< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1401/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخمس/خمس معادن /شرط بودن استخراج

 

در مسئله ششم عرض کردیم که تصفیه شرط نیست یعنی تا بعد از تصفیه خمس واجب بشود . مرحوم صاحب عروه فرمودند که از آن تراب هم می توان خمس را بدهد بشرط اینکه که احراز کند که جوهر در این قسمت یکسان یا بیشتر از قسمت های دیگر هست . در این مسئله باید توجه کرد که دو فرع مطرح است :

فرع اول : خمس چه زمانی به معدن متعلق می شود ؟ آیا قبل از تصفیه متعلق می شود یا نه ؟

فرع دوم : حالا که قبل از تصفیه خمس متعلق می شود ،آیا می تواند که از تراب به هر نحو خواست بدهد یا نه باید احراز کند که این جوهرش یکسان یا بیشتر هست ؟

عرض کردیم که خمس قبل از تصفیه متعلق می شود ، این به جهت اطلاقاتی که در ادله خمس معادن هست که معادن تصفیه نشده نفرموده اند و وجه دوم نقضی بود که که مرحوم آقا رضا همدانی فرمودند که اگر بعد از تصفیه خمس واجب بشود ، لازمه اش این است که کسی معدن را قبل از تصفیه بفروشد ، و خمس هم بر او واجب نباشد نه بر خودش و نه بر خریدار که حکم خمسِ معدن را ندارد. وجه سوم هم ، روایتی هست که امروز عرض می کنیم که قبل از تصفیه خمس تعلق پیدا می کند .

بیان روایت : 6- بَابُ أَنَّ مَنْ‌ وَجَدَ كَنْزاً ثُمَّ بَاعَهُ‌[1] كَانَ الْخُمُسُ عَلَى الْبَائِعِ دُونَ الْمُشْتَرِي‌

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ[2] عَنْ أَبِيهِ (محمد بن خالد برقی) عَمَّنْ حَدَّثَهُ (این جای روایت دیگه مرسل می شود ) عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ (ثقه هست) عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِيرَةَ الْأَزْدِيِ[3] ‌ قَالَ: وَجَدَ رَجُلٌ رِكَازاً (یعنی شخصی معدنی را پیدا کرد نه کنز) عَلَى عَهْدِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع- فَابْتَاعَهُ أَبِي مِنْهُ (پدرم ، حارث ، آن رکاز را از آن رجل خرید) بِثَلَاثِمِائَةِ دِرْهَمٍ وَ مِائَةِ شَاةٍ مُتْبِعٍ (بچه اش همراهش هست) فَلَامَتْهُ (ملامت کرد) أُمِّي وَ قَالَتْ : أَخَذْتَ هَذِهِ بِثَلَاثِمِائَةِ شَاةٍ أَوْلَادُهَا مِائَةٌ وَ أَنْفُسُهَا مِائَةٌ وَ مَا فِي بُطُونِهَا مِائَةٌ، قَالَ فَنَدِمَ أَبِي، فَانْطَلَقَ لِيَسْتَقِيلَهُ (پدرم رفت تا اقاله کند و پس بگیرد) فَأَبَى عَلَيْهِ الرَّجُلُ، فَقَالَ خُذْ مِنِّي عَشْرَ شِيَاهٍ (گوسفند) خُذْ مِنِّي عِشْرِينَ شَاةً، فَأَعْيَاهُ (آن رجل قبول نکرد و عاجزش کرد)، فَأَخَذَ أَبِي الرِّكَازَ (پدرم معدن را گرفت) وَ أَخْرَجَ مِنْهُ قِيمَةَ أَلْفِ شَاةٍ، فَأَتَاهُ الْآخَرُ فَقَالَ خُذْ غَنَمَكَ وَ آتِنِي مَا شِئْتَ، فَأَبَى فَعَالَجَهُ فَأَعْيَاهُ، فَقَالَ (رجل) لَأُضِرَّنَّ بِكَ، فَاسْتَعْدَى (رجل شکایت کرد) أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَى أَبِي، فَلَمَّا قَصَّ أَبِي عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَمْرَهُ، قَالَ لِصَاحِبِ الرِّكَازِ (فروشنده) أَدِّ خُمُسَ مَا أَخَذْتَ، فَإِنَّ الْخُمُسَ عَلَيْكَ، فَإِنَّكَ أَنْتَ الَّذِي وَجَدْتَ الرِّكَازَ وَ لَيْسَ عَلَى الْآخَرِ شَيْ‌ءٌ لِأَنَّهُ إِنَّمَا أَخَذَ ثَمَنَ غَنَمِهِ. [4] . از ظاهر این روایت می فهمیم که این شخص تراب همان معدن را فروخته بود و معدن را پیدا کرده بود یعنی ترابش را پیدا کرده بود که آن را فروخته بود است و قبل از تصفیه بوده است . ولی با این همه امام ع فرمودند که بر فروشنده هست که خمسش را بدهد و معلوم می شود که خمس قبل از تصفیه ، بر معدن تعلق گرفته است . این روایت هم یکی از وجوه در مسئله هست . اگر در این روایت شما از جهت سندی اشکال نکنید می تواند این روایت شاهد بر این باشد که تعلق خمس قبل از تصفیه هست.

فرع دوم هم که سید فرمودند ، فتوای متینی هست که اگر می خواهد از تراب قبل از تصفیه ،خمس بدهد ، باید طوری باشد که احراز کند که جوهر در این قسمت مساوی هست و یا بیشتر هست.

عروة : « (مسألة 7): إذا وجد مقداراً من المعدن مخرجاً مطروحاً في الصحراء فإن علم أنّه خرج من مثل السيل أو الريح أو نحوهما، أو علم‌ أنّ المخرج له حيوان أو إنسان لم يخرج خمسه وجب عليه إخراج خمسه على الأحوط إذا بلغ النصاب، بل الأحوط ذلك و إن شكَّ في أنّ الإنسان المخرِج له أخرج خمسه أم لا .» [5]

کسی در صحرا مقداری معدن را پیدا کرد ، اگر بداند که امثال سیل و باد یا مانند این دو ، یا حیوانی این ها آورده است ، یا انسانی که خمسش را نداده و اعراض کرده و رفته است ، در همه این صور می فرماید که خمس این واجب می شود علی الاحوط (احتیاط واجب ) اگر به مقدار نصاب برسد .

ای کاش این مسئله هفتم را قبل از مسئله ششم مطرح می کرد چون در مسئله هفتم بحث استخراج است و در مسئله ششم بحث تصفیه بود و این تصفیه بعد از استخراج هست . در این مسئله هفتم بحث می کنیم که آیا استخراج شرط وجوب خمس در معادن هست یانه؟ ،در مسئله ششم بحث کردیم که آیا تصفیه شرط وجوب خمس هست یا نیست ؟ بهتر بود ابتداء مسئله هفتم را بفرمایند .

اقوال در مسئله :

قول مشهور و سید ره : در همه این صور خمس بر یابنده در صحرا ، واجب است . سید ره احتیاط واجب فرمودند ولی مشهور فتوا داده اند.

دلیل :

اطلاقات ادله معادن هست . فرمودند که در معادن خمس هست و نفرموده اند که معدنی که استخراج بکنید . پس در معادن به طور کلی فرموده است که خمس هست .

آقای خوئی ره با اینکه نظرشان این قول نیست ، مسئله ای را اضافه کرده برای تقویت این قول ، می فرماید که معدن در روایات ما و همچنین از لغت هم استفاده می شود به چیزی گفته می شود که از آن محل استخراج می شود و معدن ، اسم محل یا منبت الجوهر نیست بلکه اسم چیزی هست که آن جا قرار دارد و اسم حال می شود و حالا فرق نمی کند که آن جا باشد یا بیرون از آن جا باشد ، در هر صورت ، معدن به آن گفته می شود و معدن به آن مستخرَج گفته می شود نه بر آن چیزی که در آن جا قرار دارد .

قول دوم : مقدس اردبیلی ره و آقای خوئی ره : استخراج شرط است . اگر استخراج کرده است خمس بر معدن واجب می شود و اگر استخراجی نباشد خمس واجب نیست .

ادله قول دوم :

وجه اول : کلمه معدِن، لغتاً وقتی ملاحظه می کنید به محل گفته میشود و ادعا که می شود به آن چیزی که در آن جا قرار دارد بله استعمالاتی بوده است ولی اصل معنای لغوی بر محل گفته میشود . پس در روایت چرا بر این مستخرَخ معدنی گفته شده است که خمس هست ؟ پس معلوم می شود که می خواهد روایت بفرماید که بر آن مستخرَج خمس هست . آقای خوئی ره می فرماید که این مجاز است پس معلوم می شود که شما باید معدن را طوری در نظر بگیرید که در آن مکان اسقرار دارد و از آن مکان این را خارج کردند و در مجازیت این علاقه هست که علاقه آن با مکان حفظ می شود و الا اگر هیچ ارتباطی با آن جا نداشته باشد و دست به دست گشته است ، دیگر به آن معدن نمی گویند. معدن معنای اولش این بود که مکانی که در آن مثلاً فلز قرار دارد و مجازاً در این استعمال شده ولی در صورتی که از آن جا استخراج بشود والا اگر استخراج نباشد ، در این جا کأنّه علاقه ای برای مجازیت باقی نمی ماند .

البته این بیان به نظر ما قابل اثبات و تمام کردن نیست که ایشان می فرماید باید اگر ما معدن را بکار می بریم باید آن جهت هم باشد که از آن جا این بیرون آمده است . این یک ادعا هست و الآن به این مستخرَج ، معدن گفته می شود و اینکه جهت استخراج هم باید در آن باشد ، فرمایش آقای خوئی ره را ما نفهمیدیم .

وجه دوم : وجه دیگری هم ایشان فرموده اند که این روایت که عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَعَادِنِ مَا فِيهَا فَقَالَ كُلُّ مَا كَانَ رِكَازاً فَفِيهِ الْخُمُسُ وَ قَالَ مَا عَالَجْتَهُ بِمَالِكَ ، فَفِيهِ مِمَّا أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْهُ مِنْ حِجَارَتِهِ مُصَفًّى الْخُمُسُ [6] . این کلمه رکاز ، به هر معدنی نمی گویند ، معدنی که مرتکز هست و در یک جایی جمع شده است . در آن معدن باید وصف رکاز باشد و اگر دیگری آمد و آن را اخراج کرد و گذاشت و رفت ، حالت رکاز ندارد . رکاز یعنی مرکوز باشد و آن را در بیاورید تا خمس بر آن واجب شود .

 

اشکال : رکاز در این روایت وصف هست و مفهوم ندارد ، و شما هم قائلید که وصف مفهوم ندارد که در غیر رکاز ، مثلاً در وسط صحرا بود ، خمس ندارد ، فرمایش شما وقتی درست است که مفهومی داشته باشد حال آن که شما و مشهور قائل به مفهوم داشتن وصف نیستند .

جواب : آقای خوئی جواب می دهند که ما نیاز به مفهوم نداریم و احترازیت قید را نیاز داریم . ما گفتیم که وصف مفهوم ندارد ولی قیدِ احترازی هست . پس این حکم بر آن مستخرَج و ذات مطلق وضع نشده است و احترازیت قید به این معنا بود ، مانند اینکه مولا فرموده اکرم رجلاً عادلاً ، گفتیم که این عادل مفهوم ندارد که رجل غیر عادل را اکرام نکن ولی گفتیم که این قید احترازی هست و معنایش این است که بر خود رجل مطلق، حکم وضع نشده است و قیدی باید باشد یا عادل یا چیز دیگر و همه را نفی نمی کند ولی همین مقداری که خود رجل به تنهایی موضوع حکم نیست . اصل در قیود احترازیت هست و احترازیت یعنی این قید دخیل هست ولی مفهوم ندارد که اگر این قید نبود ، هیچ چیز جایگزین این قید نیست ولی این قید دخیل هست و حکم هم بر مطلق وضع نشده است . ایشان می فرمایند که رکاز معنایش این است که رکاز بودن دخیل هست و آیا یک وصف دیگر می تواند جایگزین بشود یا نه ، کاری ندارد و می فهمیم که بر ذات معدن که این وصف را ندارد ، این حکم وصف نشده است و باید معدن رکازی باشد و معدن دیگر هم دلیل می خواهد . پس همین احترازیت قید کافی هست که بگوییم که از این روایت استفاده می کنیم که باید مرتکز باشد و استخراجی هم صورت بگیرد . مرحوم مقدس اردبیلی و غیره هم این بیان را فرموده اند .

 

استاد : ولی به نظر ما این وجوه نمی توانند جلوی دلیل مشهور که اطلاق روایات هست را بگیرند و در معادن خمس هست و می تواند به عنوان موید آن روایتی که در مورد ارض سبخه بود ، را بیان کرد . در آن جا استخراجی به این معنا نیست و معدن روی زمین ریخته شده است و مثلاً نمک را داخل گونی پر می شود و داخل شهر هم می فروشند ، که روایت فرمود آن هم معدن هست . پس شمای آقای خوئی که قبول می کنید در آن جا معدن هست و استخراجی هم مطرح نیست ، چه فرقی می کند که با معدنی که حیوانی آن را در صحرا گذاشته است یا سیل یا باد آورده است و لذا همه اینها داخل در اطلاقات هست و به نظر ما ، قول مرحوم سید ره در جا صحیح است و در مطلق معادن چه استخراج باشد و چه نباشد ، خمس هست. اما انسانی آن را استخراج کرده است ، باید احراز کنیم که آن شخص اعراض کرده و الا حکم ضالّه و چیز گمشده یا مجهول المالک می شود و ربطی به خمس ندارد . در صورتی که اعراض را احراز کردیم ، ولی نمی دانیم که خمسش را داده یا نداده ، (اگر چه اگر بدانیم که خمسش را داده ، باز بر ما خمسش واجب است ) ، در آن صورت بر یابنده ، خمس واجب می شود و اطلاقات اینجا را می گیرد .

 


[1] ظاهراً این استفاده مرحوم صاحب وسائل هست که این روایت را در کنوز مطرح کرده است ولی این روایت مربوط به معدن است نه کنز.
[2] ابی عبد الله هم کنیه خالد برقی هست و هم کنیه احمد بن محمد بن اسحاق اشعری و... و در این جا منظور، احمد بن محمد بن خالد برقی هست.
[3] في التهذيب- عمن حدثه، عن الحارث بن الحارث الأزدي (هامش المخطوط).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo