< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید محمد واعظ‌موسوی

99/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الحج/الطواف /ادامه مساله 23 تحریرالوسیله

 

همانگونه که قبلا متذکر شدیم قول دیگری که در مقابل قول مشهور است این است که در موارد شک در نقیصه بنا را بر اقل گذاشته و عمل را استمرار میدهد تا اشواط کامل شوند این قول را علامه ره [1] در "مختلف الشیعة" از قدمائی مانند (مفید، علی بن بابویه، ابی الصلاح و ابن جنید) نقل کرده است شیخ مفید ره در مقنعه فرموده است:[2]

مَن طاف بالبیت فلم یدر ستة طاف أو سبعة فلیطف طوافا أخر لیستیقن أنه طاف سبعا.

در ریشهیابی این قول به دو مورد که ممکن است برای چنین قولی مورد استدلال واقع شوند دست یافتیم که بررسی میکنیم:

1ــــ بناگذاری بر اقل، مقتضای قاعده اولیه است؛ زیرا اصل، عدم اتیان مشکوک است و مقتضای اشتغال یقینی این است که فرغ یقینی تحصیل شود. منتهی مشکوک را به قصد رجاء و به وجه احتیاط انجام میدهد بلکه به مقتضای استصحاب میتواند بر وجه جزئیت انجام دهد مگر اینکه موضوع، عبارت از اشواط هفتگانه با وصف عدم زیاده باشد که نمیتوان چنین وصفی را با اصل، احراز نمود.

2ــــ روایاتی که بر جواز اکتفا بر اقل، دلالت میکنند که عبارتند از:

الف. صحیحه رفاعه از امام صادق علیهالسلام:[3]

ح5: محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن رفاعة، عن أبي عبد الله عليه السلام أنه قال: في رجل لا يدري ستة طاف أو سبعة. قال: يبنى على يقينه.

این روایت هر چند صراحتا بر لزوم بناگذاری بر اقل دلالت میکند ولی مقتضای جمع بین آن و بین روایاتی که بر لزوم اعاده دلالت میکنند این است که بناگذاری بر یقین نیز جائز است نه اینکه واجب باشد لذا طائف میتواند به یکی از دو وجه عمل کند.

البته بین این روایت و روایاتی که بر لزوم اعاده دلالت میکنند به دو وجه دیگر نیز میتوان جمع کرد:

الف. این روایت را بر شک در طواف مستحبی حمل کنیم.

ب. این روایت را بر شک بعد از فراغ و انصراف حمل کنیم.

اما با توجه به اینکه شاهدی بر این دو وجه الجمع نداریم و جمعی که با تصرف در هیئت انجام دادیم جمع عرفی است که نتیجه آن تخییر است لذا به همان جمع اخذ میکنیم و سراغ این جمعها نمیرویم.

2ــــــ صحیح منصور بن حازم از امام صادق علیهالسلام:[4]

ح3: و عنه، عن سيف بن عميرة، عن منصور بن حازم قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام إني طفت فرم أدر أستة طفت أم سبعة، فطفت طوافا آخر، فقال: هلا استأنفت؟ قلت: طفت و ذهبت، قال: ليس عليك شئ.

ظاهرا مراد از تعبیر "فطفت طوافا أخر" عبارت از انجام یک شوط اضافی است نه انجام یک طواف کامل هفت شوطی، شاهد این برداشت این است که امام علیه‌السلام وی را به از سرگیری طواف تشویق و تحریص نموده است وگرنه اگر مراد از آن، انجام طواف کامل بود وجهی برای تخصیص " هلّا إستأنفت" از سوی امام علیه‌السلام نبود؛ زیرا در این فرض، استیناف صورت گرفته است، پس می‌توان از این روایت، جواز اکتفا بر اقل و انجام دادن مشکوک به قصد رجاء یا به عنوان جزئیت به مقتضای حکم ظاهری، برداشت نمود.

صاحب جواهر ره در ارتباط با این روایت، احتمالی را مطرح کرده‌اند که تعجب برانگیز است ایشان ره فرموده است:[5]

بل قد یحتمل قوله "و قد طفت" الاعادة علی معنی فعلت الامرین: الاکمال و الاعادة.

 

نظر استاد

و حال آنکه به نظر ما ظاهر تعبیر "طفت و ذهبت" اشاره به گفتار قبلی است که گفته است: "فطفت طوافا أخر" و این گفتار همانگونه که گفتیم به معنای انجام یک شوط است نه به معنای انجام یک طواف کامل هفت شوطی، و به همین خاطر است که می‌گوید: "و ذهبتُ" یعنی یک شوط اضافه کرده و بدون اینکه اعاده کنم به سراغ سائر اعمال رفتم.

این صحیحه نیز همانند صحیحه رفاعه بر جواز بناگذاری بر اقل و اتیان به مقدار ناقص حمل می‌شود.

خلاصه آنچه از مسئله 23 استفاده می‌کنیم این است که : شک در اشواط طواف اگر قبل از انصراف از طواف و متمحض در زیاده باشد طواف صحیح خواهد بود و اگر دائر بین زیاده و نقیصه باشد حکم به بطلان می‌شود و اگر شک متمحض در نقیصه باشد به یکی از دو صورت انجام وظیفه می‌شود:

الف. حکم به بطلان طواف و اعاده آن.

ب. بناگذاری بر اقل و افزودن مقدار ناقص.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo