< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی ترابی

99/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: طهارت/انواع آبها/تصعید آب نجس

مسئله چهارم عروه را می‌خوانیم: «المطلق أو المضاف النجس يطهر بالتصعيد لاستحالته بخاراً ثم ماءً» آب مطلق یا آب مضاف اگر نجس باشد با تصعید پاک می‌شود یعنی اگر آن را بجوشانند و بخار کنند و دوباره تبدیل به مایع کنند پاک می‌شود. نوع بزرگان در این فرمایش اشکال کرده‌اند. مثلاً مرحوم شیخ عبدالکریم حائری فرموده «محلُ اشکالٍ بل الاقوی النجاسة». همچنین مرحوم بروجردی فرموده: «محل اشکالٍ». امام (رضوان الله علیه) فرموده: «لایخلو من اشکال». آقای سیستانی فرمودند: «فیه اشکال بل منعٌ» اما مرحوم حکیم و آقای خویی و شهید صدر حرف صاحب عروه را تایید کردند.

مرحوم حکیم فرموده که در اینجا آب نجس استحاله شده و استحاله هم از مطهرات است. ایشان می‌فرمایند استصحاب نجاست جاری نمی‌شود و نمی‌توان گفت این مایع قبل از آنکه بخار شود، نجس بود و الآن هم نجس است زیرا در استصحاب، وحدت موضوع شرط است و این آب غیر از آن آب است زیرا بخار شده و دوباره تبدیل به آب شده و مایع جدیدی ایجاد شده است. فرمودند ما در بحث استحاله هم خواهیم گفت که ملاک در استحاله، تعدد موضوع است وگرنه استحاله را به عنوان یکی از مطهرات قبول نداریم بلکه چون موضوع عوض می‌شود، مثلاً سگ در یک دریاچه نمک افتاده و تبدیل به نمک شده می‌گوییم نجس نیست و پاک است زیرا موضوع قبلی از بین رفته و موضوع جدید ایجاد شده است و زمانی که موضوع عوض شد، دیگر استصحاب جاری نمی‌شود و حکم به طهارت می‌کنیم. همچنین می‌فرمایند در خود بخار قطعاً نمی‌توانید استصحاب بقای نجاست کنید زیرا بخار قطعاً موضوع دیگری است و نمی‌توانید بگویید بخار همان مایع قبلی است زیرا بخار غیر از مایع است و اگر هم بخار تبدیل به مایع شد نهایتاً شک می‌کنید که آیا نجس هست یا نه، و به خاطر تعدد موضوع، استصحاب جاری نمی‌شود. پس مرجع در اینجا اصالة الطهاره است.

آقای خویی هم بیانی دارند. ایشان می‌فرمایند: «قد عرفت ان هذا هو الحق الصراح الذي يدعمه البرهان، فان الحاصل بالتصعيد (چیزی که با تصعید حاصل می‌شود) موجود مغاير للموجود السابق (موجودی غیر از موجود سابق است) وهو ماء مطلق، فلا وجه للتوقف في الحكم بطهوريته؛ إذ لا تختص ذلك بالماء النازل من السماء كما مرّ (زیرا طهور بودن مختص به آب باریده شده از آسمان نیست چنانکه گذشت) إلا أن له لازما لا ندري ان السيد (قدس سره) هل يلتزم به أو لا (می‌فرماید فرمایش سید لازمی دارد که ما نمی‌دانیم آیا او ملتزم به آن می‌شود یا نه). وهو الحكم بطهارة الماء المصعّد من الاعيان النجسة (لازمه فرمایش سید این است که اگر عین نجاست هم تصعید شد حکم به طهارت آن بشود) كالمصعد من الخمر والبول والميتة النجسة، كالكلب (مانند مایعی که بعد از بخار شدن خمر و بول و مردار نجس حاصل می‌شود). وان كان مقتضى ما ذكره (قدس سره) في الكلام على الاستحالة من طهارة بخار البول هو الالتزام بذلك مطلقا. والحق انه لا مانع من الحكم بطهارته في جميع الموارد (حق این است که باید بگوییم در همه این موارد حتی در اعیان نجسه، با تصعید حکم به طهارت آن‌ها می‌شود زیرا موضوع عوض شده است. موضوع قبلی از بین رفته و موضوع جدیدی به وجود آمده است) اللهم إلا أن ينطبق على المصعّد عنوانٌ آخرُ نجس، وهذا كما في المصعّد من الخمر المعبّر عنه عندهم ب‌ (العرق) فانه كأصله مُسكِر محكوم بالنجاسة شرعا. (ایشان یک جا را استثنا می‌کنند و آن اینکه بعد از تصعید، عنوان نجس دیگری بر آن منطبق شود؛ ایشان مثال می‌زنند به عرق که با تصعید خمر به دست می‌آید و خود عرق هم مسکر است پس اگر بعد از تصعید، یکی از عناوین نجس بر آن صدق کند، به جهت آن عنوان، نجس است اما اگر چنین عنوانی صدق نکرد، تصعید مطهر است.

مرحوم شهید صدر تحقیقی را بر فرمایش آقای خویی افزوده است. ایشان می‌فرمایند در اینجا که می‌گوییم آب نجس بعد از تصعید پاک می‌شود، بالاتر از استحاله است و متوقف بر قول به تطهیر با استحاله نیست. مثلاً فرض کنید که یک چیز نجس با سوختن خاکستر شد، در این صورت پاک می‌شود اما خاکستر قابلیت نجاست دارد چون خاکستر اگر به نجاست برخورد کند نجس می‌شود اما مطلب ما از استحاله بالاتر است چون اینجا تبدیل به بخار شده است و بخار اصلاً قابلیت نجس شدن ندارد.

شهید صدر می‌فرماید: «ليس عدم النجاسة للبخار في المقام متوقفاً على القول بعدم النجاسة في سائر موارد استحالة المتنجّسات. (عدم نجاست در این مقام متوقف بر قول به عدم نجاست در سایر موارد استحاله متنجسات نیست) وذلك لأن كبرى البحث في مطهرية الاستحالة في المتنجّسات و النزاع في ذلك بين القولين المزبورين إنما هو في مورد يكون المستحال إليه في نفسه قابلًا للاتصاف بالنجاسة في نفسه (در استحاله متنجسات، تمام اشکال و بحث در جایی است که مستحال الیه قابلیت نجاست دارد) كما هو الحال في مورد استحالة الخشب إلى رماد (مانند استحاله هیزم به خاکستر) فانّ الرماد قابل للاتصاف بالنجاسة في نفسه (خاکستر قابلیت نجاست دارد) و لهذا لو لاقته النجاسة مع الرطوبة و هو رماد لحكم بنجاسته بلا إشكال (لذا اگر خاکستر با نجس مرطوب ملاقات کند نجس می‌شود) و إنما الكلام- بعد الفراغ عن قابليته للنجاسة- في أن النجاسة التي كانت ثابتة له سابقا حال الخشبية هل ترتفع عنه بزوال الخشبية أو لا؟ (در آنجا بعد از پذیرش قابلیت خاکستر برای نجاست، این بحث مطرح می‌شود که آیا نجاستی که قبلاً در حالت هیزم بودن برایش ثابت بود آیا با زوال هیزم بودن مرتفع شده یا نه) فمن يقول بأن النجاسة الثابتة له سابقا لا ترتفع عنه، يدعى أن الخشبية لا دخل لها في موضوع تلك النجاسة (کسی که می‌گوید نجاست قبلی باقی است، هیزم بودن را در موضوع نجاست دخیل نمی‌داند و می‌گوید نجاست در ذاتش بوده و ذاتش همچنان باقی است) و أن موضوعها محفوظ بعد الرمادية أيضا (و موضوع نجاست بعد از خاکستر شدن هم باقی است) و أما في مسألتنا- أي في البخار الحاصل من المائع المتنجّس- فهو خارج عن موضوع ذلك النزاع (مسئله ما یعنی بخار حاصل از مایع نجس، از محل آن نزاع خارج است) و يتعين فيه الالتزام بعدم نجاسة البخار حتى لو قيل بنجاسة الرماد في تلك المسألة (در اینجا باید ملتزم شویم به عدم نجاست بخار حتی اگر در آن مسئله قائل به نجاست خاکستر شدیم) لأن البخار في نفسه لا يقبل‌الحكم بالنجاسة عليه بالارتكاز العرفي كسائر الغازات (زیرا بخار با ارتکاز عرفی اصلاً قابلیت نجس شدن ندارد مانند بقیه گازها) و هذا هو الفرق بينه و بين الرماد (و این فرق بین این مسئله و مسئله خاکستر است) و لهذا لو لاقت النجاسة المرطوبة مع البخار حال كونه بخارا لا يحكم بنجاسته (لذا اگر بخار با یک نجاست مرطوب برخورد کند محکوم به نجاست نمی‌شود) و لا يصح التمسك بإطلاق أدلة الانفعال بالملاقاة (و نمی‌توان به اطلاق ادله انفعال با ملاقات نجس تمسک کرد)»

بنابراین بیشتر علما به فرمایش صاحب عروه اشکال کرده‌اند اما این سه بزرگوار یعنی مرحوم حکیم، مرحوم خویی و مرحوم شهید صدر از قول صاحب عروه دفاع کرده‌اند با این بیان که عنوان عوض شده و اصالة الطهاره جاری است و به فرمایش صاحب عروه استحاله شده و یا به فرمایش مرحوم حکیم موضوع عوض شده است و استصحاب نجاست در اینجا جاری نیست.

ولی به نظر ما فرمایش بزرگانی که اشکال کرده‌اند قوی‌تر است زیرا در مسئله تصعید، با بخار شدن آب، حقیقت جدیدی به وجود نمی‌آید بلکه حالت آن تغییر می‌کند. مایعات سه حالت دارند؛ یک حالت بخار و یک حالت مایع و یک حالت جماد. اگر سرد باشد، یخ می‌زند. اگر دما متوسط باشد حالت میعان دارد. اگر گرمای آن بیشتر شود تبدیل به بخار می‌شود اما حقیقت آن عوض نمی‌شود. لذا اگر تبدیل به یخ می‌شد آیا می‌توانستیم بگوییم پاک شده است؟ نمی‌توانستیم بگوییم زیرا این همان موضوع است. پس اگر تبدیل به بخار شود هم حقیقت آن تغییری نمی‌کند. بله در حالت بخار بودن، چون مسئله سرایت در آنجا صدق نمی‌کند شارع حکم به نجاست آن نکرده است و در آنجا ارتکاز عرفی بر این است که نجس نمی‌شود اما این دلیل نمی‌شود بر اینکه بگوییم حقیقت آن عوض شده است. اینکه حقیقت آن عوض شده باشد یک مطلب است و اینکه در حالت بخار به خاطر عدم سرایت، حکم به نجاست آن نمی‌شود مطلب دیگری است.

بنابراین با بخار شدن حقیقت شیء عوض نمی‌شود مگر در مواردی که دلیل داریم مثلاً از نظر علمی ثابت شده که وقتی بخار می‌شود ساختار مولکولهایش دگرگون می‌شود و ماده جدیدی به وجود می‌آید. در چنین مواردی قبول می‌کنیم که موضوع عوض شده است اما اگر چنین چیزی ثابت نشد و صرفاً حالت آن از مایع به گاز تغییر کرده، چنین تغییری باعث نمی‌شود که حقیقت دیگری به وجود آید بلکه حقیقت آن تغییری نکرده است. بنابراین ما به نوعی قائل به تفصیل می‌شویم و می‌گوییم اگر بر اثر بخار شدن، فعالیت‌های شیمیایی رخ دهد که ساختار ماده را دگرگون کند و ماده جدیدی حاصل شود می‌پذیریم که با این تصعید، تطهیر حاصل می‌شود اما اگر چنین چیزی ثابت نشد حکم می‌کنیم که این همان مایع قبل از بخار شدن است و عرف هم می‌گوید این همان است و علم هم در مورد آب همین را می‌گوید.

نکته دیگر اینکه اگر شک کنیم که آیا استحاله تحقق یافته یا نه، اصل این است که استحاله نشده است. مثلاً شک می‌کنیم که آیا این از مواردی است که با بخار شدن ماده جدیدی حاصل می‌شود و ماده قبلی استحاله می‌شود یا نه، در چنین مواردی استصحاب عدم استحاله جاری می‌شود، چنانکه در بحث استحاله خواهد آمد.

با این بیان نتیجه می‌گیریم که تصعید فی حد نفسه از مطهرات نیست مگر در مواردی که ثابت شود با آن حقیقت جدیدی حاصل می‌شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo