< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی‌سبزواری

96/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقصد ثالث/ ادامه مبحث سوّم/ مطلق و مقیّد

 

ادامه مبحث سوّم: مطلق و مقیّد

بیان شد که در این مبحث پیرامون جملاتی بحث می شود که مفید اطلاق و یا تقیید موضوع خود می باشند. گذشت که این مبحث ذیل چند مطلب پی گیری می شود. مطلب اوّل یعنی پیشینه تاریخی بحث، مطلب دوّم یعنی تعریف مطلق و مقیّد و مطلب سوّم یعنی نوع تقابل مطلق و مقیّد بیان گردید. در ادامه به بیان مطلب چهارم یعنی جملات مفید اطلاق خواهیم پرداخت.

مطلب چهارم: جملات مفید اطلاق

باید بررسی شود چه جملاتی مفید اراده اطلاق حکم برای موضوع خود به معنای اراده طبیعت مرسله و من حیث هی هی با قطع نظر از خصوصیّات متشخّصه می باشد؟

در کلمات اعلام، چند جمله به اعتبار اشتمالشان بر بعضی مفردات، ذکر شده است و دلالت و عدم دالالت این جملات بر اطلاق به معنای طبیعت مرسله مورد بحث قرار گرفته است.

جمله اوّل: جمله مشتمل بر اسم جنس

در این جهت که اسم جنس معنایی کلّی داشته و کلّیّت در معنای آن به حسب مدلول تصوّری اخذ شده است، بحثی وجود ندارد، بحث از آن است که آیا مراد از این کلّیّت، ماهیّت مهمله است که جامع میان طبیعت مطلقه و لا بشرط، طبیعت بشرط شیء و طبیعت بشرط لا می باشد و از آن به لا بشرط مقسمی یاد شده و موطنی جز ذهن ندارد یا آنکه مراد، ماهیّت مطلقه یعنی طبیعت لا بشرط قسمی می باشد؟

ثمره[1] این بحث در دو جهت ظاهر می شود:

اوّل اینکه اگر مدلول تصوّری اسم جنس، ماهیّت مهمله و لا بشرط مقسمی باشد، استعمال اسم جنس در مقیّد یعنی طبیعت بشرط شیء یا طبیعت بشرط لا، مستلزم تجوّز و استعمال لفظ در غیر مدلول تصوّری آن نخواهد بود، چون طبیعت مطلقه، طبیعت بشرط شیء و طبیعت بشرط لا، هر سه از افراد ماهیّت مهمله بوده و استعمال لفظ در افراد مدلول تصوّری خود، استعمالی حقیقی می باشد؛ و امّا اگر مدلول تصوّری اسم جنس، ماهیّت مطلقه و لا بشرط قسمی باشد، استعمال اسم جنس در مقیّد یعنی طبیعت بشرط شیء و یا طبیعت بشرط لا، مستلزم تجوّز خواهد بود.

دوّم آنکه اگر شکّ شود اسم جنس در ماهیّت مهمله و لا بشرط قسمی استعمال شده است و یا در ماهیّت مطلقه و لا بشرط مقسمی، چنانچه اسم جنس به حسب مدلول تصوّری مفید طبیعت مطلقه و لا بشرط قسمی باشد، اصالة الحقیقة مفید استعمال اسم جنس در ماهیّت مطلقه و لا بشرط قسمی بوده و بنفسه مفید اطلاق خواهد بود، ولی در صورتی که اسم جنس به حسب مدلول تصوّری مفید طبیعت مهمله و لا بشرط مقسمی باشد، اصالة الحقیقة مفید استعمال آن در ماهیّت مهمله و لا بشرط مقسمی بوده و بنفسه مفید اطلاق نخواهد بود و استفاده اطلاق، نیازمند قرینه خارجیّه یعنی مقدّمات می باشد.

محقّق خراسانی «رحمة الله علیه» در کفایة می فرمایند[2] : «اسم جنس برای مفاهیم خود به صورت مهمله و مبهمه وضع شده است یعنی ذات معنا و صرف مفهوم بما هی هی، بدون لحاظ تقیّد و یا حتّی عدم تقیّد آن به شیئی دیگر، لذا اسم جنس، نه وضع شده است برای ماهیّة مطلقه، شایعه و ساریه و نه وضع شده است برای ماهیّت بلا قید و صرف الوجود.

امّا عدم وضع آن برای ماهیّت شایعه و ساریه به این دلیل است که ماهیّت با قید ارسال، بر تک تک افراد خود صادق نخواهد بود، چون هر فرد از افراد ماهیّت، فاقد شیوع و ارسال می باشد، لذا اگر اسم جنس برای ماهیّت مطلقه وضع شده باشد، استعمال آن در افراد خود نیازمند مجاز گویی و تجرید معنای اسم جنس از ارسال و شیوع خواهد بود در حالی که در محاورات عرفیّه، استعمال اسم جنس در افراد خود بالوجدان مشتمل بر چنین تجریدی نمی باشد.

و امّا عدم وضع آن برای ماهیّت بلا قید و صرف الوجود به این دلیل است که ماهیّت بدون قید، موطنی جز ذهن ندارد، زیرا تحقّق ماهیّت در خارج متوقّف بر تقیّد آن به قیود و تشخّصات خارجیّه، در نتیجه اگر اسم جنس برای ماهیّت بلا قید و صرف الوجود وضع شده باشد، بر افراد خارجی خود صدق نخواهد نمود در حالی که صدق اسم جنس بر افراد خارجی خود، امری غیر قابل انکار می باشد».

 


[1] - شروع درس شماره 55 مورّخ 2/11/96.
[2] - ایشان در کفایة الاصول، صفحه 243 می فرمایند: «اسم الجنس كإنسان و رجل و فرس و حيوان و سواد و بياض إلى غير ذلك من أسماء الكليات من الجواهر و الأعراض بل العرضيات و لا ريب أنها موضوعة لمفاهيمها بما هي هي مبهمة مهملة بلا شرط أصلا ملحوظا معها حتى لحاظ أنها كذلك.و بالجملة الموضوع له اسم الجنس هو نفس المعنى و صرف المفهوم الغير الملحوظ معه شي‌ء أصلا الذي هو المعنى بشرط شي‌ء و لو كان ذاك الشي‌ء هو الإرسال و العموم البدلي و لا الملحوظ معه عدم لحاظ شي‌ء معه الذي هو الماهية اللابشرط القسمي و ذلك لوضوح صدقها بما لها من المعنى بلا عناية التجريد عما هو قضية الاشتراط و التقييد فيها كما لا يخفى، مع بداهة عدم صدق المفهوم بشرط العموم على فرد من الأفراد و إن كان يعم كل واحد منها بدلا أو استيعابا و كذا المفهوم اللابشرط القسمي، فإنه كلي عقلي لا موطن له إلا الذهن لا يكاد يمكن صدقه و انطباقه عليها، بداهة أن مناطه الاتحاد بحسب الوجود خارجا، فكيف يمكن أن يتحد معها ما لا وجود له إلا ذهنا».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo