< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی سبزواری

1401/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث علم اصول/مدالیل افعال و تقاریر شارع /اقوال در مسأله

 

ادامه بررسی قول اوّل

بحث در باره بررسی ادلّه قائلین به وجوب کلّ ما فعله النبیّ (ص) و حرمة کلّ ما ترکه بود. بیان شد در این زمینه به آیات، سنّت و عقل استناد شده است. بحث از آیات گذشت و به این نتیجه رسیدیم که هیچکدام از آیات مذکور نمی تواند دلیل بر آن باشد که افعال و تروک نبیّ (ص) و ائمّه (ع) دلالت بر وجوب ما فعله و حرمت ما ترکه داشته باشد. در ادامه به بررسی سنّت و عقل خواهیم پرداخت.

بررسی سنّت

مهمترین و معتبر ترین روایتی که قائلین به دلالت فعل و ترک نبیّ (ص) و ائمّه (ع) بر وجوب ما فعله و حرمة ما ترکه به آن استناد نموده اند، روایتی است که نقل می نماید رسول مکرّم اسلام (ص) در نماز کفش های خود را در آوردند و اصحاب نیز همگی به تبع ایشان کفش های خود را در آوردند و نظیر این جریان در افعال دیگر پیامبر (ص) نیز نقل شده است و این دلیل بر آن است که فهم اصحاب از افعال نبیّ (ص) آن بوده که فعل ایشان دلالت بر وجوب دارد؛

از این استدلال به دو گونه پاسخ داده شده است:

پاسخ اوّل، پاسخ اشتراکی از استدلال به این روایت و امثال آن می باشد و آن اینکه تأسّی اصحاب به پیامبر اکرم (ص) در این موارد و انجام فعلی که ایشان انجام داده اند توسّط اصحاب دلیل بر آن نیست که فعل نبیّ (ص) را بر خود واجب می دیده اند، بلکه ممکن است این کار را از جهت مبالغه در موافقت با پیامبر (ص) انجام می داده اند؛ دلیل بر اینکه تکرار فعل نبیّ (ص) توسّط اصحاب دلالت بر وجوب فعل نبیّ (ص) ندارد آن است که در روایت در آوردن کفش، رسول مکرّم اسلام (ص) به اصحابی که فعل ایشان را تکرار می نمایند می فرماید: «لِمَ خلعتم نعالکم؟» در حالی که اگر متابعت اصحاب در فعل پیامبر علی الاطلاق واجب بود، این استفهام توبیخی توسّط پیامبر اکرم (ص) مطرح نمی گردید، زیرا واضح است که توبیخ بر انجام واجب معنا ندارد؛

 

و امّا پاسخ دوّم، پاسخ اختصاصی به استدلال به خصوص روایت کندن کفش می باشد و آن اینکه بر فرض پذیرفته شود تکرار فعل پیامبر (ص) در این روایت، به جهت آن بوده که اصحاب، فعل پیامبر (ص) را دالّ بر وجوب می دانسته اند، ولی این فهم و برداشت اصحاب ناشی از مجرّد فعل نبیّ (ص) نیست تا گفته شود ایشان مجرّد فعل نبیّ (ص) را مطلقاً دالّ بر وجوب می دانسته اند، بلکه به لحاظ دلیلی خارج از این فعل می باشد و آن اینکه پیامبر اکرم (ص) پیش از این فعل به صورت کلّی به اصحاب فرموده اند: «صلّوا کما رأیتمونی اصلّی» که امر «صلّوا» در این روایت دلالت بر آن دارد که افعال پیامبر (ص) در خصوص نماز، دلالت بر وجوب دارد، لذا این برداشت اصحاب دلیل بر دلالت مطلق فعل پیامبر اکرم (ص) بما هو فعلٌ بر وجوب ما فعله النبیّ (ص) نخواهد داشت.

بررسی عقل

قائلین به دلالت فعل نبیّ (ص) بر وجوب، وجوه عقلی متعدّدی را ذکر نموده اند که باید به صورت جداگانه بیان شده و مورد بررسی قرار گیرد:

وجه اوّل آن است که دلالت فعل نبیّ (ص) آکد از دلالت قول ایشان است، چون هنگامی که پیامبر اکرم (ص) اراده می نمایند فلان فعل به طور قطع محقّق شود، اقدام به آن فعل می نمایند تا دیگران نیز به ایشان اقتدا نمایند.[1]

شیخ طوسی «رحمة الله علیه» در مقام پاسخ از این استدلال می فرمایند: «قول پیامبر (ص) مفید اراده و طلب مقتضای قول از مخاطب می باشد، در حالی که فعل چنین دلالتی ندارد، بله، اگر فعل پیامبر (ص) بعد از قول ایشان انجام بگیرد، در این صورت فعل دلالت بر آن خواهد داشت که قصد ایشان، تحقّق قطعی مقتضای آن قول در خارج می باشد و لذا دلالت بر تأکید مقتضای قول سابق خواهد داشت، امّا اگر فعل پیامبر (ص)، ابتداءً و بدون اینکه قولی از ایشان صادر شده باشد واقع شود به هیچ وجه دلالت بر اراده تحقّق قطعی فعل در خارج و تأکید نخواهد داشت».[2]

وجه دوّم از وجوه عقلی که قائلین به دلالت فعل نبیّ (ص) بر وجوب به آن استناد نموده اند آن است که وجوب، اعلی مراتب فعل است و لذا وقتی وجه فعل پیامبر اکرم (ص) معلوم نباشد، احتیاط واجب بوده و لازم است از ایشان به وجهی تبعیّت شود که اعلی مراتب فعل ایشان یعنی وجوب امتثال شده باشد.[3]

شیخ طوسی «رحمة الله علیه» در مقام پاسخ از این استدلال می فرمایند: «هذا کلامٌ لیس تحته فائده، لأنّ کون الوجوب دالّاً علی ما قاله لا یقتضی انّ حالنا کحاله، و لا أنّ ما فعله واجبٌ علینا».[4]

علاوه بر این دو وجه، آمدی در الاحکام وجوه عقلی دیگری را نیز مطرح نموده است که در حقیقت، استحسان بوده و نمی تواند به عنوان دلیل عقلی مطرح گردد اگرچه اشاره به آنها خالی از فائده نیست:

وجه اوّل آن است که غرض خداوند متعال از اعطاء مرتبه عالیه نبوّت به شخص نبیّ، تبعیّت دیگران از او به اعلی مرتبه تبعیّت و تعظیم او می باشد، در نتیجه عدم تبعیّت از افعال پیامبر اکرم (ص) با این مرتبه عالیه ای که از آن برخوردار هستند از مصادیق اسقاط حرمت پیامبر اکرم (ص) و اخلال به عظمت ایشان بوده و اسقاط حرمت پیامبر اکرم (ص) و اخلال به عظمت ایشان حرام می باشد، لذا متابعت از فعل ایشان واجب بوده و متابعت از فعل ایشان نیز به این خواهد بود که افعال ایشان حتماً توسّط سایرین انجام داده شود.[5]

محقّق آمدی در مقام پاسخ از این وجه استحسانی می گوید: «اینطور نیست که تبعیّت از یک شخص بزرگ و بلند مرتبه، تعظیم او بوده و عدم تبعیّت از او، اهانت به او محسوب گردد، بلکه ای چه بسا تبعیّت از او در برخی موارد مستلزم آن باشد که فرد تابع خود را در مرتبه، همتراز با این شخص بزرگ و بلند مرتبه دیده و اهانت به او محسوب شود مثل اینکه عبد بر سریر و تختی جلوس نماید که مولای او همواره بر آن جلوس می کند، آیا این تعظیم مولی است و یا اهانت به او؟».[6]

وجه دوّم استحسانی که برای اثبات دلالت فعل نبیّ (ص) بر وجوب به آن استناد شده است آن است که افعال پیامبر (ص) قائم مقام اقوال ایشان در جهت بیان مجملات، تخصیص عمومات و تقیید مطلقات قرآن و سنّت می باشد، لذا همانطور که اقوال صادر از معصوم (ع) در جهت بیان مجملات، تخصیص عمومات و تقیید مطلقات قرآن و سنّت حمل بر وجوب می گردد، افعال ایشان نیز حمل بر وجوب خواهد گردید.[7]

محقّق آمدی در مقام پاسخ از این وجه استحسانی می گوید: «لازمه اینکه فعل پیامبر (ص)، بیان برای قولی از اقوال ایشان در سنّت و یا قولی از اقوال خداوند متعال در کتاب باشد این نیست که فعل ایشان موجب شود آنچه با قول افاده داده شده است، واجب گردد، لذا است که گاهی اوقات، خطاب قولی دلالت بر وجوب جواب دارد، ولی فعل اینچنین نیست».[8]

نتیجه آنکه هیچکدام از ادلّه قائلین به دلالت فعل نبیّ (ص) بر وجوب که فعل ائمّه معصومین (ع) را نیز ملحقّ به فعل نبیّ (ص) می دانند، تمام نبوده و قابل پذیرش نمی باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo