< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1402/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخمس/خمس ارباح مکاسب و فوائد /ادله خمس در فوائد

بحث در این بود که آیا در فوائد غیر کسبی خمس هست یا خمس مخصوص فوائد کسبی و ارباح مکاسب هست؟ روایاتی تا این جا گفته شد این بود که در فوائد غیر کسبی هم خمس می باشد و در کل فوائد خمس وجود دارد چه از راه کسب و چه از راه غیر کسب بیاید.

روایت : به جهت نکته ای که در این روایت هست دوباره آن را تکرار می کنیم.

12586- 8- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ(شیخ طوسی ره) بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ (از اجلاء و بزرگان قم) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ(ابی الخطاب) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِيِّ [1] (اشکال دارد . نجاشی[2] : ) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَى كُلِّ امْرِئٍ غَنِمَ (فایده) أَوِ اكْتَسَبَ[3] الْخُمُسُ مِمَّا أَصَابَ لِفَاطِمَةَ ع- وَ لِمَنْ يَلِي أَمْرَهَا مِنْ بَعْدِهَا مِنْ ذُرِّيَّتِهَا الْحُجَجِ (معصومین ع یا مطلق ذرّیّه حضرت زهرا ع) عَلَى النَّاسِ، فَذَاكَ (خمس) لَهُمْ خَاصَّةً يَضَعُونَهُ حَيْثُ شَاءُوا وَ حُرِّمَ عَلَيْهِمُ الصَّدَقَةُ حَتَّى الْخَيَّاطُ يَخِيطُ قَمِيصاً بِخَمْسَةِ دَوَانِيقَ(هر دانق یک ششم درهم است)، فَلَنَا مِنْهُ دَانِقٌ إِلا مَنْ أَحْلَلْنَاهُ مِنْ شِيعَتِنَا- لِتَطِيبَ لَهُمْ بِهِ الْوِلَادَةُ ، إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَيْ‌ءٍ عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْظَمَ مِنَ الزِّنَا إِنَّهُ لَيَقُومُ صَاحِبُ الْخُمُسِ (امام ع یا ذریه ) فَيَقُولُ يَا رَبِّ سَلْ هَؤُلَاءِ بِمَا أُبِيحُوا . [4]

سند این روایت به جهت ضعیف بودن ، ممکن است کسی بگوید که این روایت به عنوان مؤید محسوب می شود .

راه تصحیح عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِيِّ : مرحوم شیخ در کتاب الفهرست می گوید که من به کتاب عبدالله بن سنان سند دارم . شیخ ره در نقل این روایت از عبدالله بن سنان در این سند ، عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِيِّ را ذکر کرده است ولی در نقل دیگر از عبدالله بن سنان در کتاب دیگرشان این شخص وجود ندارد و از طریق دیگری نقل شده است . به این تبدیل سند می گوید. معمول این است که این حدیث از کتاب عبدالله بن سنان نقل شده است و شیخ برای آن دو سند دارد که در یکی از آنها عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِيِّ قرار دارد و در دیگری قرار ندارد . پس با تبدیل سند این حدیث صحیح می شود . شیخ در الفهرست می فرماید :«عبد الله بن القاسم الحضرمي: له كتاب. أخبرنا ابن أبي جيد عن ابن الوليد عن الصفار عن محمد بن الحسين عنه.[5] »

آیا از راه تبدیل سند می توانیم حکم به اعتبار این سند کنیم؟ استاد تبریزی ره می فرمودند که اگر تعبیر این باشد که جمیع ما رواه فلان، این تبدیل سند مشکل را حل می کند ولی این تعبیر در کتاب فهرست نیست ، شیخ ره می گوید او کتابی دارد و از این طریق به رسیده است ، نمی گوید که ما جمیع روایات عبدالله بن سنان را با این سند نقل کرده ایم . اگر این طوری بیان می کرد ، جمیع شامل این روایت هم میشد ولی چنین تعبیری از شیخ ره در فهرست وجود ندارد . پس چون کلمه جمیع در آن وجود ندارد ، تبدیل سند مشکل را حل نمی کند و نتوان این روایت را معتبر دانست .

روایت بعدی : عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ (اختلافی است ولی محققین می گویند معتبر است) عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حُكَيْمٍ مُؤَذِّنِ بَنِي عَبْسٍ(این شخص اشکال دارد) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ‌ قَالَ هِيَ وَ اللَّهِ الْإِفَادَةُ يَوْماً بِيَوْمٍ إِلَّا أَنَّ أَبِي ع جَعَلَ شِيعَتَنَا مِنْ ذَلِكَ فِي حِلٍّ لِيَزْكُوا.[6]

بررسی سندی : مرحوم آقای بروجردی ره نقل می کنند که حُكَيْمٍ مُؤَذِّنِ بَنِي عَبْسٍ، مُؤَذِّن بوده و معمولاً افراد ثقه را مُؤَذِّن قرار می دهند . ولی ظاهراً از این راه نمی توان توثیق کرد ممکن است مُؤَذِّن ثقه باشد یا نباشد و به وظیفه اش فقط عمل می کند . بنابراین چون این شخص مجهول است لذا این حدیث از جهت سند اشکال دارد.

این حدیث شریف از حیث دلالت ، خیلی روشن است « هِيَ وَ اللَّهِ الْإِفَادَةُ يَوْماً بِيَوْمٍ » هر کسی هر چیزی را به او برسد باید خمسش را بدهد. این روایت هم اصل خمس خمس بر عموم فوائد را اثبات می کند و مؤید بر مطلب ما می شوند.

پس با این تعداد روایاتی که ما نقل کردیم این روایات متضافره می شود و از مجموع آنها استفاده می شود که متعلق خمس خصوص ارباح مکاسب نیست بلکه مطلق فوائد است.

آقای خوئی ره :

یک بحثی را آقای خوئی در این جا مطرح کرده اند . یکی از فوائد کسبی، اجارات هست ، مثلاً کسی خانه ای دارد و آن را اجاره داده و وجه آن را گرفته است ، این فایده ای هست که از راه اجاره به دست آورده است یا این که خودش اجیر شده که کارگری کند و یک اجرتی دریافت می کند. بحث این جاست که این شخص مجموع اجرت چند ساله را یکباره گرفت ، (چون به محض اجاره در اماکن ، شخص موجر می تواند کل اجرت را دریافت کند ولی در باب معاملات چون قبض و اقباض در مقابل هم قرار می گیرند آن هم می تواند به مقداری که از منفعتش استفاده کرده است ، وجه اجاره را بدهد.) اگر شخص مستاجر کل وجه اجاره را پرداخت کرد به اندازه دو سال که آن مکان را اجاره کرده است ،آیا خمس نسبت به آن وجه اجاره سال بعدی هم برای موجر ، متعلق می شود یا نه؟

اگر یک منفعتی از باب اجاره جاصل شد و مربوط به این سال است ، بحثش روشن است که اگر تا آخر سال صرف مئونه شد خمس ندارد و اگر صرف نشد خمسش واجب می شود . فرض در محل بحث در این است که وجه اجاره سال بعد هم الآن دریافت کرده است و آخر سال اول هم رسیده و وجه اجاره سال بعد هم خرج نکرده است آیا خمس بر آن واجب می شود یا نه؟

در دو مقام باید بحث شود : 1- اجرت مربوط به اعیان است ؛ مثلاً منزلش یا مغازه اش را اجاره داده است . 2- اجرت در مقابل اعمال است که خودش را اجیر قرار داده است . (در اعیان ، مؤجر صاحب مکان و مستاجر صاحب منفعت است ولی در اعمال موجر خود شخصی هست که اجیر قرار داده و مستاجر کافرما آن است.) این دو مورد باید جدا بحث شود . گاهی اجرت مربوط به اجاره اعیان است و گاهی هم مربوط به اجاره اعمال است .

مقام اول : در اجاره اعمال لا شک و لاریب که خمس نسبت به سال آینده که الآن گرفته است ، تعلق پیدا نمی کند ؛ چون دَین است و این شخص اگر چه پولی را تحویل گرفته است ولی ذمه او مدیون است و باید کاری را تحویل آن شخص کارفر بدهد و الآن هنوز کاری نکرده است . اینکه آخر سال بیایید و بخواهد خمسش را جساب کند ، به او(پول سال بعد) فایده گفته نمی شود . مثل کسی هست که از شخصی پولی قرض گرفته و بدهکاری هم وقتش رسیده است ، به او نمی گویند که خمس این پول را باید بدهی. اگر چه پولی این شخص گرفته ولی چون بدهکار هست ، داخل در فوائد و ربح نمی شود فلذا خمسی هم تعلق به آن نمی گیرد.

مقام دوم : اما در اعیان مثلاً ملکی را اجاره داده است ، این جا مرحوم حکیم ره می فرماید فائده صدق می کند و باید خمسش را بدهد. اما آقای خوئی ره هم این مورد را قبول ندارد و می فرماید حتی در این مورد هم اگر چه نوع بدهی صدق نمی کند ولی نقص مالیت صدق می کند. فرض کنید که خانه ای را می خواهد بفروشد ، اگر آن خانه مستاجر داشته باشد ، یک قیمتی دارد و خانه ای که خالی هست ، قیمتش فرق می کند . درست است که این شخص یک کسبی و ربحی از اجاره بدست آورده است ولی یک نقصی مالیتی به مالش خورده است . این را نمی گویند که ربح داشته است چون باید چاله و نقص مالش را توسط این مال الاجاره سالِ بعد پر کند و عقلاء هم این را ربح نمی گویند فلذا این مال الاجاره سال های آینده جزؤ متعلقات خمس حساب نمی شود.

استاد : به نظر می رسد که همین نظر مرحوم خوئی ره ، به لحاظ ارتکاز عرفی قوی تر است . مراکز حساب رسیده هم که مختصص این امور هستند ، این مال را به عنوان ربح حساب نمی کند و می گویند باید ببینیم که تا سال آینده چه می شود و شاید مجبور شویم که این پول را برگردانیم . و لذا این ارتکاز ، اقرب است و نه در اعمال و نه در اعیان ، آن پولی که آمده و تکلیفش مشخص نشده است ، جزء ارباح مکاسب حساب نمی شود .

عبارت آقای خوئی ره : و أمّا بالنسبة إلى إجارة المنافع فصريح بعض الأعاظم [7] هو الاحتساب، و كأنّه لأجل عدم كون المنفعة ديناً فلا تقاس بالعمل، فكانت الأُجرة منفعة خالصة و مصداقاً للفائدة فوجب تخميسها بعد دخولها في عنوان الإجارات.

و لكنّه غير ظاهر، لاستيجاب هذا النوع من الإيجار نقصاً في ماليّة العين بطبيعة الحال، ضرورة أنّ الدار المسلوبة المنفعة عشر سنين مثلًا أو أقلّ تسوى بأقلّ منها لو لم تكن مسلوبة، فكانت تقوّم بألف و الآن بثمانمائة مثلًا و لا شكّ أنّ هذا النقص لا بدّ من احتسابه و مراعاته عند ملاحظة الفائدة. فلا يستثني من الأُجرة التي تسلّمها خصوص مئونة هذه السنة، بل يراعي النقص المزبور أيضاً. [8]

ادامه بحث صاحب عروه : متن :

و نحوها، بل لا يخلو عن قوّة ، نعم لا خمس في الميراث إلّا في الّذي ملكه من حيث لا يحتسب فلا يترك الاحتياط فيه كما إذا كان له رحم بعيد في بلد آخر لم يكن عالماً به فمات و كان هو الوارث له، [9]

مرحوم سید ره می فرماید که چنانچه ما گفتیم در مطلق فوائد خمس وجود دارد ، یک مواردی استثناء شده است ، که از آن موارد میراث است .با اینکه فایده هم صدق می کند ولی خمس ندارد. بله یک نوع میراث را ایشان استثناء می کند که آن میراثی هست که انتظار آن را نداشته است و از یک جایی برای او می رسد ، اما احتیاط واجب این است که خمس آن میراث غیر محتسب داده بشود . مثلاً یک قوم و خویشی دوری در شهر دیگر دارد که او را نمی شناسد و از دنیا رفت و سپس جستجو کردند و او را پیدا کرده اند که او تنها وارثش شده ، در این صورت بنابر احتیاط واجب خمس آن را بدهد .

آقای خوئی ره می فرماید اینکه سید ره لایحتسب را به این طور مثال زده است که « إذا كان له رحم بعيد في بلد آخر لم يكن عالماً به » ، این نیاز نیست ، ممکن است از نزدیکان مثلاً برادرش باشد و اولاد هم دارد ولی آن اولاد ها در تصادف از دنیا رفتند و این برادر تنها وارث برادرش می شود . و در این جا غیر محتسب می شود و نیازی به آن فرمایش سید ره نیست .

پس نظر سید ره تفصیل شد ، بین میراث محتسب و میراث غیر محتسب که در محتسب ، خمس واجب نیست و در میراث غیر محتسب بنابر احتیاط واجب خمس واجب می باشد.

ادله :

به وجه و دلیلی در میراث محتسب خمس واجب نیست؟ به وجوهی تمسک شده است :

وجه اول : اجماع ؛ در میراث اجماع هست که خمس واجب نیست و این سخن به ابن ادریس منسوب است که در فقه ما نیست که برای میراث خمس باشد و این را (خمس نداشتن) ، را فقط ابوالصلاح حلبی گفته است و غیر ایشان نگفته است .

جواب : این مطلب که اجماع وجود دارد درست نیست؛ اولاً خود ابوالصلاح حلبی در کتاب کافی تصریح کرده که در میراث خمس هست و ثانیاً عبارتی از ابن جنید در سابق گفته شد که قولی هست که در میراث خمس واجب است و ثالثاً در کتاب فقه الرضا ع که از متون قدیمی ما هست ، در آن جا اطلاق عبارت و تصریح این است که خمس در مطلق فوائد وجود دارد . پس مخالف در مسئله وجود دارد . و همچنین عبارت شیخ ره در نهایه و سید در غنیه ، ظاهرش تعمیم است . عبارت سید ابن زهره: و يجب الخمس أيضا في الفاضل عن مؤنة الحول على الاقتصاد من كل مستفاد بتجارة أو زراعة أو صناعة أو غير ذلك من وجوه الاستفادة أي وجه كان... [10] .

پس این که ادعای اجماع بشود که کل علماء شیعه فرموده اند در میراث خمس واجب نیست ، درست نیست و مرحوم ابوالصلاح و برخی از بزرگان یا تصریح دارند یا ظاهر کلامشان بر این است که خمس واجب می باشد . پس اجماع کنار می رود .

وجه دوم ؛ عدم صدق فائده و وجه سوم سیره است که به آن خواهیم پرداخت .

 


[1] . سند از جهت عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِيِّ اشکال پیدا می کند ولی راه تصحیح دارد. از راه تبدیل سند (سند جایگزین) می توان این مشکل را حل کرد ؛ چون مرحوم شیخ طوسی ره در الفُهرست گفته است که من تمام روایات عبدالله بن سنان را من از این راه نقل می کنم و آن راه هم صحیح است و در آن طریق عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِيِّ. وجود ندارد .
[2] . عنوان 594 - عبد الله بن القاسم الحضرمي المعروف بالبطل كذاب غال يروي عن الغلاة لا خير فيه و لا يُعتد بروايته.. (رجال‌النجاشي ص : 226 )
[3] . در این روایت فایده و غنیمت را عِدل کسب قرار داده است پس معنایش این است که فوائد غیر کسبی هم متعلق خمس هستند.
[7] . هو السيِّد الحكيم (قدس سره) في منهاجه في مسألة 45 من كتاب الخمس.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo