< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

1402/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الخمس/ما یفضل عن مئونه سنته /تقریر ادله مسئله 51 ، و بررسی سندی روایت

مرحوم سید فرمودند که در خمس و زکات و صدقاتی که انسان اخذ می کند ، خمس نیست هر چند از مئونه اش زیاد بیاید . بعد گفته شد که دلیل اینکه خمس ندارد چیست؟ وجوهی ذکر شد که همه این وجوه قابل خدشه و اشکال بود جز وجه اخیر که روایتی بود که فقط در باب خمس است و آن هم روایت عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ است .

روایت به نقل و سند کلینی ره : سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ: سَرَّحَ الرِّضَا ع بِصِلَةٍ إِلَى أَبِي فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَبِي هَلْ عَلَيَّ فِيمَا سَرَّحْتَ إِلَيَّ خُمُسٌ فَكَتَبَ إِلَيْهِ لَا خُمُسَ عَلَيْكَ فِيمَا سَرَّحَ بِهِ صَاحِبُ الْخُمُسِ. [1]

به نظر می رسد که دلالت این روایت بر مطلب روشن است و می توان به این روایت استناد کرد که می شود که در خمس اگر زیاد تر از مئونه هم بیاید خمسی در آن نیست . اگر طالب علمی یا یکی از اولاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ، یک مبلغی به عنوان خمس گرفت و بعداً از مئونه سالش هم زیاد بیاید خمس ندارد .

بحث سندی این روایت :

روایت به نقل صاحب وسائل ره : 12596- 2- وَ عَنْهُ (عن عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ عَلان کلینی؛ از مشایخ مرحوم کلینی ره، ثقةٌ)[2] عَنْ سَهْلِ‌ بْنِ‌ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ: سَرَّحَ‌ الرِّضَا ع بِصِلَةٍ إِلَى أَبِي فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَبِي هَلْ عَلَيَّ فِيمَا سَرَّحْتَ إِلَيَّ خُمُسٌ فَكَتَبَ إِلَيْهِ لَا خُمُسَ عَلَيْكَ فِيمَا سَرَّحَ بِهِ صَاحِبُ الْخُمُسِ. [3]

مرحوم نجاشی در باره علی بن محمد علان می نویسد : علي بن محمد بن إبراهيم بن أبان الرازي الكليني المعروف بعلان يكنى أبا الحسن.ثقة عين.[4]

چون در روایت قبلی صاحب اسم عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ عَلان کلینی آمده است ، ایشان در روایت بعد و روایت مورد بحث اسم ایشان را ذکر نمی کند و از «عنه» استفاده می کند .و شخص «عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ عَلان کلینی» از «سَهْلِ‌ بْنِ‌ زِيَادٍ» نقل می کند و او از «مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عبید» نقل می کند . پس معلوم می شود که «سَهْلِ‌ بْنِ‌ زِيَادٍ» در مرتبه استادِ استاد کلینی ره قرار داشته است و «سَهْلِ‌ بْنِ‌ زِيَادٍ» با امام عسکری ع در سال 255 ه ق مکاتبه داشته است .

«مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى العُبید» هم صدوق ره و استادش (محمد بن حسن بن ولید) در این شخص اشکال دارند ولی مرحوم نجاشی این مطلب را قبول نکردند و از او چیز نادرستی شندیده نشده و انسان ثقه ای هست .

آخرین سلسه ی این روایت هم « عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ » است . ایشان از وکلاء ممدوح است .

عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ: سَرَّحَ‌ الرِّضَا ع بِصِلَةٍ إِلَى أَبِي، فَكَتَبَ إِلَيْهِ أَبِي هَلْ عَلَيَّ فِيمَا سَرَّحْتَ إِلَيَّ خُمُسٌ، فَكَتَبَ إِلَيْهِ لَا خُمُسَ عَلَيْكَ فِيمَا سَرَّحَ بِهِ صَاحِبُ الْخُمُسِ.

وجه استدلال ما بر مطلب ، اطلاق این حدیث است .« لَا خُمُسَ عَلَيْكَ فِيمَا سَرَّحَ بِهِ صَاحِبُ الْخُمُسِ » هر چیزی که صاحب خمس بفرستد و خمس و غیره را هم شامل می شود ، خمس ندارد . این اطلاق به نظر ما اشکال ندارد و این که آقای خوئی ره اشکال کردند که این قضیه شخصیه است و مربوط به هدایا هست و اینکه امام ع فرستنده آن باشد ، که ما (استاد) این را قبول نکردیم . اتفاقاً جواب شاهد بر این است که صاحب خمس آن را بفرستد و صاحب خمس ممکن است امام معصوم ع باشد یا نائب الامام ع (نائب خاص یا عام ) باشد . پس به نظر ما این روایت دلیل بر مطلب ما می باشد اما می ماند سند این روایت که آن را بررسی کنیم.

گفتیم که عنه به عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ عَلان کلینی بر می گردد چون در روایت قبلی صاحب وسائل این طور نقل کرده اند : مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ .

اشکال برخی از بزرگان بر سند صاحب وسائل ره :

در این جا برخی از بزرگان گفته اند که این طوری که صاحب وسائل در این جا این سند را ذکر کرده است ، در کافی ما این طور سند را نداریم که مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ از مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى نقل کند و آن از مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ و او از عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ نقل کند و او هم از سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ نقل کند ، ما چنین سندی در کافی نداریم . این سند را خود صاحب وسائل ره اضافه کرده است . آن روایت قبلی محتوایش این است که یک کسی پولی را بگیرد و با آن به حج برود و چیزی اضافه می ماند ، آیا آن خمس دارد یا نه ؟ که حضرت فرمودند که آن پولی که برای انجام حج می گیرد خمس ندارد .( عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ يَا سَيِّدِي رَجُلٌ دُفِعَ إِلَيْهِ مَالٌ يَحُجُّ بِهِ هَلْ عَلَيْهِ فِي ذَلِكَ الْمَالِ حِينَ يَصِيرُ إِلَيْهِ الْخُمُسُ أَوْ عَلَى مَا فَضَلَ فِي يَدِهِ بَعْدَ الْحَجِّ فَكَتَبَ ع لَيْسَ عَلَيْهِ الْخُمُسُ [5] .) در این روایت قبل ، صاحب وسائل سندش را بازسازی کرده است که به این نحو در آمده است: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ . و بعد در روایت قبلی هم در شروع روایت گفته اند عنه که به روایت قبل یعنی به علی بن محمد علان بر می گردد که آن هم از سَهْلِ‌ بْنِ‌ زِيَادٍ نقل کرده باشد . یعنی این «عنه» تعلیق به روایت قبلی شده که به کسی بر می گردد که ناقل از سهل بن زیاد است و آن علی بن محمد می شود .

باید به کافی رجوع شود . در کتاب کافی سند این است : سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ .روایت را با سهل بن زیاد شروع کرده است . مرحوم کلینی ره گفتیم که نمی تواند از سهل بن زیاد شروع کند چون یک واسطه ای می خورد و در حکم استاد استاد او هست . واسطه آن هست که در قبلی مرحوم کلینی ره آن را نقل کرده است . پس باید روایت قبل از این روایت را الان بخوانیم تا ببینیم واسطه مرحوم کلینی ره با سهل بن زیاد چه کسی بوده است .

روایت قبلی در کافی این است : مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ يَا سَيِّدِي رَجُلٌ دُفِعَ إِلَيْهِ مَالٌ يَحُجُّ بِهِ هَلْ عَلَيْهِ فِي ذَلِكَ الْمَالِ حِينَ يَصِيرُ إِلَيْهِ الْخُمُسُ أَوْ عَلَى مَا فَضَلَ فِي يَدِهِ بَعْدَ الْحَجِّ فَكَتَبَ ع لَيْسَ عَلَيْهِ الْخُمُسُ. [6] مرحوم کلینی ره در سند این روایت فرموده است که مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ از سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ نقل می کند و او از عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ روایت نقل کرده است . پس اشکال کجاست؟

اشکال سند صاحب وسائل ره

اشکال از این جا پیدا می شود که باید طبق این نقل کلینی ره مرحوم صاحب وسائل ره می فرموده «عنهما» نه «عنه» ؛ چون مرحوم کلینی ره گفتند: مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ از سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ . یعنی دو از اساتید من از سهل بن زیاد نقل کرده اند . صاحب وسائل هم باید عنهما می فرمودند، چون مرحوم کلینی ره از دو نفر نقل کرده اند ، چرا صاحب وسائل عنه فرمود؟

صاحب وسائل ره برای همین روایت مرحوم کلینی ره که سندش (مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ) بود ، یک سندی بازسازی کرده است . ایشان این سند را به نحو ذکر کرده است : مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ(ابی الخطاب ، ثقه) وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ . ایشان از نزد خود ، مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى را اضافه کرده و او از مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ نقل می کند و بعد گفته وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ که سند دوم می شود که به سند در کنار سند ، تحویل گفته می شود . مرحوم صاحب وسائل ره آن سند که ما نقل کردیم ، عطف بود ، سند این کافی طور بود که گفتیم : مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ . ولی صاحب وسائل گفته اند که مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عن مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ نقل کرده و این یک سند می شود و سند دوم هم گفته اند مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عن عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ نقل کرده اند . صاحب وسائل دو سند را نقل می کند . پس طبق بیان ایشان سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ فقط در سند دوم قرار دارد و گفته اند که مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ مستقیم از عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ نقل می کند . خوب اگر مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ ابی الخطاب باشد ، که کلینی ره از او نقل نمی کند لذا یک مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى جلویش آورده است . فلذا طبق این بیانی که مرحوم صاحب وسائل ره در سند خودش بازسازی کرده بود «عنه» فرموده است نه عنهما.

چرا صاحب وسائل این طوری مطرح کرده اند ؟ طبق تحقیقی که در طبقات رجال شده است ، مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ اگر ابی الخطاب باشد که کلینی ره نمی تواند از او نقل کند ، پس ناچار باید کسی را اضافه کنیم . به این تصحیف گفته می شود .آقای خوئی ره و دیگران گفته اند که مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ که گاهی در کنار علی بن محمد می آید ، این محمد بن حسن نه مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ . این شخص محمد بن حسن الطائی الرازی هست که از مشایخ کلینی هست . فلذا صاحب وسائل فکر کرده که این شخص مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ ابی الخطاب است و گفته که محمد بن یحیی هم باید در مقابلش بیاید تا کلینی ره از او نقل بکند که این اگر بود ، مستقیماً مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ ابی الخطاب از علی بن مهزیار نقل می کرد ، در حالی این درست نبوده و منشاء خطا برای صاحب وسائل شده است . آن نسخه ای که در دست ایشان بوده اشتباه بوده است . این شخصی که معمولاً از سهل بن زیاد نقل می کند و کلینی هم از آن نقل می کند محمد بن حسن الطائی الرازی است .

پس بنابراین نقل روایت مرحوم کلینی ره این گونه است که خودشان از مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ ، نقل کرده است.

طبق بیان صاحب وسائل ره ، ایشان قائل بوده که در کلام مرحوم کلینی تحویل سند صورت گرفته است یعنی دو تا سند هست و سند در وسط تحویل شده است و دو نفر از دو نفر نقل کرده اند . مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ که سند اول است و سند دوم و تحویل آن ، عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ است .

نتیجه :

بیان صحیح در این جا این است که تحویلی در کار نیست و محمد بن الحسین نبوده و محمد بن حسن بوده است و مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ روایت نقل کرده است . و باید صاحب وسائل در این جا «عنهما » می فرمود نه عنها . این تحقیقی هست که در این جا استاد شبیری حفظه الله تعالی در این جا انجام داده اند .

و لذا آقای خوئی ره طبق بیان صاحب وسائل ره می گوید ما از سهل بن زیاد نجات پیدا کردیم چون طبق یک تحویل سهل بن زیاد در سند نبوده است و این روایت صحیح است .

ولی تحویل سندی در این جا نیست و مرحوم کلینی مستقیما از محمد بن حسن و علی بن محمد علان نقل کرده است که آن دو از سهل بن زیاد نقل می کنند . پس سهل در روایت کلینی هست و نمی توان طبق بیان صاحب وسائل کار را درست کرد .

بررسی سهل بن زیاد :

حدود 2500 روایت در مجامع روایی ما از ایشان روایت نقل شده است در عقائد و در معارف و احکام و غیره از ایشان روایت هست. در هر حال آیا ایشان ثقه هستند و روایاتش را معتبر می دانیم یا خیر؟ اولاً ایشان از اصحاب سه امام (جواد ، هادی ، عسکری علیهم السلام ) بوده است مثلاً در رجال کشی آمده است : في سهل بن زياد الآدمي أبي سعيد 1069 - قال نصر بن الصباح: سهل بن زياد الرازي أبو سعيد الآدمي يروي عن أبي جعفر و أبي الحسن و أبي محمد صلوات الله عليهم [7] .

اما مشهور رجالیون می گویند که این شخص ثقه نیست . مثلاً نجاشی گفته است که : سهل بن زياد أبو سعيد الآدمي الرازي كان ضعيفا في الحديث غير معتمد فيه و كان أحمد بن محمد بن عيسى (الاشعری ؛ رئیس القمیین) يشهد عليه بالغلو و الكذب و أخرجه من قمّ إلى الريّ و كان يسكنها و قد كاتب أبا محمد العسكري عليه السلام على يد محمد بن عبد الحميد العطار للنصف من شهر ربيع الآخر سنة خمس و خمسين و مائتين.[8]

شیخ طوسی ره هم کلماتشان مختلف است ، در کتاب الرجال خود می گوید: سهل بن زياد الآدمي ؛ يكنى أبا سعيد ثقة رازي [9] . ایشان را در جزء اصحاب سه امام هم ذکر می کند .ولی در کتاب فهرست می فرماید که ایشان ضعیف است : سهل بن زياد الآدمي الرازي يكنى أبا سعيد ضعيف. [10]

ابن غضائری هم می گوید : سهل بن زياد أبو سعيد الآدمي الرازي. كان ضعيفا جدا فاسد الرواية و الدين. و كان أحمد بن محمد بن عيسى الأشعري أخرجه من قم و أظهر البراءة منه و نهى الناس عن السماع منه و الرواية عنه. و يروي المراسيل و يعتمد المجاهيل [11] .

ابن ولید (استاد شیخ صدوق) و خود شیخ صدوق ره هم او را تضعیف کرده کرده اند . قمیّون در کتابی که مرجعشان بوده است (نوادرالحکمه) گفته اند که همه احادیثش معتبر هست ولی یک لیستی قرار داده اندکه احادیث این افراد قابل قبول نیست که از جمله آن افراد ، سهل بن زیاد است که اگر صاحب نوادر (محمد بن یحیی الاشعری)، اگر از سهل بن زیاد روایت نقل کند ، روایتش قبول نیست .

صاحب قاموس که از معاصرین است هم فرموده است : اتفاق مثل فضل بن شاذان و احمد بن محمد بن عیسی و ابن ولید و ابن بابویه و ابن نوح و الکشی و الفهرست و النجاشی فی موضعین و... علی ضعفه ، یکون تفرد رجال الشیخ بتوثیقه ساقطاً . قول و توثیق شیخ در مقابل این همه از علماء ساقط است .

نظر محققین نسبت به سهل بن زیاد

نظر محققین که این نظر را بررسی کرده اند مانند وحید بهبهانی ره و بحر العلوم و متاخرین دیگر ، گفته اند که کسانی که در سهل بن زیاد اشکال کرده اند قابل جواب است ؛ چون اشکال آن ها به چند چیز بر می گردد : یکی به مسئله غلوّ بر می گردد . این مسئله یک مسئله تحلیلی هست که یک چیز را ممکن است کسی غلو بداند و دیگر آن را غلو نداند . مثلا مرحوم صدوق ره می گوید که هر کس در اذان شهادت ثالثه را بگوید این شخص غالی هست و حال آن که ما می گوئیم و ما غالی نیستیم و یا هر کس به سهو النبی معتقد نباشد ، غالی هست و حال آن که شیعه قائل به سهو النبی نیست . این یک مسئله استنباطی و برداشتی هست . و ثانیاً همان طور که حضرت امام خمینی ره هم فرموده است ما احادیث این شخص را بررسی کردیم و اثری از غلو دیده نشده است . چطور به این شخص غلوّ نسبت داده بشود ! پس غلو که منشأ این حکم به تضعیف بوده را قبول نداریم و کنار می رود . پس تضعیفات هم به تبع آن منشا، کنار می رود ؛ چون ریشه این تضعیفات ، به احمد بن محمد بن عیسی اشعری هست که او ایشان را از قم اخراج کرده بود و به تبع او دیگران هم و طبقات بعد ، او را تضعیف کردند .

نکته بعد این است که اجلاء از این شخص ، روایات زیادی را نقل کرده اند و به او اعتماد کرده اند . مثلاً ببینید که کلینی ره چقدر از او روایت نقل کرده است و مثل علی بن محمد علان کلینی ره ، محمد بن یحیی ، احمد بن ادریس ، محمد بن حسن صفار (صاحب بصائر الدرجات) ، ابراهیم بن هاشم ، علی بن ابراهیم و بزرگان زیادی به این سهل بن زیاد اعتماد کرده اند و نقل روایت کرده اند . آقای شبیری می فرماید که 25 نفر از محدثین شیعه از ایشان روایت نقل کرده اند . در اول کافی هست که مرحوم کلینی ره می فرماید من روایاتی که در این جا می آورم به آن اعتماد می کنم حتی روایات هم می فرماید که اگر من نقل کردم شما مخیر هستید .

علاوه بر این ، سهل بن زیاد شیخ اجازه هست که این عنوان به خودی خود ، یکی از وسائل توثیق است و این در تفسیر علی بن ابراهیم هم از آن حدیث ذکر شده است و در مقدمه تفسیر علی بن ابراهیم می فرماید که من از ثقات فقط نقل می کنم . در کامل الزیارات هم از ایشان روایت نقل شده که ظاهراً در اول کتابشان هم نسبت به رواتی که در آن کتاب آورده است توثیق عام دارد .

نکته آخر هم مرحوم سید بحر العلوم می فرماید که اگر این سهل بن زیاد انسان نادرستی بود ، یک توقیعی در حق او باید صادر می شده است ؛چون در زمان اهل بیت در حق غالیان مانند احمد بن هلال عبرتائی و دیگران ، توقیع و لعن صادر می گردند که شیعیان از این افراد دور باشند و این سهل بن زیاد با سه امام ع معاصر بوده است و حتی با امام عسکری مکاتبه داشته و راجع به توحید پرسیده و حضرت هم جواب داده اند و توقیعی هم صادر نشده است . پس این شخص با این معروفیت ، هیچ چیزی بر علیه او از اهل بیت ع صادر نشده است . سید بحر العلوم می فرماید که ما بر فرض بگوئیم که این شخص ثقه نیست ولی ثقه بودن یک مطلب است و معتبر بودن روایت مطلب دیگری هست . یعنی گاهی در یک روایت قرائنی محفوف است که علماء به آن اعتماد می کنند و تنها راه اعتبار روایت این نیست که ثقه عن ثقه باشد بلکه این یکی از راه هاست و راه های دیگری مثل عمل مشهور و اعتماد مشهور هم راه دیگر عقلائی هست که روایت ، پذیرفته بشود . پس اعتبار خبر سهل بن زیاد برای ما ثابت شده است و خبرش موثوقٌ به می باشد .

 


[2] . 11- بَابُ أَنَّهُ لَا يَجِبُ الْخُمُسُ فِيمَا يَأْخُذُ الْأَجِيرُ مِنْ أُجْرَةِ الْحَجِّ وَ لَا فِيمَا يَصِلُهُ بِهِ صَاحِبُ الْخُمُسِ‌ .12595- 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ يَا سَيِّدِي رَجُلٌ دُفِعَ إِلَيْهِ مَالٌ يَحُجُّ بِهِ هَلْ عَلَيْهِ فِي ذَلِكَ الْمَالِ حِينَ يَصِيرُ إِلَيْهِ الْخُمُسُ أَوْ عَلَى مَا فَضَلَ فِي يَدِهِ بَعْدَ الْحَجِّ فَكَتَبَ ع لَيْسَ عَلَيْهِ الْخُمُسُ.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo