< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1402/03/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخمس/خمس ارباح مکاسب و فوائد /بررسی روایات

 

عرض کردیم هفتمین مورد که خمس در آن واجب هست ما یفضل عن مؤنه سنة هست . عبارت مرحوم سید ره را نقل کردیم که ایشان اول می فرماید در ارباح مکاسب فاضل مؤنه خمس واجب است و بعد به کل فائدة ترقی می کنند و هر فائده ولو هبه ، هدیه ، جایزه باشد همه این موارد داخل در خمس می شود .

گفتیم برای این که مطلب روشن بشود در شروع کار ، ما روایات این باب را باید بخوانیم ، صاحب وسائل الشیعه ده روایت در این باب نقل کرده است که برخی از روایت را ایشان ذکر نکرده ولی در مستدرک وجود دارد و روایات دیگری هم به این روایات اضافه می کنیم . این روایات را سنداً و دلالتاً مطالعه می کنیم و بعد وارد مسائل می شویم که آیا این روایات دالّ بر این است که تنها در ارباح مکاسب خمس هست یا در کل فائدة هم خمس هست؟

برخی ها مانند آقای بروجردی ره پنج قسم کرده اند :

قسم اول: آن جایی است که برای تجارت یک کالایی را نگه می دارد و با مرور زمان و تغییر شرائط ، باعث می شود که یک ربحی حاصل بشود . این قسم تجارت می شود

قسم دوم: تغییر هیئت می دهد مانند این که به آهن شکل می دهند به چوب شکل می دهند و بر این اساس قیمت بالا می رود و ربحی حاصل می کند

قسم سوم: یک چیز تولید می کند مثلاً برای زراعت جو و گندم می کارد .

این سه قسم داخل در ارباح مکاسب هست و دو قسم بعد ، داخل در فوائد می شود

قسم چهارم: آن جایی که ما نقشی در کار نداریم ولی طرف مقابل به ما یک ربحی می رساند مثلاً یک چیزی به ما هبه می شود و ما فقط قبلتُ می گوییم . مرحوم شیخ در مکاسب این را بحث کرده است که همین مقدار آیا کسب حساب می شود یا کسب حساب نمی شود. اگر کسب حساب شود داخل ارباح مکاسب می شود و اگر کسب حساب نشود داخل در فوائد می گردد.

قسم پنجم: آن جایی که ما اختیاری در آن ربح نداشته ایم مانند میراث .

استاد : ظاهراً این پنج قسم حاصر نیست و عمده این ها می باشد. مثلاً ایشان اول فرمود تجارت بعد صنعت بعد تجارت ، خوب جایگاه خدمات و اجاره کجاست و ایشان ذکر نکردند . برخی از این ها مربوط به مکاسب است و برخی هم مربوط به فوائد است . بیان مرحوم سید ره جامع تر است و خیلی از اقسام در بر می گیرد .

باب این روایت: بَابُ وُجُوبِ الْخُمُسِ فِيمَا يَفْضُلُ عَنْ مَئُونَةِ السَّنَةِ لَهُ وَ لِعِيَالِهِ مِنْ أَرْبَاحِ التِّجَارَاتِ وَ الصِّنَاعَاتِ وَ الزِّرَاعَاتِ وَ نَحْوِهَا وَ أَنَّ خُمُسَ ذَلِكَ لِلْإِمَامِ خَاصَّة [1] . مرحوم شیخ حرّ ره برداشتشان از روایت ها این بوده است که این نوع خمس تنها برای امام ع است و مانند موارد قبلی که سهم سادات هم دارد ، نمی باشد . البته باید برداشت ایشان را دید و ببینیم آیا برداشت ما هم از روایات همین هست یا نه؟

روایت اول: 12579- 1- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ (القمی )عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(کنیه احمد بن محمد بن عیسی اشعری است و صحیح) عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْأَشْعَرِيِّ (اشکال دارد و توثیق ندارد) ولی مرحوم وحید گفته که این مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْأَشْعَرِيِّ وصی سعد بن سعد اشعری بوده است و احادیث این شخص به مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْأَشْعَرِيِّ رسیده است و این وصایت نشان از وثاقتش می دهد . آقای خوئی ره هم این مطلب را نقل می کند ولی قبول نمی کند و می فرماید که این وصی بودن دلیل بر موثق بودن آن شخص نیست . به نظر ما فرمایش مرحوم وحید درست است و ظاهر اعتماد سعد بن سعد اشعری که از اجلاء هم هست ، نشان از مورد اطمینان و مورد وثوق بودن دارد و او وصی علمی بوده است و این روایت به نظر ما معتبر هست . پس اشکال سندی را از راه مرحوم وحید درست می شود . پس بنابراین چنانچه که علامه در المنتهی ، علامه مجلسی در روضة المتقین و بحرانی در حدائق و شیخ انصاری در کتاب الخمس فرموده اند این روایت به همین جهت که عرض شد صحیحه هست .

قَالَ كَتَب‌ بَعْضُ أَصْحَابِنَا إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع(امام جواد ع)- أَخْبِرْنِي عَنِ الْخُمُسِ أَ عَلَى جَمِيعِ مَا يَسْتَفِيدُ الرَّجُلُ مِنْ قَلِيلٍ وَ كَثِيرٍ مِنْ جَمِيعِ الضُّرُوبِ (انواع استفاده ها) وَ عَلَى الصُّنَّاعِ وَ كَيْفَ ذَلِكَ ، فَكَتَبَ بِخَطِّهِ الْخُمُسُ بَعْدَ الْمَئُونَةِ.[2]

این روایت سوال کرد که متعلق خمس چه چیزی هست و سوال از کیفیت دادن خمس بود . امام ع فرمودند که الخمس بعد المؤنه . یعنی در همه این ها شمرده شد خمس هست و کیفیتش هم این است که بعد از مؤنه هست. ظاهر این حدیث هم معنا می شود .

ظاهراً این روایت دلالتش خیلی خوب است الا اینکه کلمه «يَسْتَفِيدُ» را ما باید در موردش یک مقدار بحث کنیم. يَسْتَفِيدُ ، آن مقدار که بنده نگاه کردم ، امروز هم در مصباح المنیر نگاه کردم ، گفته اند که :

مصباح المنیر : (أَفَدْتُ) مِنْهُ مَالًا أَخَذْتُ وَ قَالَ أَبُو زَيْدٍ (الْفَائِدَةُ) مَا (اسْتَفَدْتَ) مِنْ طَرِيفَةِ مَالٍ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ أَوْ مَمْلُوكٍ أَوْ مَاشِيَةٍ وَ قَالُوا (اسْتَفَادَ) مَالًا (اسْتِفَادَةً) وَ كَرِهُوا أَنْ يُقَالَ (أَفَادَ) الرَّجُلُ مَالًا [3] . گفته اند که اگر افاد را در عربی به صورت لازم به کار ببریم خوب نیست . بگوئیم استفاد مالاً یعنی مال به دست آورد . این استفاده از هر راهی که بیایید مانند مِنْ طَرِيفَةِ مَالٍ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ أَوْ مَمْلُوكٍ أَوْ مَاشِيَةٍ ، این استفاده در آن وجود دارد . نگفته که از راه کسب مثلاً باشد یا از راه غیر کسب باشد .

در كتاب العين آمده است که : و يقال: أفاد فلان خيرا و استفاد. [4]

در المحیط هم آمده است که : و الْفَائِدَةُ: كُلُّ خَيْرٍ يَسْتَفِيْدُهُ الإِنسانُ و يَسْتَحْدِثُه، أَفَادَ خَيْراً و اسْتَفَادَ .[5]

پس افاد و استفاد به یک معنا می آیند و آن به معنای خیری هست که به انسان می رسد ، انواع و اقسام را همه را می گیرد حالا منشأش کسب باشد یا غیر کسب باشد فرق ندارد . برخی از آقایان من دیده ام که استفاد به معنای اکستب هست که این درست نیست و لغت این را تأیید نمی کند . بله افدت مالاً به معنای اعطیتها آمده است ولی بحث ما در افدت مالا نیست که دو مفعولی هست و بحث ما یک مفعولی هست یا افاد مالاً یا استفاد مالاً ، هر دو به معنای این است که یک خیری به انسان برسد و همه را شامل می شود چه کسب باشد و چه غیر کسب باشد.

پس این حدیث را اگر شما از حیث سندی شما قبول کنید ، مانند بسیاری از بزرگان ، این حدیث دال بر این است که هر خیری که به انسان برسد ، به آن خمس تعلق می گیرد و خمس در همه این موارد بعد المؤنه است . اما اگر شما بفرمایید که این حدیث خواسته که به سوال سائل که در همه انواع و همه استفاده ها آیا خمس هست ، جواب ندهد و فقط کیفیت اداء را گفته است که الخمس بعد المؤنه است، این هم خلاف ظاهر می شود .

پس این حدیث به نظر ما عمومیتش و شمولیتش بر همه انواع مکاسب و همه موارد فوائد ثابت است الا ما خرج بالدلیل مانند ارث و غیره که خارج می شود . پس هر فائده ای به عبد برسد بعد از مؤنه باید خمسش را بدهد .

روایت دوم : 12580- 2- وَ عَنْهُ (شیخ طوسی) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ شُجَاعٍ النَّيْسَابُورِيِّ(اشکال دارد و توثیق ندارد و مجهول است. ظاهراً اسم این شخص در کتب رجالی آمده است چون همین شخص همان عَلِيِّ بْنِ شُجَاعی هست که مرحوم شیخ طوسی در رجالش جزو اصحاب امام عسکری علیه السلام می شمارد ولی در این جا عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ شُجَاعٍ بود که ظاهراً همان است ولی ایشان را توثیق نکرده است ، پس مهمل نیست ولی مجهول است و حال او را برای ما بیان نکرده اند . البته اصطلاح مجهول و مهمل هم بین آقایان اختلاف است گاهی می گویند که مجهول آن هست که اسمش آمده است ولی حالش بیان نشده باشد و مهمل هم آن است که اسمش هم نیامده است و گاهی هم این اصطلاحات را بالعکس می فرمایند و می فرمایند که مهمل آن است که حالش بیان نشده است ولی ذکرش آمده است و مجهول هم آن است که اسمش هم نیامده است.) پس بنابراین روایت دومی که صاحب وسائل ذکرمی کند ، ضعیف شمرده می شود .

أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الثَّالِثَ ع(امام هادی ع) عَنْ رَجُلٍ أَصَابَ مِنْ ضَيْعَتِهِ (زمین کشاورزی) مِنَ الْحِنْطَةِ مِائَةَ كُرِّ (هر کرّ معادل 1200 رطل عراقی هست) مَا يُزَكَّى فَأُخِذَ مِنْهُ الْعُشْرُ عَشَرَةُ أَكْرَارٍ (یعنی 10 کرش را دولت از من به عنوان زکات گرفت و برای من 90 کر باقی ماند) وَ ذَهَبَ مِنْهُ بِسَبَبِ عِمَارَةِ الضَّيْعَةِ ثَلَاثُونَ كُرّاً وَ بَقِيَ فِي يَدِهِ سِتُّونَ كُرّاً ، مَا الَّذِي يَجِبُ لَكَ مِنْ ذَلِكَ وَ هَلْ يَجِبُ لِأَصْحَابِهِ (سادات) مِنْ ذَلِكَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ ، فَوَقَّعَ ع لِي مِنْهُ الْخُمُسُ مِمَّا يَفْضُلُ مِنْ مَئُونَتِهِ. [6] .

پس این روایت هم در قسمت زراعات که مربوط به مکاسب بود ، تکلیف را روشن می کند که اگر از مونه اضافه بیاید خمسش را باید بدهد . این روایت هم عرض کردیم که از نظر سند اشکال دارد .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo