی از گیاهان موجود سمی هستند و خیلی زود به گیاه سمی می‌رسد که او را می‌کشد یا بیماری او را تشدید می‌کند.

امروزه شخصی ام اس یا سرطان دارد، داخل مغازه‌ی عطاری شود و ده سال بررسی کند، آیا می‌تواند درمان خود را بیابد؟ او می‌داند تمام گیاهان مصرف داروئی دارد ولی با این حال نمی‌تواند درمان بیماری خود را پیدا کند در غیر اینصورت ما الان سرطانی نداشتیم زیرا می‌رفتند درمان خود را پیدا می‌کردند. در طبیعت این مسئله سخت تر است زیرا گیاهان بیشماری وجود دارد.

اگر یک حکیمی بخواهد تجربه و امتحان کند و روی دیگران امتحان کند، این مسئله هم مشکلات زیادی دارد زیرا خیلی زود به گیاه سمی می‌رسد که باعث مرگ بیمار می‌شود و دیگران حاضر به ادامه نیستند. علاوه بر این گیاهان در زمین پخش هستند و در هند و یونان و رم قدیم و در کشورهای عربی مانند یمن و مصر و کشورهای آفریقایی یا ایران و چین پخش هستند و شخص حکیم چگونه بفهمد درمان بیماری، آن گیاه بخصوص در فلان کشور است؟

شاید کسی بگوید اشخاصی بیماران را همراه خود در کشورهای مختلف برده اند و گیاهان را روی آن ها امتحان کرده اند و نتیجه را به دست آورده اند. چگونه انسان با تک تک گیاهان آشنا بشود؟ اگر حکیم به گیاه مورد نظر برسد نمی‌داند کدام بخش گیاه مانند برگ و پوست و صمغ و ریشه و آب و افشره‌ و اجزاء دیگر آن مفید است.

علاوه بر آن گیاهان در یک فصل نمی‌روید و هرکدام فصل خاصی دارد و حکیم باید تمام سال را در کشور صبر کند و تک تک گیاهان را امتحان کند تا به گیاه مورد نظر برسد و این احتمال خیلی ضعیف است.

علاوه بر این بیشتر داروها ترکیب از چند گیاه هستند و از کجا عقل بشر به این مسئله می‌رسد که گیاهان مناطق مختلف دنیا اگر با هم آمیخته شوند درمان فلان بیماری می‌شود؟

علاوه بر این درمان اختصاص به گیاهان ندارد و ممکن است درمان در تلخه‌ی بعضی از حیوانات دریایی باشد. آیا انسان می‌تواند همه‌ی تلخه و مراره ها و بیضه های حیوانات دریا را امتحان کرده است؟

علاوه بر آن تمام داروهای ترکیبی اندازه‌های معینی دارند و انسان چگونه می‌تواند به این اندازه ها دست پیدا کند؟

به نظر می‌رسد به دست آوردن دارو برای بیماری ها و ابتکار علم طب توسط بشر از محالات باشد.

نتیجه می‌گیریم علم طب فقط می‌تواند از راه وحی و آموزش پیامبران(ع) باشد. علاوه بر این روایاتی در این مورد وجود دارد.

در روایتی می‌فرماید خداوند حضرت آدم (ع) را از بهشت نازل کرد و به او علم همه چیز را مانند علم نجوم و علم ستارگان و علم طب آموخت زیرا انسان نمی‌تواند از علم طب بی نیاز باشد.

بنابراین اولین طبیب روی زمین حضرت آدم (ع) بود زیرا خداوند به او علم طب آموخت و تمام پیامبران الاهی طبیب بوده اند و عمده‌ی پیشرفت علم طب در زمان حضرت داوود (ع) و در زمان حضرت سلیمان بن داوود(ع) اتفاق افتاد زیرا در آن زمان اثر گیاهان و درمان با آن ها مطرح شد و گسترش پیدا کرد تا زمان حضرت لقمان(ع) که حکیم بود و بعد از آن حضرت عیسی (ع) که یک پزشک و طبیب متفاوت بود و مرده ها را زنده می‌کرد و بیماری های صعب العلاج را درمان می‌کرد.

قرآن می‌فرماید:

وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني‌ وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‌ بِإِذْني‌[1]

یعنی و كور مادرزاد، و مبتلا به بيمارى پيسى را به فرمان من، شفا مى‌دادى و مردگان را (نيز) به فرمان من زنده مى‌كردى‌

بنابراین علم طب یک علم الاهی است و منشاء آن پیامبران الاهی هستند.

در جلسه‌ی اول ثابت کردیم که پیامبر اسلام (ص) طبیب بود بلکه رسالت پیامبر(ص) در گام اول همان طب بوده است. پیامبر(ص) در مرحله‌ی اول طبیب بود و در مرحله‌ی دوم مبلغ احکام و مسائل اعتقادی بوده است زیرا در ابتداء مردم اعتقاد نداشتند و آثار شرک در آن ها مانده بود و ایمان پیدا نکرده بودند. زمانیکه گروه ها نزد پیامبر(ص) می‌آمدند از بیماری ها و مشکلات خود می‌پرسیدند زیرا برای آن اهمیت داشت و اعتقاد و احکام خیلی برای آن ها مهم نبود و از پیامبر(ص) در مورد بیماری های خود سوال می‌کردند. علاوه بر آن می‌خواهند بدانند ادعای پیامبر(ص) درست است یا خیر؟ و راه آن سوال کردن از بیماری ها بود. پیامبر(ص) برای بیماری نسخه ای می‌فرمود و آن ها استفاده می‌کردند و زمانیکه خوب می‌شدند ایمان و اعتقاد پیدا می‌کردند.

آن طور که از تاریخ و روایات بدست می‌آید کار اول پیامبر(ص) طبابت بود تا جائیکه تمام اطرافیان پیامبر(ص) طبیب می‌شدند. از یکی از زنان پیامبر(ص) سوال شد طب را از کجا آموختی؟ گفت گروه ها نزد پیامبر(ص) می‌آمدند و از بیماری های خود می‌پرسیدند و پیامبر(ص) برای آن ها نسخه می‌گفت.

کسی که به کتاب بنده مراجعه کند خواهد دید بیشتر روایات طبی از خود پیامبر(ص) است. به این نتیجه رسیدیم علم طب برای پیامبران و پیامبر ما (ص) است و یک علم الاهی است و یک علم بشری نیست و خداوند صاحب علم طب است و پیامبران الاهی از خداوند این علم را گرفتند.

بعد پیامبران صاحب این علم علماء هستند.

إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاء[2]

یعنی علماء وارث انبیاء هستند.

بنابراین علم طب مال علماء و حوزه‌ی علمیه است و برای دانشگاه ها نیست مگر اینکه شاگرد علماء باشند.

امروز سوال می‌شود چرا شخص روحانی در علم طب دخالت می‌کند درحالیکه سوال این است که غیر روحانی و غیر علماء چرا در علم طب دخالت می‌کنند؟ مگر آن ها وارث انبیاء هستند؟ غیر عالم نباید وارد علم طب بشود.

گسترش بیماری ها به جهت دخالت بیجای بشر در علم طب است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo