< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی‌سبزواری

95/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مسأله اقتضاء النهی للفساد/ ادامه مطلب پنجم/ اقوال در مسأله

 

ادامه مطلب پنجم: اقوال در مسأله

بیان شد با توجّه به آنکه اختلاف اقوال در این مسأله تقریباً حول دو محور عبادات و غیر عبادات، اعمّ از معاملات و غیر معاملات شکل گرفته است، لذا شایسته آن است که مانند بسیاری از معاصرین، تحقیق قول حقّ و نقد و بررسی سایر اقوال در دو مقام تعقیب شود: مقام اوّل، نهی از عبادات و مقام دوّم، نهی از غیر عبادات. بحث در مقام اوّل یعنی نهی از عبادات بود که بیان گردید در این مقام، چند مطلب باید مورد بررسی قرار گیرد. بحث در مطلب دوّم یعنی بیان ادلّه قائلین به اقتضاء فساد بود که در این زمینه، سه دلیل بیان گردیده و مورد نقد و بررسی قرار گرفت. بحث در بیان دلیل چهارم یعنی تنافی مبغوضیّت عمل منهیٌّ عنه با قصد قربت و ذکر بررسی محدوده دلالت آن بود که بیان گردید این دلیل شامل نهی از ذات عبادت می گردد ولی شامل نهی از جزء و شرط عبادت نمی شود. در ادامه به بررسی شمول این دلیل نسبت به نهی از وصف عبادت، بیان نتیجه گیری نهایی در مقام اوّل و همچنین بیان مقام دوّم یعنی نهی از غیر عبادات خواهیم پرداخت.

شمول دلیل چهارم نسبت به نهی از وصف عبادت

نهی از وصف عبادت بر شش قسم می باشد: نهی از وصف ملازم با ذات عبادت مثل نهی از ضرر، صوم ضرری، حج ضرری یا صوم یوم عید فطر؛ نهی از وصف ملازم با جزء عبادت مثل نهی از جهر و اخفات در قرائت که نوعی تکلّم بوده و از تکلّم قرائتی جدا نیستند یا نهی از طواف قراناً للطواف الآخر؛ نهی از وصف ملازم با شرط عبادت مثل نهی از وضوی ضرری؛ نهی از وصف مفارق از فرد عبادت مثل نهی از خوردن چیزی در حال صلاة یا نهی از نماز در مکان غصبی؛ نهی از وصف مفارق از جزء عبادت مثل نهی از طواف در حالت رو به کعبه و یا پشت به کعبه و یا نهی از طواف با لباس غصبی؛ نهی از وصف مفارق از شرط عبادت مثل نهی از وضو با آب غصبی و یا غسل با آب غصبی؛

گفته می شود در صورتی که نهی به هر یک از اقسام وصف ملازم تعلّق بگیرد، عبادت موصوف به آن وصف نیز منهیٌّ عنه واقع می شود، چون وصف ملازم، ما بإزائی غیر از موصوف خود ندارد، لذا نهی از آن وصف، بر مبغوضیّت و حرمت عبادت موصوف به آن وصف نیز دلالت خواهد داشت.

بر این اساس، اگر وصف، ملازم با فرد و ذات عبادت باشد، نهی از وصف مستلزم نهی از ذات عبادت، مبغوضیّت، حرمت و در نتیجه فساد آن خواهد بود، لذا صوم یا حج ضرری، به لحاظ نهیی که به وصف ملازم آنها یعنی ضرر تعلّق گرفته است، باطل می باشند؛

و امّا اگر وصف، ملازم با شرط و یا جزء عبادت باشد، نهایتاً حرمت، مبغ

وضیّت و فساد همان شرط و جزء را اقتضاء می نماید ولی مقتضی منهیٌّ عنه بودن ذات عمل و بطلان آن نیست.

و امّا در صورتی که نهی به هر یک از اقسام وصف مفارق تعلّق بگیرد، نهی به خود آن وصف به عنوان یک عمل مستقلّ تعلّق گرفته و به عبادت موصوف به آن وصف سرایت نمی نماید مگر بر اساس قول به امتناع اجتماع امر و نهی بنا بر صغرویّت نزاع که به معنای وحدت وجودی موصوف و وصف بود، و امّا بر اساس قول به جواز اجتماع امر و نهی کما هو التحقیق، چه نزاع صغروی دانسته شود و چه کبروی، نهی از وصف، به موصوف سرایت نمی یابد، چه موصوف، فرد و ذات عبادت باشد، چه جزء آن و چه شرط آن.

نتیجه نهایی

نهی تنها در صورتی مقتضی فساد عبادت است که به ذات عبادت یا وصف ملازم با ذات آن تعلّق بگیرد.

 

مقام دوّم: نهی از غیر عبادات

شش نظریّه اساسی در این زمینه مطرح می باشد:

نظریّه اوّل اینکه نهی از معامله، مطلقاً مقتضی فساد نیست؛ این نظریّه مختار دو گروه از قدما می باشد: یکی کسانی که نهی را به نحو مطلق مقتضی فساد نمی دانند مثل معتزله، ابو الحسن کرخی[1] ، ابو المعالی جوینی[2] که در گذشته نیز اشاره گردید و دوّم کسانی که نهی در معاملات را مقتضی فساد نمی دانند مثل ابو الحسین بصری، غزالی در المستصفی[3] و فخر رازی[4] و محقّق خویی[5] «رحمة الله علیه» از معاصرین.

نظریّه دوّم آنکه نهی از معامله، مطلقاً مقتضی فساد است؛ این نظریّه، مختار گروهی از قدما است که نهی را به طور مطلق مقتضی فساد می دانستند مثل شافعیّه، حنفیّه، حنابله و ظاهریّه[6] . در میان معاصرین نیز اعاظمی مانند حضرت امام[7] و محقّق بروجردی[8] «رحمة الله علیهما» را می توان از قائلین این نظریّه دانست، چون این دو بزرگوار هر چند از لحاظ کبروی، بین نهی متعلّق به اسباب مثل ایجاب و قبول و نهی متعلّق به مسبّبات و یا آثار مسبّبات فرق گذاشته اند و نهی در قسم اوّل رامقتضی فساد ندانسته و نهی در دو قسم اخیر را مقتضی فساد می دانند، ولی به لحاظ صغروی، تمام نواهی متعلّق به معاملات را از قسم دوّم و یا سوّم می دانند.

نظریّه سوّم اینکه اگر نهی به تسبیب مثل ایجاد ملکیّت به فلان امر یا به مسبّب مثل ملکیّت تعلّق گرفته باشد، نه تنها دلالت بر فساد ندارد، بلکه دلالت بر صحّت دارد ولی اگر به سبب یعنی ایجاب و قبول تعلّق گرفته باشد، نه دلالت بر صحّت دارد و نه بر فساد. این نظریّه را محقّق خراسانی[9] «رحمة الله علیه» اختیار نموده اند.

نظریّه چهارم آنکه اگر نهی به مسبّب تعلّق گرفته باشد، مقتضی فساد است و اگر به سبب تعلّق گرفته باشد، مقتضی فساد نیست؛ این نظریّه را محقّق نائینی[10] «رحمة الله علیه» اختیار نموده اند.

نظریّه پنجم اینکه نهی از معاملات مطلقا نه تنها دلالت بر فساد آنها ندارد، بلکه دلالت بر صحّت آنها دارد؛ این نظریّه منسوب به ابو حنیفه و شیبانی است[11] .

نظریّه ششم آنکه اگر نهی به آثار مترتّب بر مسبّب تعلّق گرفته باشد مثل نهی از تصرّف بایع و مشتری در ثمن و مثمن، این نهی مقتضی فساد است و در غیر این صورت مقتضی فساد نیست، چه به سبب تعلّق گرفته باشد، چه به مسبّب و چه به تسبّب؛ این نظریّه را محقّق عراقی[12] «رحمة الله علیه» علی ما فی نهایة الافکار اختیار نموده اند و شهید صدر[13] «رحمة الله علیه» نیز علی ما فی تقریراته، همین نظریّه را تقویت می نمایند.


[1] - صاحب هدایة المسترشدین در جلد 3، صفحه 125 درمقام ذکر قائلین این قول می فرمایند: «حكاه في النهاية عن جماعة من الأشاعرة كالقفّال و الغزالي و غيرهما و جماعة من الحنفيّة و جماعة من المعتزلة كأبي عبد الله البصري و أبي الحسن الكرخي و القاضي عبد الجبّار».
[2] - البرهان فی اصول الفقه، جلد 1، صفحه 199.
[3] - المستصفی فی علم الاصول، جلد 1، صفحه 221.
[4] - المحصول، جلد 2، صفحه 291.
[5] - ایشان در محاضرات فی اصول الفقه، جلد 4، صفحه 166 پس از ذکر اقوال در مسأله می فرمایند: «و الصحيح‌ في المقام أن يقال: إنّ النهي عن المعاملة لا يدل على فسادها وأ نه لا ملازمة بين حرمة معاملة وبطلانها أصلا».
[6] - صاحب هدایة المسترشدین در جلد 3، صفحه 125 در مقام ذکر قائلین این قول می فرماید: «حكاه الرازي عن بعض أصحابه، و حكاه في النهاية عن جمهور فقهاء الشافعيّة و مالك و أبي حنيفة و الحنابلة و أهل الظاهر كافّة و جماعة من المتكلّمين».
[7] - مناهج الوصول الی علم الاصول، جلد 2، صفحه 163.
[8] - ایشان در نهایة الاصول، صفحه 288 می فرمایند: «و بالجملة: الأمر و النهي في الأمور الآلية يتعلقان حقيقة بما هي فانية فيه، فلا يتبادر إلى الأذهان من النهي عن نكاح الأم مثلا إلا حرمة ترتيب آثار الزوجية، فإنها المقصودة بالذات من النكاح، لا نفس الإيجاب و القبول و لا الزوجية المجردة منها، و على هذا فيدل النهي على الفساد، فتدبر».
[9] - ایشان در کفایة الاصول، صفحه 189 پس از انتساب قول به صحّت به ابو حنیفه و شیبانی می فرمایند: «و التحقيق أنه في المعاملات كذلك إذا كان‌ عن‌ المسبب‌ أو التسبيب‌ لاعتبار القدرة في متعلق النهي ك الأمر و لا يكاد يقدر عليهما إلا فيما كانت المعاملة مؤثرة صحيحة و أما إذا كان عن السبب فلا لكونه مقدورا و إن لم يكن صحيحا نعم قد عرفت أن النهي عنه لا ينافيها».
[10] - ایشان در فوائد الاصول، جلد 2، صفحه 471 می فرمایند: «انّ النّهي لو كان عن نفس الإيجاد و الإنشاء و الاشتغال بالمعاملة، فهو لا يقتضى الفساد، إذ حرمة الإيجاد لا يلازم مبغوضيّة الموجد و عدم تحقّقه. و امّا لو تعلّق النّهي بنفس المنشأ و الموجد، فهو يقتضى الفساد لخروج المنشأ حينئذ عن تحت سلطانه، و لا قدرة عليه في عالم التّشريع، و المانع التّشريعي كالمانع العقلي».
[11] - شرح تنقیح الفصول، صفحه 173.
[12] - ایشان در نهایة الافکار، جلد 2، صفحه 459 ابتدا در مورد نهی از سبب، مسبّب و تسبّب می فرمایند: «على جميع التقادير لا دلالة للنهي بما انه نهى مولوي على الفساد» و در پایان در مورد نهی از لوازم و آثار معاملات می فرمایند: «نعم لو كان النهي التحريمي عن لوازم المعاملة كالنهي عن أكل الثمن و المثمن و التصرف فيهما ففي مثل ذلك كان النهي مستلزما للفساد».
[13] - بحوث فی علم الاصول، جلد 3، صفحه 125.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo