< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی‌سبزواری

1402/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: طرق ایصالی الفاظ، افعال و تقاریر صادره از شارع/کتاب /ادامه ادلّه عدم حجّیّت ظواهر کتابّ الّا بعد از تفسیر معصوم (ع)

 

ادامه بیان ادلّه قائلین به عدم حجّیّت ظواهر

بیان شد اخباریّون در مقام اثبات عدم حجّیّت ظواهر کتاب به ادلّه متعدّدی تمسّک کرده اند که توسّط مرحوم محقّق خراسانی در کفایه به صورت جداگانه مطرح گردیده و مورد نقد قرار گرفته است. دلیل اوّل یعنی روایات دالّ بر اختصاص فهم قرآن کریم به اهل آن، دلیل دوّم یعنی اختصاص فهم مفاهیم شامخ قرآن به راسخون فی العلم، دلیل سوّم یعنی نهی قرآن کریم از تمسّک به متشابهات و دلیل چهارم یعنی علم اجمالی به تخصیص عمومات و تقیید مطلقات قرآن کریم بیان گردیده و مورد نقد قرار گرفت. در ادامه به بیان دلیل پنجم و نقد و بررسی آن و در پایان به نتیجه گیری خواهیم پرداخت.

دلیل پنجم: روایات دالّ بر نهی از تفسیر به رأی در قرآن کریم

روایاتی همچون نبوی «من فسّر القرآن برأیه، فلیتبوّأ مقعده من النار»[1] ، ما را از ارتکاب تفسیر به رأی در قرآن کریم نهی نموده اند و تمسّک به ظواهر قرآن نیز مصداق تفسیر به رأی بوده و طبق این روایات، مورد نهی قرار گرفته و حجّت نخواهد بود، چون ظواهر قرآنی همان برداشت هایی است که ما از آیات قرآن داریم و مراد از «رأی» در این روایات نیز همین برداشت هایی است که افراد بدون مراجعه به اهل قرآن ملاک قرار داده و به آن عمل می نمایند[2] .

پاسخ های متعدّدی به این استدلال داده شده از جمله پاسخی که در کلام محقّق خویی «رحمة الله علیه» نیز مورد اشاره قرار گرفته است. حاصل این پاسخ آن است که در این روایات، دو لفظ «تفسیر» و «رأی» محور قرار گرفته است در حالی که فهم ظواهر قرآن و تمسّک به آنها نه از قبیل تفسیر است و نه بر فرض آنکه تفسیر باشد از قبیل تفسیر به رأی است؛

 

امّا تمسّک به ظواهر قرآنی از قبیل تفسیر نیست، زیرا لفظ «تفسیر» از «فَسَّرَ» به معنای کشف و ظهور مشتقّ شده است؛ «فسّر الشیء ای اظهره و کشفه»، لذا تفسیر در خصوص آیاتی صورت می پذیرد که کلام الهی مشتمل بر نوعی غطاء، پوشش و ابهام باشد تا شخص با استناد به قواعد عربی و یا قرائن موجود، آن پوشش، غطاء و ابهام را برطرف نموده و مراد خداوند متعال را ظاهر سازد؛

و امّا ظواهر قرآنی از قبیل «تفسیر به رأی» نیست، زیرا تفسیر بر دو قسم است: یکی تفسیر متّکی به قواعد صحیح عربی و یا قرائن متّصله و منفصله لفظی و یا عقلائی و دیگری تفسیر به رأی یا همان تفسیر بر اساس ترجیح یکی از دو طرف ابهام با تکیه بر ظنون غیر معتبره؛ راغب اصفهانی در تبیین لفظ «رأی» می گوید: «رأی عبارت است از اعتقاد شخص به یکی از دو طرف احتمال نقیض بر اساس اعتماد به غلبه ظنّ» در حالی که تمسّک به ظواهر قرآنی از قبیل تفسیر به رأی نمی باشد، بلکه از قبیل تفسیر صحیح است که به هیچ وجه مورد نهی قرار نگرفته است[3] و [4] .

پاسخ دوّمی که می توان در ردّ این استدلال بیان نمود آن است که یقیناً مراد پیامبر اکرم (ص) از این روایات، نهی از مطلق تفسیر قرآن نیست، زیرا با مراجعه به سیره متشرّعه روشن می شود بسیاری صحابه پیامبر اکرم (ص) همچون ابن عبّاس و ابن مسعود، اقدام به تفسیر قرآن نموده و به عنوان مفسّر قرآن شناخته می شدند بدون اینکه معصومین (ع) از این فعل ایشان منع نموده باشند، لذا روشن می شود در روایات تفسیر به رأی، نهی از مطلق تفسیر صورت نپذیرفته و مراد از تفسیر به رأی، خصوص تفسیری است که متّکی به امور غیر معتبره باشد.

نتیجه گیری

با توجّه به ردّ جمیع ادلّه قائلین به عدم حجّیّت ظواهر کتاب این نتیجه حاصل می شود که هیچ منعی از حجّیّت ظواهر وجود ندارد و به ضمیمه قطعی الصدور بودن آیات قرآن کریم، طریقیّت کتاب الله برای استنباط احکام شرعی سنداً و دلالةً ثابت گردیده و ثابت می شود کتاب الله حجّیّت اصولی داشته و به معنایی که در تفسیر حجّیّت اصولی بیان گردید، منجّزیّت و معذّریّت آن تمام می باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo