< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1401/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخمس/بحث معادن /تعریف معادن

 

مرحوم سید ره در کتاب الخمس دومین موارد از موارد هفتگانه ای که خمس در آن واجب هست ، معادن بیان کردند. الحمدلله مباحث غنائم حربی را با فروعاتی که داشت ، تمام کردیم. وارد بحث معادن می شویم .

الثاني: المعادن[1] ، من الذهب و الفضّة و الرَصّاص(سرب) و الصُّفر(مس) و الحديد و الياقوت و الزّبَرجَد و الفيروزج و العقيق و الزّيبَق(جیوه) و الكبريت و النفط و القير و السنج (زمین شوره زار) و الزّاج(پودر ضدعفونی کننده) و الزّرنيخ (نوعی سم) و الكُحل و المِلح، بل و الجصّ و النورة و طين الغسل و حجر الرَحى (سنگ آسیاب) و المَغَرّة و هي الطين الأحمر على الأحوط (احتیاط مستحبی) و إن كان الأقوى عدم الخمس فيها من حيث المعدنيّة، بل هي داخلة في أرباح المكاسب فيعتبر فيها الزيادة عن مئونة السنة. و المدار على صدق كونه معدناً عرفاً [2] ،

تا اینجا نکاتی را در گذشته هم عرض کردیم. معنای لغوی معدِن را باید نگاه کنیم چون فرض این است که در معدن حقیقت شرعیه ای وجود ندارد و شارع معدن را موضوع حکم قرار داده است ولی مانند صلات و صوم حقیقت شرعیه ای برایش درست نکرده است یا حتی تحدید بکند مانند سفر که شرعاً هشت فرسخ است . معدن به همان معنای خودش موضوع حکم قرار گرفته است. فلذا ما به لغت باید مراجعه ای داشته باشیم که معدن چی هست؟

معدِن از عَدَنَ به معنای ثبت و اسقرار هست . مانند جناتُ عدنٍ که خداوند به مومنین وعده داده است که مومنین در آنجا مستقر می شود.

بررسی واژه معدِن از حیث لغت :

1- در کتاب العین خلیل فرموده است: المَعْدِن: مكان كل شي‌ء، أصله و مبتدؤه، نحو الذهب، و الفضة و الجوهر و الأشياء، و منه: جنات عَدْن. و فلان مَعْدِن الخير و مَعْدِن الشر [3] .

2- در کتاب لسان العرب فرموده است : المَعْدِن، بكسر الدال، و هو المكان الذي يَثْبُتُ فيه الناس لأَن أَهله يقيمون فيه و لا يتحوَّلون عنه شتاء و لا صيفاً، [4]

3- و قال في المغرب: عدن بالمكان إذا أقام به، و منه المعدن لما خلقه اللّٰه تعالى في الأرض من الذهب و الفضة؛ لأن الناس يقيمون فيه الصيف و الشتاء،[5] . ظاهر کتاب مغرب این است که معدن را مختص به ذهب و فضه قرار داده است و حال آن که این مراد نیست و اختصاص به دو ندارد.

پس معدِن محل استقرار است . حال این معدن ، اسم محل است یا اسم حال؟ ظاهراً بنابر آنچه در لغت معنا شد، اسم محل است نه اسم حال. و حال آن که بیشتر در کلمات فقهاء به اسم حال گفته می شود یعنی به خود طلا و نقره مثلاً ، معدن گفته می شود و در روایات هم به همین تعبیر آمده است ولی ظاهر لغت ، به محل معدن گفته می شود .

4- در کتاب قاموس فیروزآبادی هم می فرماید: «المعدن كمجلس منبت الجواهر من ذهب و نحوه لإقامة اهله فيه دائما او لإنبات اللّه- تعالى- اياه فيه، و مكان كل شي‌ء فيه اصله» [6] .

5 - در مجمع البحرین هم که از علماء شیعه هست، می فرماید : (عدن) قوله تعالى جَنّٰاتُ عَدْنٍ أي جنات إقامة، يقال: عدن بالمكان عدنا و عدونا من باب ضرب و قعد: إذا أقام به، و منه سمي" المعدن" كمجلس لأن الناس يقيمون فيه الصيف و الشتاء. و مركز شي‌ء: معدنه. و المعدن: مستقر الجوهر ... . [7]

این راجع به لغت بود که معدن به آن محل و اسقرار گفته می شود.

بیان روایات برای وجوب خمس در معدن:

اما دلیل اینکه در معدن خمس واجب است روایات متعددی هست که ما به برخی از این روایات صحیحه اشاره می کنیم :

1- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الصُّفْرِ(مس) وَ الْحَدِيدِ وَ الرَّصَاصِ فَقَالَ عَلَيْهَا الْخُمُسُ جَمِيعاً. (وسائل الشيعة / ج‌9 / 491 / 3 - باب وجوب الخمس في المعادن كلها من الذهب و الفضة و الصفر و الحديد و الرصاص و الملاحة و الكبريت و النفط و غيرها ..... ص : 491) . [8]

2- وَ عَنْهُ[9] عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعَنْبَرِ وَ غَوْصِ اللُّؤْلُؤِ فَقَالَ عَلَيْهِ الْخُمُسُ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْكَنْزِ كَمْ فِيهِ قَالَ الْخُمُسُ وَ عَنِ الْمَعَادِنِ كَمْ فِيهَا قَالَ الْخُمُسُ وَ عَنِ الرَّصَاصِ وَ الصُّفْرِ وَ الْحَدِيدِ وَ مَا كَانَ بِالْمَعَادِنِ كَمْ فِيهَا قَالَ يُؤْخَذُ مِنْهَا كَمَا يُؤْخَذُ مِنْ مَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ. [10] . در این روایت هم حضرت می فرماید که این موارد خمس دارد.

3- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَعَادِنِ مَا فِيهَا فَقَالَ كُلُّ مَا كَانَ رِكَازاً[11] (یک جای ثابت/ زیر زمین) فَفِيهِ الْخُمُسُ وَ قَالَ مَا عَالَجْتَهُ(کاری را انجام بدهی و خرجی کرده ای) بِمَالِكَ ، فَفِيهِ مِمَّا أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْهُ مِنْ حِجَارَتِهِ مُصَفًّى الْخُمُسُ. [12]

4- صحیحه بزنطی[13] : الطريق صحيح، و رواه الشيخ بسند صحيح عن الصفار عن يعقوب بن يزيد عن البزنطى عن أبي الحسن الرضا (ع) هكذا «سألت أبا الحسن عما اخرج من المعدن من قليل أو كثير هل فيه شي‌ء؟ قال: ليس فيه شي‌ء حتّى يبلغ ما يكون في مثله الزكاة عشرين ديناراً». [14]

بنابراین ، این روایات و روایات دیگر ، دلالت می کند که در معدن خمس واجب است.

روایت معارض : این روایت در تفسیر عیاشی[15] بیان شده است. عن سماعة عن أبي عبد الله و أبي الحسن ع قال سألت أحدهما عن الخمس فقال: ليس الخمس إلا في الغنائم. [16] ( تفسير العياشي / ج‌2 / 62 / [سورة الأنفال(8): آية 41] ..... ص : 61). این روایت در ظاهر معارضه با روایاتی که الان گفته شده است و بیان کرد که در معادن هم خمس هست ، می کند.

جواب :

بیان اول : با وجوهی این معارضه را می توان جواب داد و وجه روشن ترش این است که غنائم را به معنای اعم بگیریم . چنان چه در اول بحث کتاب الخمس ما از لغت و کلمات بزرگان و روایات شاهد آوردیم که غنیمت به معنای اعم است . و با این بیان این روایت ، با روایات معادن و غیره ، معارض نخواهد بود .

بیان دوم : این در صدد بیان خمسی هست که به عنوان فریضه[17] هست وآیه خمس بر غنیمت حربی حمل می شود[18] و این روایت اشاره به آن غنیمت در قرآن می کند. و آنچه در سنت هست در بخش دیگری بیان شده است. لیس فی کتاب الله خمس الا فی غنائم الحرب و روایات (سنت)مابقی را گفته اند.

بیان سوم : این عام است و قابل تخصیص است . یک عامی را فرموده است مثلاً لا يضرّ الصائم ما صنع إذا اجتنب أربع خصال: الطعام و الشراب و النِّساء و الارتماس في الماء، مع عدم انحصار المفطر بالأربعة المذكورة. پس آن روایت هم مقید و مخصص می شود. و در ثانی نوبت به تعارض نمی رسد چرا که آن روایات متواتر و سنت است و معارض متواتر، اساساً حجیت ندارد که بخواهد معارضه کند.

ملاک در تشخیص عناوین:

انما الکلام در این عبارت بود که سید ره فرمود : و المدار على صدق كونه معدناً عرفاً که ملاک صدق عرفی معدن است. بزرگان ما فرموده اند که اگر عنوانی موضوع حکم قرار گرفت ، در تشخیص این عنوان ، اول باید به حقیقت شرعیه مراجعه کرد چرا که اصل در کلماتی که عرف خاص به کار می برند ، همان عرف خودشان است.مثلاً اگر نحوی گفت فاعل، به فاعل در نحو حمل می شود. پس اول به معنای حقیقت شرعیه و اصطلاحی حمل می شود. اگر حقیقت شرعیه نداشت ، به عرف عام رجوع می شود و در صورت نبودن عرف عام، به عرف خاص مراجعه می شود. و جایگاه لغت هم اماره بر عرف عام است. پس مرحوم سید ره بر این مدار ، می فرماید که معیار صدق عرفی هست یعنی عرف عام که در عرف عام آیا به این ، معدِن می گویند یا نه؟

در مواردی که شارع لغات و مفاهیم را تحدید کرده است ، همه قبول دارند که باید از شارع بپرسید و به مجتهد باید رجوع کرد . اما اگر شارع خودش آن کلمه را نساخته و تحدیدی هم مانند کلمه سفر، نداشته است ، در تشخیص سعه و ضیق آن مفهوم ، آیا جای اجتهاد و تقلید هست یا خیر؟ اگر عرف خاص نبود ، باید چه کرد؟

این اختلافی هست. مرحوم صاحب عروه ره در مسئله 67 اجتهاد و تقلید [19] ، می فرماید که نیاز به تقلید نیست و حکمش به خود مقلد واگذار شده است. و ظاهراً از حضرت امام ره هم استشمام می شود که همچین نظری را دارد. ولی عرض کردیم که اکثر اعاظم و بزرگانی که در آن مسئله عروه ، حاشیه زده اند ، این را قبول نکرده اند و گفته اند که اینجا جای تقلید است و باید از مجتهد سوال کنند. بنابراین ارتکاز متشرعه از زمان ائمه ع تا به امروز ، این است که باید به مجتهد و فقیه مراجعه کرد تا چهارچوب مفهوم را تشخیص بدهد. و خود سید ره هم قدم به قدم نسبت به این کلمات مانند معدن ، نظر می دهد و نشان می دهد که خودشان از این نظر عدول کرده اند. دلیلی که آقای خوئی در آن جا ذکر می کنند ، می فرماید برای اینکه تبیین آن سعه و ضیق مفهوم ، ملازم با حکم شرعی هست و شما همگی قبول دارید که حکم شرعی را باید از مجتهد گرفت ، پس نمی توان حکم شرعی را از مجتهد گرفت و سعه و ضیقش را نه. این نمی شود. حکم شرعی معدن را بگوید و کاری به سعه و ضیق نداشته باشد ، نمی شود. پس ارتکازمتشرعه این است که وقتی احکام را به مجتهد ارجاع داده می شود یعنی سعه و ضیق موضوع هم به مجتهد ارجاع داده اند. پس عرف عام را فقط یک نفر تشخیص می دهد و آن هم مجتهد است.

قدر متیقن از معدِن

1- طلا و نقره ، 2-زیر زمین بودن ؛ 3- بعد از استخراج آن معدن ، اسم زمین دیگر بر او صدق نکند. مانند طلا . 4-تصفیه اش نیاز به کار داشته باشد. و موارد دیگر.

موارد مشکوکه معدِن :

ما با توجه به این موارد شاید بتوانیم 6 مورد مشکوک را ذکر کنیم :

1- روی زمین بودن مانند کچ . آیا این معدن هست یا نه؟

2- آن هایی که در زمان صدور خطاب، جزء معادن حساب نمی شدند و بعداً به عنوان معدن شناخته شدند مانند اورانیوم و...

3- آن جایی که اسم زمین بر او صدق بکند ، مانند کوه فیروزه

4- معدن هایی که با آلات جدیده استخراج می شوند مثلا جاه نفت می زند و هزاران هزار بشکه از او استخراج می کند یا استخراج گاز.

نکته : تاثیر زمان و مکان در فقه را ، از امام ره نقل شده اند و کسانی که این فرمایش امام را می خواستند تبیین کنند، به معدن مثال می زدند که معدن در آن زمان قدیم با بیل و کلنگ استخراج می کردند و خمسش را می دادند و بقیه اش مال خودش بوده است. ولی الآن با دستگاه های جدید که تن ها برداشت می کند ، آیا حکم معدن این جا را شامل می شود یا تغییر کرده است ؟ ظاهراً می فرمودند که اسم معدن مانده ولی ماهیت عوض شده است. یعنی گاهی استحاله به این است که هم اسم عوض بشود و هم ماهیت و گاهی هم استحاله به از بین رفتن ماهیت است ولی اسم مانده است مانند معدن که با ابزار جدید استخراج شده است.

5- معدن هایی که مربوط به یک مکان خاصی نیستند بلکه مثلاً زیر یک کشور است. حالا این شخص از زمین خودش نفتی را استخراج می کند ولی مربوط به زمین خودش نیست و مربوط به یک شهر است. حکم این چطور است؟

6- استخراج رمز ارزها یا معدن کاوی: مثلا بیت کوین شاید 21 میلیون بیشتر ، قابل ساختن نیست و سازنده آن ، اینها را در اینترنت قرار داده و کسی باید اینها را استخراج کند و معادلاتی از نظر ریاضی باید صورت بگیرد تا استخراج حاصل شود. این هم بحثی دارد که آیا ملاکاً ملحق به موارد خمس من جمله معدن می شود که مثل طلا باشد(مانند طلا باشد چون هم محدود است و هم استخراجش زحمت دارد و با ارزش هست) یا نه مجازاً معدن گفته میشود که ظاهر هم همین است ؟

استاد : این مورد اخیر روشن است؛ چرا که استعمال معدن در اینجا مجازی است و ملاکات هم دست ما نیست و ما ملزم به ملاکات نیست و آنها در اختیار خداوند و پیامبر ص و ائمه ع است. پس این مورد قطعاً از معادن خارج است.

 


[1] . لغت صحیح معدن، به کسر دال هست مانند مجلِس و معدَن در لغت فصیح عرب وجود ندارد.
[2] . مواردی را سید ره در متن شمرد و امروزه که پیشرفته شده است، موارد دیگری هم به آن گفته های سید، اضافه کرد.خیلی از چیزهایی که قبلاً به عنوان معدن نبوده، و الان معدن شناخته شده است مانند اورانیوم که خیلی هم ارزش دارد.
[9] 5 . محمد بن الحسن(شیخ طوسی ره) عن عَلِيُّ بْنُ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْر.
[11] . در ابتدای بحث خمس گفته شد که اهل سنت هم این حدیث را دارند که و فی الرکاز خمس . و البته آنها قائل به خمس در معادن نیستند و این حدیث را توجیه کرده اند که این رکاز مربوط به همان کنزهایی می شود که در زمان جاهلیت در زیر زمین مخفی کرده اند .این توجیه را نمی توان پذیرد و ابویوسف که شاگرد ابو حنیفه هست، این توجیه را قبول نکرده است و گفته است که این روایت دلیل بر وجود خمس در معادن است و فلذا ابویوسف فتوا به خمس در معادن داده است. اما معظم اهل سنت این را قبول ندارند که در غیر غنائم حربی، خمسی واجب باشد.
[13] 4 . اولین کتاب جامع شیعه را، بزنطی به دستور امام رضا علیه السلام نوشته است ولی این کتب به ما نرسیده است.
[15] . مشکلی که ما با تفسیر عیاشی داریم این است که آن مستنسخ این تفسیر، سندها را حذف کرده و به آخرین راوی اکتفاء کرده است و لذا این کتاب، مرسل است و مشکل دیگر این است که جلد دوم در اختیار ما نیست. ولی با این وجود مرحوم عیاشی از بزرگان شیعه و از معاصرین مرحوم کلینی ره است.
[17] . فریضه آن است که در قرآن بیان شده است.
[18] . که در گذشته ما این را قبول نکردیم و آیه شامل همه این موارد است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo