< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

1403/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/حجية ظواهر الألفاظ /بررسی تحریف قرآن و حجیت ظواهر کتاب

 

بحث در شبهاتی بود که اخباریون در حجیت ظواهر قرآن مطرح کرده بودند. به برخی از آن شبهات متعرض شدیم و پاسخ آنها را عرض کردیم.

تحریف قرآن:

یکی از شبهاتی که در این زمینه مطرح شده است برای اینکه ظواهر قرآن حجت نیست و اصلا ظهور شکل نمیگیرد، ادعای وجود تحریف در قرآن است. گفتند برخی از آیات از قرآن کریم حذف شده است و شاید اضافاتی بر قرآن شده است لذا قرائنی که در آیات بوده است آنها از بین رفته است یا احتمال میدهیم که در آن مقداری که حذف شده یک سلسله قرائنی بوده که آنها از بین رفته است یعنی احتمال قرینیت الموجود را میدهیم، یک چیز موجودی است که احتمال میدهیم آن قرینه باشد. با چنین احتمالی که آن موجود هم الان در اختیار ما نیست دیگر ظهور شکل نمیگیرد. با این وضعیت ظهور محقق نمیشود. پس ظواهر قرآن حجت نیست. چنین ادعایی را برخی از کسانی که قائلند ظواهر قرآن به تنهایی حجت نیست مطرح کردند.

جواب به اشکال تحریف قرآن

در پاسخ به این شبهه مقدمتا عرض میکنیم که نظر هر مذهبی را با اقوال شاذّه ی در آن نمی سنجند، بلکه به اقوال علماء و بزرگان و پیروان آن مذهب که رایج و مشهور است نظر آن مذهب را مشخص میکنند، والا در هر مذهبی ممکن است یک اقوال شاذّه ای باشد. اینکه شیعه قائل باشد به تحریف قران نه، این نظر شیعه نیست. چه زمان ائمه اطهار و اصحاب ائمه را مطالعه بکنید چه بعد از آن را مطالعه بکنید، بزرگان شیعه قائل به تحریف قرآن نبودند، قائل به نقص قران یا اضافه در قرآن نبودند. حالا یک نفری پیدا بشود یک حرفی بزند آن حرف مال خودش است و نمیشود گفت این سخن شیعه است. سخن شیعه این نیست. چه شما زمان ائمه اطهار را مطالعه بفرمایید چه زمان علمای ما را این سخن مربوط به شیعه نیست که قرآن، قرآن محرّفی است. مثلا مرحوم سید مرتضی در این زمینه خیلی مفصل بیاناتی دارند که اصلا قرآن نه تنها تحریف نشده بلکه قابل تحریف هم نیست، امکان تحریف در او نبوده است. حالا به جهاتی که ایشان بیان میکند که قرآن طوری در میان مردم تبلیغ شد و مردم به ان اهتمام ورزیدند که اصلا زمینه ی تحریف نمیتواند در مورد قرآن صدق بکند. اهتمام مردم به قرآن بیش از اهتمام به آن اشعار، معلقات سبع و کتابهای معروف بوده است فلذا در چنین زمینه ای تحریف اصلا معنا نداشته است. بعد از ایشان شیخ طوسی در مقدمه ی کتاب تبیان، بعد از ایشان مرحوم طبرسی در مجمع البیان، مرحوم علامه ی حلّی، مرحوم شیخ بهایی و مرحوم شیخ جفر کاشف الغطاء و مرحوم محمد حسین کاشف الغطاء تا برسد به بزرگان معاصر متفق القول هستند که قرآن کتاب تحریف شده ای نیست. پس نظر شیعه چه از نظر سیره ی عملی چه از نظر قول علما این است که قرآن غیرمحربف است.

حالا شبهات اینها را باید ما جواب بدهیم. گفتند روایات فراوانی است که در قرآن تحریف واقع شده است. فلذا این روایات خیلی معتنا به است. گفتند این روایات را مرحوم محدث نوری در کتاب فصل الخطاب جمع آوری کرده است که در آنجا این روایات ملاحظه بکنید میبینید یکی و دوتا نیست و زیاد است بنابراین براساس این روایات باید ما قائل بشویم به تحریف قرآن.

جواب اول: مخدوش بودن سند روایات دال بر تحریف قرآن

جوابش این است که اولا اکثر این روایات از نظر سند ضعیف هستند یا مرسل هستند یا مقطوع هستند یا از اشخاص غیرموثق نقل شده اند. مثلا احمد بن محمد سیاری که گفته شده که آدم وضّاعی بوده، کذّابی بوده. حدود صد و پنجاه تا از این روایات تحریف بیشترش میرسد به احمد بن محمد سیاری که آن هم رجالیون گفتند این آدم کذّاب و وضّاعی بوده است. و همچنین اشخاصی مثل یونس بن ظبیان که از غلاه بوده است و علی بن احمد کوفی و نظائر اینها که اینها اشخاص ضعافی هستند. پس بنابراین اولا جواب این است که این روایات گرچه فراوان هستند اما در بررسی اینها از نظر سندی ساقط هستند.

شاگرد:...

استاد: عرض میکنیم، آن جایی است که اینها طرق مختلف باشد ولو اینها ضعیف هستند مثلا بیست تا طریق هست که بیست نفر آمده است گفتند در خیابان صفائیه تصادفی شد و یک شخصی هم آنجا افتاد مرد. حالا بیست نفر جدا جدا بیایند با اینکه شما این بیست نفر را نمیشناسید دیگر شما یقین پیدا میکنید که این خبر راست است. امات اینها طرق باید جدا باشد. اگر این بیست نفر برسند به یک نفر و ان یک نفر را هم بدانید که دروغگو هست دیگر... باید طرق طوری باشد که طرق متعدد باشد. در اینها که نگاه میکنیم صد و پنجاه تایش میرسد به یک نفری که او وضّاع و جعّال است. باز افرادی نظیر او یونس بن ظبیان باز بدتر از او هست احوالاتش، و همچنین اشخاصی از این قبیل. فلذا میرسد به افرادی که آن افراد اصلا قابل اعتماد نیستند. با این وضع تواتر شکل نمیگیرد. آنکه فرمودید بله، اگر تواتر شکل بگیرد دیگر به سند نگاه نمیکنند و خود کثرت ملاک صحت خبر است. اما اینجا نه این تواتر شکل نمیگیرد با این وضعیتی که این روایات میرسد به افراد وضّاع و جعّال و مانند اینها. این یک جواب.

جواب دوم این است که برخی از اینها که سندا هم صحیح است اینها مراد از تحریف، تحریف معنوی است. تحریف به معنای تبدیل و تغییر است. و تغییر میتواند در لفظ باشد و میتواند در معنی باشد. یحرّفون الکلمه عن مواضعه در قرآن راجع به یهود است که آنها سخنان را از مواضعش تحریف میکردند. سخن را حفظ میکردند ولی معنا را تحریف میکردند. برخی از این روایات حمل میشود بر این معنا. که راغب اصفهانی میگوید مراد از تحریف حفظ ظاهر سخن و تأویل آن به صورتی است که مقصود گوینده از بین برود. تحریف را راغب اصفهانی در مفرداتش اینطوری معنا میکند. بنابراین تحریف به این معنا بله، تحریف در قرآن وارد شده است که معنای قرآن را تحریف میکردند مثلا فرض بفرمایید ﴿اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم﴾ را تأویل میکردند به یزیدبن معاویه و حکم میکردند که اطاعت یزیدبن معاویه طبق این آیه لازم است و امام حسین چون خروج کرده بر این ولی امر، واجب القتل است و لذا امام حسین صلوات الله و سلامه علیه در روز عاشورا به شمر اینطوری خطاب کرد که شما قرآن را محرّفا میخوانید، با تحریف میخوانید. شمر که ظواهر آیات را تحریف نکرده بود، منظور این است که آن معانی آیات را شما تحریف میکنید، حقیقت آیات را تحریف میکنید. یا آن فرمایش مولا امیرالمومنین وقتی خوارج گفتند ﴿إن الحکم الّا لله﴾ فرمود کلمه حق یراد بها الباطل، گفتند حاکمیت فقط ازآن خداست بنابراین نباید حاکم باشد، همه ی حکّام را باید بکشیم، إن الحکم الّا لله میگوید بله حکم ازآن خداست این را اگر محرّفا معنا کنیم معنایش این است که باید حاکمی در عالم نباشد یعنی آنارشی باشد و هرج و مرج باشد و حال آنکه این مراد خدای متعال نیست. حاکمیت ازآن خداست یعنی تمام نظام حکومتی باید طبق دستور خدا حرکت کند و طبق دستور او شکل بگیرد. این میشود یحرّفون الکلم عن مواضعه. این تحریف البته در قرآن بوده و روایات متعدد ما هم به این معنا دالّ است. مثلا امیرالمومنین صلوات الله وسلامه علیه در یک خطبه ای فرموده است: ثُمَّ إِنَّهُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِي زَمَانٌ لَيْسَ فِي ذَلِكَ اَلزَّمَانِ شَيْءٌ أَخْفَى مِنَ اَلْحَقِّ وَ لاَ أَظْهَرَ مِنَ اَلْبَاطِلِ وَ لاَ أَكْثَرَ مِنَ اَلْكَذِبِ عَلَى اَللَّهِ تَعَالَى وَ رَسُولِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَيْسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِكَ اَلزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ اَلْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلاَوَتِهِ وَ لاَ سِلْعَةٌ أَنْفَقَ بَيْعاً وَ لاَ أَغْلَى ثَمَناً مِنَ اَلْكِتَابِ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ الخ

هیچ کالایی کم ارزش تر از قرآن نخواهد بود اگر حق تلاوت بشود. و هیچ کالایی با ارزشتر از قرآن نخواهد بود اگر تحریف بشود از مواضعش. یعنی قرآن همان قرآن است اما در آن زمان اگر به صورت صحیح معنا بشود کسی به سراغش نمی آید اما اگر به صورت ناصحیح معنا بشود میبینم که همه دور آن معنای باطل جمع میشوند.این تحریف است.إذا حرّف عن موضعه یعنی از موضع خودش تحریف بشود نه اینکه کلماتش تحریف بشود، آن موضع و آن جایگاه تحریف بشود. یا امام باقر علیه السلام میفرماید: و كل أمة قد رفع اللّٰه عنهم علم الكتاب حين نبذوه و ولاهم عدوهم حين تولوه، و كان من نبذهم الكتاب أن أقاموا حروفه و حرفوا حدوده، فهم يروونه و لا يرعونه الخ. میفرماید خداوند وقتی اینها قرآن را نبذ کردند یعنی دور انداختند خداوند علم کتاب را از اینها میگیرد، و اینکه قرآن را دور می اندازند یعنی حروفش را و کلماتش سر جای خودش است و اقامه میکنند اما حدود قرآن را تحریف میکنند و یک جور دیگر معنا میکنند. روایات دیگری هم بالاخره در این زمینه است. بنابراین برخی از این روایاتی که در این زمینه هست اینها برمیگردند به تحریف معنوی قرآن. ما تحریف معنوی قرآن را قبول داریم. در قرآن تحریف معنوی صورت گرفته و الان هم صورت میگیرد. خیلی ها به قرآن برای آن مقاصد خودشان استدلال میکنند و تمسک میکنند. در تاریخ بوده، خوارج بوده، بنی امیه و بنی عباس بودند. گروه های دیگر بودند اینها استدلال به قرآن میکردند. امروز هم فراوان هستند حتی اینهایی که به عنوان منافقین هستند اینها اصلا به دین معتقد نیستند، اینها هم به قرآن استدلال میکردند. حالا الان استدلال میکنند یا نه را نمیدانم، اما اوایل انقلاب یک جزواتی منتشر میکردند میگفتند توحیدی، برنامه ی توحیدی بعد میدید آیات آوردند و از نهج البلاغه آوردند. و حال آنکه اصلا معتقد به قرآن نبودند و معتقد به دیالکتیک و مارکسیسم بودند. مکتبشان اینطوری بود. این تحریف بوده و هست و ما معتقدیم به این. پس برخی از این روایات اشاره دارند به این.

آنوقت در برخی روایات فرمودند این تنزیل قرآن است. مثلا یک جمله ای می آورد، آن آیه ای که در قرآن است می آورد و یک اضافه ای هم می آورد. میفرماید مثلا به این بیان که والله تنزیل قرآن همینطوری بوده و قرآن به همین شکل نازل شده است. وقتی نگاه میکنیم برای انسان روشن است که دارد تفسیر قرآن را میفرماید. قرآن به این شکل نازل شده یعنی قرآن وقتی نازل شد با این شأن نزول نازل شد، با این بیان نازل شد.ظاهر عبارت ممکن است در وحله ی اول برای انسان از ظاهر روایت فکر کند که دارد میگوید همین آیه اینطوری است ولی اینطوری نیست، ببینید یک مثال بزنم. عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلْمَاضِي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اَللّٰهِ بِأَفْوٰاهِهِمْ » قَالَ يُر لِيُطْفِئُوا وَلاَيَةَ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِأَفْوَاهِهِمْ قُلْتُ «وَ اَللّٰهُ مُتِمُّ نُورِهِ» قَالَ وَ اَللَّهُ مُتِمُّ اَلْإِمَامَةِ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَلَّذِينَ «فَآمِنُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ اَلنُّورِ اَلَّذِي أَنْزَلْنٰا» فَالنُّورُ هُوَ اَلْإِمَامُ قُلْتُ: «هُوَ اَلَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدىٰ وَ دِينِ اَلْحَقِّ » قَالَ هُوَ اَلَّذِي أَمَرَ رَسُولَهُ بِالْوَلاَيَةِ لِوَصِيِّهِ وَ اَلْوَلاَيَةُ هِيَ دِينُ اَلْحَقِّ قُلْتُ «لِيُظْهِرَهُ عَلَى اَلدِّينِ كُلِّهِ» قَالَ يُظْهِرُهُ عَلَى جَمِيعِ اَلْأَدْيَانِ عِنْدَ قِيَامِ اَلْقَائِمِ قَالَ يَقُولُ اَللَّهُ «وَ اَللّٰهُ مُتِمُّ نُورِهِ» وَلاَيَةِ اَلْقَائِمِ «وَ لَوْ كَرِهَ اَلْكٰافِرُونَ» بِوَلاَيَةِ عَلِيٍّ قُلْتُ هَذَا تَنْزِيلٌ قَالَ نَعَمْ أَمَّا هَذَا اَلْحَرْفُ فَتَنْزِيلٌ وَ أَمَّا غَيْرُهُ فَتَأْوِيلٌ الخ.

آیه نور الله است اما امام میفرماید ولایه امیرالمومنین. دارد تفسیر میکند. ببینید همه اش آیات را خواند امام تفسیر کردن یعنی مراد از نور این است، مراد از آن کلمه این است....، ایینکه گفتیم این تنزیل است اما غیر این تأویل است. پس تنزیل یعنی همان معنایی که از آیه اراده شده. یعنی آن معنای ظاهرش. آن معنایی ظاهری که ازش اراده شده است آن را میگویند تنزیل، نه اینکه تنزیل این است. چون اصلا سیر سوالات سائل را نگاه کنید همه اش یعنی مراد این چیست، بیان مراد است. اصلا احتمال این نیست که در این حدیث شما فکر کنید که امام میفرماید این کلمه ی نور نبوده است و این بوده. خودش هم استدلال میکند در یکجای دیگر نور به معنای و النور الذی ارسلناه معه میگوید ببینید یک نوری همراه پیامبر نازل شده است پس مراد امام است. اصلا استدلال میکند نه اینکه کلمه ی نور اینجا نیست و به جای آن ولایه امیرالمومنین است. میفرماید مراد آن است. پس مراد از کلمه ی تنزیل همان مراد ظاهری آیه است. آن مراد ظاهری آیه همین است. بله ممکن است آیه یک جهات دیگری داشته باشد آن هم تأویل است. تأویل به معنای همان معانی ای که نیاز به پرده برداری دارد و آنها دیگر مطرح نیست. میفرماید این معنا معنایی است که قرآن براساس آن نازل شده است. اما تأویل ممکن است یک تأویلاتی هم داشته باشد مثلا این را تأویل بکنید به یک حکومتی که در مسیر ائمه اطهار است. بگویید که آن حکومت همینطوری است. خداوند آن حکومت را پیروز میکند و آشکار میکند، آن هم میشود ولی آن میشود تأویل. آن چیزی که این آیات مربوط به آن بوده است آن مسئله ی ولایت امیرالمومینن صلوات الله و سلامه علیه است.

پس این کلمه ی تنزیلی که آمده که حتی در بعضی از روایات قسم میخورد که والله تنزیلش این است مراد شأن نزول است و مراد همان معنای ظاهر است. مراد همان مراد خداوند است از آیه. نه اینکه تحریفی در آیه صورت گرفته باشد. انشاء الله که این روشن است. پس بنابراین با توجه به این موارد شما نگاه بفرمایید این احادیث یا قابل قبول نیستند بخاطر اینکه سندا مورد اعتنا نیستند و آنهایی که قابل قبول هستند قابل توجیه هستند و توجیه های صحیحی هستند. از جمله ی این توجیهات همین معنا است که تحریف معنوی شکل گرفته است. از جمله ی توجیهات مراد از تنزیل یعنی مراد واقعی این آیه این است نه اینکه میخواهد بگوید آیه وقتی نازل شده تحریفی صورت گرفت. برخی از اینها روشن است که در خود مدلول نشانه است که این درست نیست و باطل است. مثلا روایتی باشد که الذین کفروا در کنار این، اسم هفتاد نفر از قریش بود، بعد این آیه را میخواندند تا زمان خلیفه ی سوم. این اصلا قابل قبول است؟؟ در آنجا اسم هفتاد نفر باشد، اسم ابوبکر باشد اسم عمر باشد بین الذین کفروا ، بعد هم آنها بتوانند خلیفه ی مسلمین باشند؟؟ اصلا چنین چیزی معقول نیست. پس بنابراین برخی از روایات تحریف هم اصلا قابل قبول نیست از نظر محتوا قابل قبول نیست.

پس بنابراین می ماند راجع به مصحف امیرالمومنین علی بن ابیطالب صلوات الله و سلامه علیه. بعضی ها ممکن است بگویند این مصحف بود و مصحف را تاریخ هم شیعه و هم سنی نوشتند علی علیه السلام آماده کردند، ولی قبول نکردند و این وظیفه را گذاشتند به عهده ی دیگران، به عهده ی زید گذاشتند، به عهده ی عبدالله بن مسعود و دیگران گذاشتند. و امیرالمومنین آن مصحفی را که آماده کرده بودند را نپذیرفتند. و علی علیه السلام آن را برگرداند و دیگر هم در اختیار مسلمین نگذاشت. بعدا خواستند که از علی علیه السلام آن نسخه را بیاورید، طلحه خواست یا دیگران خواستند، امام فرمود: نه، آن در پیش اوصیاء من خواهد بود تا روزی که خداوند بخواهد آشکار بشود. ممکن است کسی بگوید آنجا یک آیاتی بوده که تحریف شده است. ولی آن هم درست نیست. چون آن مصحف بر اساس یک خصوصیاتی که داشته بر اساس تاریخ نزول علی علیه السلام تدوین کردند و در آن نسخه تفسیر آیات ذکر شد. یعنی این آیه کجا نازل شده، شأن نزول آیات ذکر شده بود و تفسیر آیات ذکر شده بود. درباره ی چه کسانی نازل شده بود ذکر شده بود. یعنی یک کتابی بود که هم قرآن بود و هم تفسیرش بود. و اینها نمی خواستند به آن جهاتی که مدنظرشان بود می دیدند که اگر این خصوصیاتی که راجع به اهل بیت است اینها آشکار بشود در تفسیر همه اش آشکار میشود، آن خصوصیاتی که در قرآن است راجع به اهل بیت و راجع به دشمنان اهل بیت اینها را نمی خواستند آشکار بشود فلذا نپذیرفتند و نشانه ی اینکه حاوی آیاتی غیر از این آیات نبوده و کم و زیادی با این مصحف ما ندارد این است که امیرالمومنین علی علیه السلام در زمان خلافتش هم این را آشکار نکرد. اگر بنابود که کم و زیاد شده بود شاید اولین وظیفه ای که امیرالمومنین احساس میکردند این را آشکار کنند و حال آنکه آشکار نکردند. شیخ مفید میفرماید: قد جمع امیر المومنیین القرآن المنزل من اوله الی آخره و الّفه بحسب ما وجب من تألیفه تقدم المکّی علی المدنی و المنسوخ علی الناسخ و وضع کل شیئ منه فی حقّه. پس روایات متعدد در این زمینه هست. طلحه هم میگوید: ثُمَّ قَالَ طَلْحَةُ لاَ أَرَاكَ يَا أَبَا اَلْحَسَنِ أَجَبْتَنِي عَمَّا سَأَلْتُكَ عَنْهُ مِنْ أَمْرِ اَلْقُرْآنِ أَلاَّ تُظْهِرَهُ لِلنَّاسِ قَالَ يَا طَلْحَةُ عَمْداً كَفَفْتُ عَنْ جَوَابِكَ فَأَخْبِرْنِي عَنْ مَا كَتَبَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ أَ قُرْآنٌ كُلُّهُ أَمْ فِيهِ مَا لَيْسَ بِقُرْآنٍ قَالَ طَلْحَةُ بَلْ قُرْآنٌ كُلُّهُ قَالَ إِنْ أَخَذْتُمْ بِمَا فِيهِ نَجَوْتُمْ مِنَ اَلنَّارِ وَ دَخَلْتُمُ اَلْجَنَّةَ فَإِنَّ فِيهِ حُجَّتَنَا وَ بَيَانَ حَقِّنَا وَ فَرْضَ طَاعَتِنَا قَالَ طَلْحَةُ حَسْبِي أَمَّا إِذَا كَانَ قُرْآناً فَحَسْبِي ثُمَّ قَالَ طَلْحَةُ فَأَخْبِرْنِي عَمَّا فِي يَدَيْكَ مِنَ اَلْقُرْآنِ وَ تَأْوِيلِهِ وَ عِلْمِ اَلْحَلاَلِ وَ اَلْحَرَامِ إِلَى مَنْ تَدْفَعُهُ وَ مَنْ صَاحِبُهُ بَعْدَكَ قَالَ إِلَى اَلَّذِي أَمَرَنِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْ أَدْفَعَهُ إِلَيْهِ وَصِيِّي وَ أَوْلَى اَلنَّاسِ بَعْدِي بِالنَّاسِ اِبْنِي اَلْحَسَنِ ثُمَّ يَدْفَعُهُ اِبْنِي اَلْحَسَنُ إِلَى اِبْنِي اَلْحُسَيْنِ ثُمَّ يَصِيرُ إِلَى وَاحِدٍ بَعْدَ وَاحِدٍ مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَيْنِ حَتَّى يَرِدَ آخِرُهُمْ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حَوْضَهُ هُمْ مَعَ اَلْقُرْآنِ لاَ يُفَارِقُونَهُ وَ اَلْقُرْآنُ مَعَهُمْ لاَ يُفَارِقُهُمْ .آن قرآنی را که جمع کردی برای مردم آشکار نمیکنی؟ حالا قبلا سوال کرده بود و امام جواب نداده بود، میفرمایند من عمدا جواب ندادم. بگو اینی که الان هست آیا این قرآن است یا در این غیر قرآن هم قاطی شده است؟ طلحه گفت این همه اش قرآن است و چیزی تغییری نشده، پس بنابراین تحریفی که باعث بشود این قرآن از حجیت بیفتد در این صورت نگرفته است. بعد میپرسد آن قرآنی که پیش خودت هست و تفسیر دارد و تأویل دارد آن را به کی تحویل میدهی؟ میفرمایند ما آن را به فرزندم حسن و تا اینکه به اوصیاء تحویل بدهدف اینطوری میفرمایند. بنابراین این مصحف امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه نه مسأله ی تحریف بله تفسیر بود که آن تفسیر الآن در اختیار ما نیست چون امّت آمادگی نداشتند از آن بیانات استفاده کنند فلذا چون آمادگی نداشتند محروم شدند از این نعمت تا زمانی که این آمادگی در امت پیدا بشود.

شاگرد: در روایت اهل بیت دستور أخذ به ظاهر قرآن دادند همین دلیل است که آن مصحف تفسیر بود نه تحریف و...؟

استاد: بله یکی از وجوهی که دالّ است بر عدم تحریف این است که ائمه اطهار علیهم السلام دستور میدادند که پیروانشان به همین قرآن تمسک کنند و همین را قرائت کنند.

اما راجع به مصحف حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها، کلمه ی مصحف آنجا به معنای کتاب است نه به معنای قرآن است. مصحف یعنی بین الدفتین است چیزی که بین دوجلد باشد آن را میگویند مصحف. عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَبْدٍ صَالِحٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: عِنْدِي مُصْحَفُ فَاطِمَةَ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ مِنَ اَلْقُرْآنِ. اصلا آن ربطی به قرآن ندارد. لیس فیه شیئ من الحلال و الحرام. اصلا آن ربطی به قرآن ندارد. آن یک سلسله مطلبی بوده که طبق روایات ما بعد از وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت جبرائیل می آمده پیش حضرت فاطمه زهرا برای تسلی حضرت فاطمه ی زهرا مطالبی بیان میفرمودند از آینده ی جهان، آینده شیعه تا روز قیامت، و آینده ی ائمه که آنها را بعدا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و فرمودند و حضرت علیه علیه السلام هم آنها را نوشتند و آنها هم یکی از امانت های الهی است در پیش ائمه اطهار. و اینکه بفرمایید که جبرائیل چطور نازل شده بر حضرت فاطمه ی زهرا؟ این نزول رسالت و نبوت نیست، ملائکه در قرآن داریم با زوجه ی حضرت ابراهیم سخن میگوید، ﴿اتعجبین من أمر الله﴾ در آیه هست، با حضرت مریم سخن میگوید حضرت جبرائیل، با زنان مقدسه در قرآن داریم که سخن میگویند و حال آنکه ما میدانیم مقام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر طبق روایات برتر از اینها هست چون سیده نشاء الجنّه هست. همه ی آن خانمها اهل جنّه هستند که سیده ی آنها حضرت فاطمه ی زهرا هست و در این هم هیچ تعجبی نیست. بنابراین این جهت هم شبهه ای نمیتواند باشد.﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾

و ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ﴾

حضرت فاطمه ی زهرا با این مقاماتی که داشتند ملائکه برایش مطالبی بیان میکردند از غیب و آنها هم در آن کتاب مصحف حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها جمع شده است و پیش ائمه هستند و الآن پیش امام زمان صلوات الله و سلامه علیه قرار دارد.

برگردیم و خلاصه کنیم و چند نکته ای عرض کنیم و آن هم این است که تحریف قرآن اصلا ممکن نبوده است چنانکه مرحوم سید مرتضی فرمودند. و این معنی روشن میشود هم از جهت کیفیّت جمع قرآن: پیامبر اکرم هر آیه ای نازل میشد آن کتّاب وحی را صدا میزدند که این آیه را بنویس و در فلان سوره قرار بده مخصوصا مولا امیر المومنین علی بن ابیطالب که از اول قرآن تا آخر قرآن را با املاء پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نوشتند. قَالَ أَبَانٌ عَنْ سُلَيْمٍ قَالَ: جَلَسْتُ إِلَى عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بِالْكُوفَةِ فِي اَلْمَسْجِدِ وَ اَلنَّاسُ حَوْلَهُ فَقَالَ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي سَلُونِي عَنْ كِتَابِ اَللَّهِ فَوَ اَللَّهِ مَا نَزَلَتْ آيَةٌ مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ إِلاَّ وَ قَدْ أَقْرَأَنِيهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا فَقَالَ اِبْنُ اَلْكَوَّاءِ فَمَا كَانَ يَنْزِلُ عَلَيْهِ وَ أَنْتَ غَائِبٌ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَلَى يَحْفَظُ عَلَيَّ مَا غِبْتُ عَنْهُ فَإِذَا قَدِمْتُ عَلَيْهِ قَالَ لِي [يَا عَلِيُّ ] أَنْزَلَ اَللَّهُ بَعْدَكَ كَذَا وَ كَذَا فَيُقْرِئُنِيهِ وَ تَأْوِيلُهُ كَذَا وَ كَذَا فَيُعَلِّمُنِيهِ. تا میرسیدم پیامبر اکرم این آیات را به من میفرمود. غیر از امیرالمومنین صلوات الله علیه و آله افراد دیگری چنانکه ابن اسحاق در فهرست آورده، غیر از علی علیه السلام سعد بن عبید بن نعمان و ابودرداء، معاذبن جبل، زید بن ثابت و ابیّ بن کعب ، و عبید بن معاویه و دیگران عبدالله من مسعود و دیگران جزء کتّاب وحی بودند. علاوه بر اینکه آن تأکیدات فراوان که پیامبر اکرم راجع به تعلم قرآن و حفظ قرآن بیان فرموده بودند و اینکه جزء نماز قرارداده بودند قرآن را مخصوصا اینکه بعد از فاتحه باید یک سوره ای از قرآن خوانده بشود این باعث میشد که زن و مرد همه به حفظ قرآن روی بیاورند. آن مقاماتی که برای حمله ی قرآن ذکر شده بود، قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: اَلْقُرْآنُ مَأْدُبَةُ اَللَّهِ فَتَعَلَّمُوا مَأْدُبَةَ اَلْقُرْآنِ [اَللَّهِ] پیامبر اکرم میفرماید سفره ی خداست از این سفره بهره ببرید. یا به این مضمون که تعداد درجات جنه به تعداد آیات الله هست هر کس یک آیه ای را بخواند به همان درجه در بهشت مقامش میرود بالا. با این تأکیدات فراوانی که بر تعلیم قؤآن و ب رحفظ قرآن شده بود اصلا برنامه داشتند که کسانی که مسلمان میشدند آنها را دستور میدادند که این آیات را به تازه مسلمانها یاد بدهید. و برنامه شان همین بوده است طبق آن روایات. ده آیه ده آیه یاد میدادند ، هم حفظ میکردند هم تفسیرش را به آنها میفرمودند بعد وارد ده آیه ی بعدی میشدند آنهایی که تازه مسلمان میشدند. باز برای تعلیم قرآن افراد میفرستادند برای شهرهای مختلف. پس بنابراین با این برنامه ای که راجع به قرآن پیش آمده و آن اهتمامی که قرآن ایجاد کرد و آن جهات اعجازی که قرآن داشت باعث شد قرآن به صورت متواتر دربیاید و اصلا شبهه تحریف در آن معنا ندارد. همین برنامه در زمان ائمه اطهار علیهم السلام با وسعت بیشتر شکل گرفت که اصلا زمینه ی تحریف کلا راجع به قرآن مطرح نشد. اختلافات در حد قراءات بله آن در قرآن است و آن هم مغیّر معنا معمولا نیست یعنی آن اختلافات در حد قراءات قرآن است. پس با این بیان روشن میشود اینکه ادعا کردند در قرآن تحریف هست پس بنابراین به ظواهر قران نمیشود عمل کرد این درست نیست.

صاحب کفایه یک جوابهای دیگری هم داده که دیگر نیازی به آن جوابها نیست. مثلا فرموده که ما نمیدانیم اگر هم تحریف باشد چرا در احکام باشد؟؟ چون داعی تحریف در احکام نیست. از این نوع جوابها هم دادند که نیازی به این جوابها نیست پس بنابراین تحریفی در قران صورت نگرفته و آن جوابهای دیگری که صاحب کفایه داده است آنها را هم اضافه کنیم مضر در أخذ به ظواهر قرآن نخواهد بود و این شبهه اصلا نمیتواند جلوی حجیت ظواهر قرآن را بگیرد با توجه به آن نکاتی که قبلا عرض کردیم، خود ائمه اطهار قبلا فرمودند همه ی شروط را عرضه بکنید به قرآن اگر موافق قرآن نباشد آن شرط باطل است. اخبار متعارضه را عرضه بکنید به قرآن اگر موافق قران نبود آن را بزنید به دیوار و به آن عمل نکنید اگر مخالف صددرصد باشد. اگر نه، یکی موافق است و یکی مخالف، مخالفت به ظاهر است آن موقع موافق ظاهر را بگیر. بنابراین نکاتی که قرآن از ائمه مطرح شده است قطعا این شبهه هم وارد نخواهد بود. نظیر این شبهه برای اهل سنت هم هست. اهل سنت هم روایات فراوانی از آنها نقل شده است راجع به تحریف قرآن. آنهات آمدند خودشان را با یک کلماتی که اصلا هیچ اساسی هم ندارد خواستند بگویند که مراد این است. از خود عمر چقدر نقل شده، آیه نقل شده که این بوده ولی من شاهد پیدا نکردم که این را در قرآن درج کنم. مثل آیه ی رجم شیخ و شیخه. یا ابوموسی اشعری میگوید صد آیه در فلان سوره بود ولی الآن نیست ان سوره، مثل سوره توبه یک سوره ای بود. میگوید من فقط یک آیه اش یادم است که اگر بنی آدم دوتا وادی پر از طلا هم باشد که بهش بدهم او سیر نمیشود و فقط خاک شکم او را سیر خواهد کرد. یک چنین آیه ای او درست میکند. در صحیح بخاری است که أنّ الله بعث محمدا بالحق و أنزل الکتاب فکان مما انزل الله آیه الرجم فقرأناها و أقلناها و وعیناها تا الی آیه. بعد میگوید آن آیه اینطوری بوده و همچنین آیه ای در صحیحه مسلم از عایشه است که: کان فی ما أنزل من القرآن عشر رضعات معلومات یحرّمن ثم نسخن بخمس معلومات فتوفّیَ رسول الله و هنَّ فی ما یقرءون القرآن. در قرآن چنین آیه ای بوده که اول گفت ده بار بخورد حرمت رضاعی پیش می آید بعد آیه آمد گفت پنج بار. که همان مسئله ی رضاع کبیر است که عایشه ادعا میکرده است. میگوید پیامبر هم وفات کرد این آیات بود. باز در سنن أبن ماجه است که یک سلسله آیاتی بود که من گذاشته بودم زیر تشک یا بالشت خودم که از قرآن بود، پیامبر که وفات کرد ما مشغول کفن و دفن پیامبر شدیم که یک حیوان اهلی آمد و اینها را خورد و دیگر اینها پیدا نمیشود. در سنن أبن ماجه کتاب معتبر آنهاست که از کتب ستّه است که بز آمد این آیات را خورد و دیگر نیست. پس بنابراین یک چنین مسائلی هم خیلی زیاد است، برخی از اینها را توجیح میکنند که این نسخ قرائت شده است. یکی از اقسام نسخ این است که نسخ قرائت بشود. و میگویند اینها یک مدتی در قرآن بوده. نسخ قرائت را اینها درآوردند که این روایات تحریف را بپوشانند و یک توجیهی باشد برای روایت تحریف شان. اینها بودند و نسخ قرائت شدند، هیچ دلیلی که پیامبر فرموده باشند نسخ قرائت یا در آیه وارد شده باشد، اصلا ما نسخ قرائت نداریم. اینها این عنوان را درآوردند برای اینکه توجیه کنند آن روایات تحریف فراوانی که در کتب شان است. عرض کردم در کتب معتبر از بخاری گرفته، مسلم گرفته، ابن ماجه گرفته تا کتب دیگر فراوان روایات تحریف دارند و بعضی اش هم قابل حمل بر آن نسخ قرائت هم نیست مثل اینکه بز آمد و آیات را خورد، این کجایش قابل حمل است بر نسخ قرائت، میگوید بعد از پیامبر آمد بز خورد. کجای این میگویید که نسخ قرائت شده. این چنین مطالب را اینها فراوان دارند ولی میآیند شیعه را متهم میکنند و خودشان اصلا پاسخگو نیستند. شیعه این اتهام را نمیپذیرد و این افتراء و بهتان عظیم است. اینها یک جفایی در حق شیعه میکنند و یک جفای بالاتری در حق قرآن میکنند. چون قرآنی که در او اختلاف باشد که یک عده بگویند تحریف شده و یک عده بگویند تحریف نشده مقام قرآن را پایین می آورد پیش کفار و غیر کفار، میگویند پس ببینید پس یک طایفه ای از شماها این قرآن را قبول ندارند. اینها یک جفایی با این مطالبی که دارند در حق شیعه میکنند و افتراء عظیمی در حق شیعه میکنند و یک افتراء عظیمی هم در حق قرآن انجام میدهند. باید از اینها پرسید شیعه باید چیکار کند که شما بپذیرید قرآن، همین قرآن است. الان که دیگر ارتباطات در قرآن است، شما در هر شهر و روستایی وارد بشوید و در را بزنید و بگویید قرآنی که در خانه تان است بیاورید ما یک نگاهی بکنیم. اگر یک قرآنی غیر از آن قرآنی که هست آوردند آنوقت شما بیایید این افترائات عظیم را با علم به دروغ بودن تکرار میکنند و ساحت شیعه بریء است از این افترائات.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo