< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1402/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله خمس در فوائد/خمس ارباح مکاسب و فوائد/ کتاب الخمس

 

بحث ما در این مسئله بود که مرحوم صاحب عروه فرموده است که خمس در فاضل المؤنه واجب است و یک بخش از فاضل مؤنه از مکاسب است با آن اقسامی که اشاره شد و یک بخشش هم ، فوائد غیر کسبی است و بدون کسب یک فائده ای به دست انسان می رسد مانند هدیه ، هبه ، جایزه ، مالی که به کسی وصیت بکنند . در همه این موارد خمس واجب است . بحث ما در این بود مرحوم سید ره فرمود در مطلق فوائد خمس واجب است یعنی هم در فوائد کسبی و هم در فوائد غیر کسبی خمس واجب می باشد . دلیل این مسئله چیست ؟ گفته شد که وجوهی را به عنوان استدلال در مقام به آن تمسک شده است . یک روایت گذشت و باز به روایات می پردازیم تا مشخص شود که خمس فقط مختص ارباح مکاسب نیست بلکه در مطلق فوائد خمس وجود دارد . نتیجه این روایت این است که خمس فقط در ارباح مکاسب نمی باشد.

روایت : 12584- 6- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ(مرحوم کلینی ره)عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ (ابراهیم بن هاشم) عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ (ایشان برادر حماد بن عثمان و جعفر بن عثمان است و هر سه ثقه هستند) عَنْ سَمَاعَةَ (سماعة بن مهران و ثقه)قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ (امام کاظم) ع عَنِ الْخُمُسِ فَقَالَ فِي كُلِّ مَا أَفَادَ النَّاسُ مِنْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ. [1]

در هر چیزی که به دست مردم برسد از کم یا زیاد خمس بر آن واجب است. « أَفَادَ » یعنی آن چیزی که به دست انسان برسد . در کتب لغت که نگاه کنیم این کلمه أَفَادَ و استفاده ، به یک معنا هستند یعنی هر چیزی که به دست انسان برسد . حالا أَفَادَ را در این جا به صورت دو مفعولی و متعددی بگیریم ، أَفَادَ الناسَ خیراً ، یا لازم معنا بشود ، در معنا و آن چیزی که می خواهیم استدلال کنیم تفاوتی ندارد. مانند اینکه در كتاب العين آمده است که ؛ و يقال : أفاد فلان خيرا و استفاد. [2] . این دو کلمه یکی هستند . در المحیط هم آمده است که ؛ و الْفَائِدَةُ : كُلُّ خَيْرٍ يَسْتَفِيْدُهُ الإِنسانُ و يَسْتَحْدِثُه، أَفَادَ خَيْراً و اسْتَفَادَ [3] .پس بنابراین این حدیث شریف به وضوح دلالت می کند که هر نوع فایده ای ، موضوع برای خمس می باشد و نفرمود که آن فائده از راه کسب باشد یا بعضی از فائده ها خارج باشد که تخصیص بخورد . این حدیث عام است و مخصصاتی دارد مثلاً میراث از جای که انتظار آن را دارد ، خمس ندارد چون سیره بر این است که خمس نیست ، یا مهریه خانم ها خمس ندارد که این ها از استثنائات است ولی طبق این حدیث هر نوع فائده ای خمس دارد و حدیث هم از حیث سند معتبر است.

پس ما طبق این احادیث می توانیم استناد کنیم و بگوئیم که هر نوع فائده ای خمس دارد مانند هدیه ، هبه ، جایزه ، مال موصی به همگی خمس دارد .

نقل سند روایت : 12588- 10- مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ[4] فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ [5] مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ (از بزرگان و از اجلاء است و ایشان غیر از حسن بن محبوب است و از متاخرین می باشد) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع ...

بحث رجالی از « أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ (عَبَرتائی / کرخی / بغدادی )» : این شخص در سال 267 ه ق وفات نمودند و ار اصحاب امام هادی و امام عسکری علیهما السلام است ولی در مورد این شخص از طرف امام حسن عسکری ع و امام زمان عج ، لعن صادر شده است. توقیع به لعن برای ایشان صادر شده است.

مرحوم نجاشی برای ایشان می گوید صالح الروایة است یعنی روایتش درست است و انسان ثقه ای می باشد گرچه در حق او لعن صادر شده است . این «أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ [6] » شخصی هست که دچار غلوّ شد و بعداً هم ناصبی شد . از سعد بن عبدالله قمی نقل شده است که ما در تاریخ سراغ نداریم که کسی از غلو برگردد و ناصبی بشود مگر این شخص که غالی بود و بعداً ناصبی می شود و در آن لعن هم به عنوان صُوفی مُتصَنِّع از او یاد می شود . 54 بار به مکه رفته ، حدود 20 بار پیاده رفته است و آدم اهل عبادتی بوده است ولی چون نماینده حضرت حجت عج ، محمد بن عثمان بعد از عثمان بن سعید ،را قبول نکرد و گفته که من او را قبول ندارم و لذا لعن درباره او صادر شده است. پس این شخص با اینکه ظاهر عابدی داشته است ، به دلیل که در مقابل نماینده امام عج قد علم کرده است و گفته که پدر او را قبول دارم ولی خود محمد بن عثمان را قبول ندارم و در حقیقت او را انکار کرده است، لعن درباره او صادر شده است. این توقیع لعن در زمان حسین بن نوح نوبختی صادر شده ست . پس با این که ملعون است ولی روایتش صالح است .( رجال‌النجاشي /ص‌83 : صالح الرواية يعرف منها و ينكر و قد روى فيه ذموم من سيدنا أبي محمد العسكري عليه السلام [7] )

در مورد این شخص انظار مختلف است . ابن غضائری که یکی از رجالیون سخت گیر است ، می گوید که ما احادیث این شخص را اگر از دو کتاب نقل کند قبول می کنیم : یکی از حسن بن محبوب و دیگری از ابن ابی عمیر . و چون اصحاب قبول کردند که این دو کتاب را از این دو شخص اخذ کرده است ، اگر از دو کتاب نقل بکند قبول می کنیم ولی اگر از جای دیگری نقل بکند قبول نمی کنیم . مرحوم شیخ طوسی ره هم در عدة می فرماید : قبل از گمراهی او ، احادیثش قبول است و بعد از گمراهیش احادیثش قبول نیست . یعنی آن زمانی که ظاهرالصلاح بوده اگر احادیثی را نقل کرده آن قبول را قبول می کنیم ولی بعد از آن احادیثش پذیرفته نمی شود . اما شیخ طوسی در جاهای دیگر مثل تهذیب می فرماید : نقل ایشان در جایی که متفرّد هست و تنها او گفته باشد، قبول نیست . مرحوم نجاشی که دقیق تر است فرموده که صالح الروایة است و البته گفته که از احادیثش ، بعضی هاش يعرف منها و ينكر که بعضی هاش قبول می شود و برخی هاش هم رد می شود ولی در ابتداء فرموده که صالح الروایة است و خودش انسان ثقه ای هست . آقای خوئی هم در معجم احادیث الشیعه فرموده است این شخص ثقه است و یکی از شواهد بر ثقه بودنش این است که هم در تفسیر علی بن ابراهیم ازش حدیث نقل شده است و هم در کامل الزیارات نقل حدیث از او شده است و این دو کتاب توثیق عام دارند و در مقدمه این دو کتاب گفته اند که ما هر چی نقل می کنیم از ثقات نقل شده است. پس هم به استناد مرحوم نجاشی و هم به جهت شاهد ، این شخص ثقه است.

به نظر می رسد که همان فرمایش شیخ طوسی ره در عدة فرمایش دقیقی هست که قبل از گمراهی احادیثش قبول است و بعد از گمراهی احادیثش قبول نیست چون کسانی که غلوّ پیدا می کنند ، تبعاً یک سری جعلیات هم پیدا می کنند یا ناصبی باشد هم جعلیات دارند . این فرمایش در عده شیخ طوسی ره دقیق هست و علماء هم همین کار را انجام داده اند و احادیثی که از ایشان به ما رسیده است ، همگی آنها را علماء ما در کتب روایی تصفیه کرده اند . پس با این بیان ، علمائی که احادیث ایشان را قبول کرده اند ، مربوط به زمان قبل از گمراهیش بوده است و از ایشان حدود 60 روایت در مجامع روایی ما وجود دارد که در حقیقت این احادیث تمییز شده و غربال شده است که به دست ما رسیده است .

پس سند این حدیث سند صحیحی می باشد . وقتی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ که از اجلاء هست از او نقل حدیث می کند نشان می دهد که قبل از گمراهی او بوده است و الا از او حدیث نقل نمی کرد .

نقل متن روایت : عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ فِي الرَّجُلِ يُهْدِي إِلَيْهِ مَوْلَاهُ (غلام آزاد شده اش برای او هدیه می آورد) وَ الْمُنْقَطِعُ إِلَيْهِ (غلام) هَدِيَّةً ،تَبْلُغُ أَلْفَيْ دِرْهَمٍ أَوْ أَقَلَّ أَوْ أَكْثَرَ ، هَلْ عَلَيْهِ فِيهَا الْخُمُسُ، فَكَتَبَ ع الْخُمُسُ فِي ذَلِكَ (هدیه)، وَ عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ فِي دَارِهِ[8] الْبُسْتَانُ ، فِيهِ الْفَاكِهَةُ يَأْكُلُهُ الْعِيَالُ إِنَّمَا يَبِيعُ مِنْهُ الشَّيْ‌ءَ بِمِائَةِ دِرْهَمٍ أَوْ خَمْسِينَ دِرْهَماً ، هَلْ عَلَيْهِ الْخُمُسُ ،فَكَتَبَ أَمَّا مَا أُكِلَ فَلَا وَ أَمَّا الْبَيْعُ فَنَعَمْ هُوَ كَسَائِرِ الضِّيَاعِ (زمین ها). [9]

پس این حدیث دلیل بر این است که در هدیه خمس هست . در فوائد غیر کسبی هم خمس می باشد . لایقال که برخی از بزرگان می گویند که در هدیه که شخص قبلتُ می گوید ، هدیه که عقد است ، او می گوید وهبتُ و دیگری هم می گوید قبلتُ ، این قبلت هم یک نوع کسب هست که یقال : این عرفاً کسب حساب نمی شود گرچه یک قبلت هم گفته باشد . درست است که فوائد دو قسم هست برخی هاش نیاز به قبول ندارند مانند ارث که وقتی از دنیا رفت ، مال وارد ملک وارث می شود و نیازی هم به قبول ندارد ولی برخی از فوائد هستند که نیاز به قول دارند ، که آیا این قبول در حکم کسب است ، یا نه ، که ظاهراً داخل در کسب نیست .

ممکن است گفته شود ادامه حدیث (وَ عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ فِي دَارِهِ الْبُسْتَانُ ، فِيهِ الْفَاكِهَةُ يَأْكُلُهُ الْعِيَالُ إِنَّمَا يَبِيعُ مِنْهُ الشَّيْ‌ءَ بِمِائَةِ دِرْهَمٍ أَوْ خَمْسِينَ دِرْهَماً ، هَلْ عَلَيْهِ الْخُمُسُ ،فَكَتَبَ أَمَّا مَا أُكِلَ فَلَا وَ أَمَّا الْبَيْعُ فَنَعَمْ هُوَ كَسَائِرِ الضِّيَاعِ) ، به کسب مربوط می شود . اما ظاهراً این نیست چون این شخص درخت فاکهه را که برای کسب نگه نداشته بود بلکه برای استفاده و خوردن خود وعیال بوده است و زیاده آن را فروخته است . پس این حدیث هم دلیل بر مطلب ما می شود که در فوائد غیر کسبی که حداقل شغل نبوده (مِهنه)باشد ، باز هم خمس به آن تعلق می گیرد .

پس این حدیث هم سنداً درست می باشد و هم دلالتاً و متناً دلیل بر مطلب ما می باشد.

سند روایت : 12579- 1- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ (الاشعری القمی ) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (کنیه احمد بن محمد بن عیسی اشعری است و صحیحٌ) عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْأَشْعَرِيِّ ...

فقه الحدیث مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْأَشْعَرِيِّ : در مورد این شخص در گذشته هم صحبت کرده ایم که گفتیم لقب شنبوله یا شمبوله دارد . در این که آیا توثیق دارد یا خیر ، یک بحثی هست. صاحب مدارک می گوید که توثیق ندارد و لذا ما این حدیث را قبول نمی کنیم . ولی بزرگان دیگر فرموده اند که اجلاء به روایت این شخص اعتماد کرده اند و این نشان می دهد که ثقه است و همین طور چون وصی سعد بن سعد[10] بوده، معلوم است که شخص معتمدی بوده است . آقای خوئی می فرماید که وصی بودن دلیل نمی شود و فقط دلیل بر است که در اموال ، او شخص امین است و دلالت بر وصایت نمی کند . ما می گوییم که نه ، وصایت ، یک وقت وصایت مالی هست و یک وقت وصایت علمی است. این شخص ، وصی یک انسان عالمی بوده است که باید کتب او و احادیث آن شخص را حفظ کنید . پس وصی بودن عالم و یک شخصیت علمی ، دلیل بر وثاقت می شود. علاوه بر این ، ایشان یک رجل معروف بوده است که حدود 20 روایت در کتب اربعه دارد که اگر یک اشکالی ایشان داشتند ، نقل می شد. استاد آیت الله تبریزی ره می فرمود که اگر شخصی از معاریف شد و مشهور شد ،اگر عیب و ایرادی داشت آن نقل می شد و حالا که ایشان از معاریف است و عیبی هم از او نقل نشده است ، دلیل بر موثق بودن او می باشد.

متن روایت : قَالَ كَتَب‌ بَعْضُ أَصْحَابِنَا إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي ع(امام جواد ع)- أَخْبِرْنِي عَنِ الْخُمُسِ أَ عَلَى جَمِيعِ مَا يَسْتَفِيدُ[11] الرَّجُلُ مِنْ قَلِيلٍ وَ كَثِيرٍ مِنْ جَمِيعِ الضُّرُوبِ (از انواع استفاده ها : از راه کسب و غیر کسب) وَ عَلَى الصُّنَّاعِ وَ كَيْفَ ذَلِكَ ، فَكَتَبَ بِخَطِّهِ الْخُمُسُ بَعْدَ الْمَئُونَةِ.[12]

سائل پرسیده است که آیا بر همه استفاده ها و فوائد خمس هست یا خیر ، و این خمس چگونه هست ، که امام ع فرمودند خمس بعد از مؤنه است . خوب آیا این حدیث دلیل بر مطلب ما هست یا خیر؟

اشکال آقای بروجردی ره :

مرحوم آقای بروجردی فرموده که دو احتمال در حدیث وجود دارد :

احتمال اول : سوال از متعلق خمس شده است و این که امام سکوت کرده اند ، به معنای تقریر است و یعنی در همه اینها خمس واجب است.

احتمال دوم : سوال از این است که حالا که خمس آن فایده را باید بدهد ، همه اش باید خمسش را بدهد یا یک مقدار را باید خمس بدهد و کاری نداریم که آن فایده از کجا آمده است .امام ع هم فرموده است که مئونه را خارج کنید و بعداًخمسش را بدهید .

آقای بروجردی ره فرمودند که چون احتمال دوم در این است ، این حدیث از متعلقات خمس نمی پرسد و از این می پرسد که فایده ای که به دست شخصی می رسد باید خمس همه آن را بدهد یا خمس یک بخشی را باید بدهد، که امام ع می فرماید خمس همه اش را نمی خواهد بدهد بلکه مئونه را کنار بگذارد و بعد خمس بدهد . چون این این احتمال اظهر است ، این دلیل نمی شود که بر همه فوائد خمس واجب باشد . پس این اشکال بر حدیث است.

جواب :

به نظر می رسد که اشکال ایشان قابل جواب است و در حدیث ما ، بیش از دو احتمال داریم ، چهار احتمال داریم و آنها را باید بگوئیم تا ببینیم چگونه به این حدیث می توان استدلال کرد ولی به نظر ما این حیدث بر مطلب ما قابل استدلال است که بر هر نوع فایده ای خمس واجب است .

 


[4] مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ در آخر کتاب سرائر یک قسمتی دارد که احادیثی را در آن جا نقل می کند که به آن مستطرفات سرائر می گویند که این حدیث از همان جا نقل شده و صاحب وسائل هم از آنجا نقل کرده اند.
[5] . ابن ادریس از نوادگان شیخ طوسی هست و نقل شده است که این کتاب به خط شیخ طوسی ره در اختیار ابن ادریس می باشد.
[6] . (في أحمد بن هلال العبرتائي و الدهقان عروة : 1020 - علي بن محمد بن قتيبة قال حدثني أبو حامد أحمد بن إبراهيم المراغي قال ورد على القاسم بن العلاء نسخة ما خرج من لعن ابن هلال و كان ابتداء ذلك أن كتب (ع) إلى قوامه بالعراق: احذروا الصوفي المتصنع قال و كان من شأن أحمد بن هلال أنه قد كان حج أربعا و خمسين حجة عشرون منها على قدميه قال و كان رواه أصحابنا بالعراق لقوه و كتبوا منه و أنكروا ما ورد في مذمته فحملوا القاسم بن العلاء على أن يراجع في أمره فخرج إليه: قد كان أمرنا نفذ إليك في المتصنع ابن هلال لا رحمه الله بما قد علمت لم يزل لا غفر الله له ذنبه و لا أقاله عثرته يداخل في أمرنا بلا إذن منا و لا رضى يستبد برأيه فيتحامى من ديوننا لا يمضى من أمرنا إلا بما يهواه و يريد أراده الله بذلك في نار جهنم فصبرنا عليه حتى تبر الله بدعوتنا عمره و كنا قد عرفنا خبره قوما من موالينا في أيامه لا رحمه الله و أمرناهم بإلقاء ذلك إلى الخاص من موالينا و نحن نبرأ إلى الله من ابن هلال لا رحمه الله و ممن لا يبرأ منه. و أعلم الإسحاقي سلمه الله و أهل بيته مما أعلمناك من حال هذا الفاجر و جميع من كان سألك و يسألك عنه من أهل بلده و الخارجين و من كان يستحق أن يطلع على ذلك فإنه لا عذر لأحد من موالينا في التشكيك فيما يؤديه عنا ثقاتنا قد عرفوا بأننا نفاوضهم سرنا و نحمله إياه إليهم و عرفنا ما يكون من ذلك إن شاء الله تعالى. و قال أبو حامد: فثبت قوم على إنكار ما خرج فيه فعاودوه فيه؟ فخرج: لا شكر الله قدره لم يدع المرء ربه بأن لا يزيغ قلبه بعد أن هداه و أن يجعل ما من به عليه مستقرا و لا يجعله مستودعا و قد علمتم ما كان من أمر الدهقان عليه لعنة الله و خدمته و طول صحبته فأبدله الله بالإيمان كفرا حين فعل ما فعل فعاجله الله بالنقمة و لا يمهله و الحمد لله لا شريك له و صلى الله على محمد و آله و سلم.). . مقرر این بخش را از کتاب رجال النجاشی ص536 و 537 ذکر کرده است
[8] . کلمه دار با بیت فرق می کند. در خانه به اتاق ها بیت می گویند و دار به آن حیاط و باغ و.. گفته می شود.
[10] . قبر جناب سعد بن سعد رو به روی مدرسه آیت الله گلپایگانی سه راه بازار است که در کنار شهدا مدفون است.
[11] . در این جا کلمه استفاده و افاده به یک معنا هستند و از کتب لغت هم به آن اشاره شد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo