< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی‌سبزواری

97/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقصد ثالث/ مطلق و مقیّد/ بررسی مانعیّت انصراف ناشی از کثرت وجود

 

ادامه بررسی مانعیّت انصراف ناشی از کثرت وجود

بیان شد که راجع به مانعیّت انصراف ناشی از کثرت وجود از انعقاد ظهور کلام در اراده طبیعت مطلقه، دو نظریّه مطرح می باشد: برخی مطلقاً قائل به مانعیّت چنین انصرافی هستند و برخی قائل به عدم مانعیّت این انصراف هستند مگر آنکه کثرت وجود منجرّ به کثرت استعمال گردد. بیان گردید که تحقیق بحث نیازمند آن است که ادلّه قائلین به عدم مانعیّت ذکر گردیده و مورد نقد و بررسی قرار گیرد. دلیل اوّل یعنی دلیل سیّد مرتضی «رحمة الله علیه» و دلیل دوّم یعنی دلیل محقّق قزوینی «رحمة الله علیه» بیان گردیده و مورد نقد قرار گرفت. در ادامه به بیان دلیل سوّم یعنی دلیل شیخ انصاری «رحمة الله علیه» و دلیل چهارم یعنی دلیل محقّق بروجردی و حضرت امام «رحمة الله علیهما» خواهیم پرداخت.

دلیل سوّم: انصراف خطوری

این دلیل از متن کلام شیخ انصاری «رحمة الله علیه» با دقّت استفاده می شود. ایشان در کتاب الطهارة، در مقام پاسخ از مدّعیان عدم شمول اطلاق ﴿ایدیکم﴾ در آیه شریفه ﴿فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق﴾ نسبت به ید زائده ای که احیاناً برخی اشخاص به صورت مادر زادی واجد آن هستند و انصراف ﴿ایدیکم﴾ به ایدی معتاده و متعارفه یعنی غیر زائده، عبارتی دارند که می تواند به عنوان دلیلی بر عدم اعتبار انصراف ناشی از کثرت وجود مطرح شود. ایشان می فرمایند[1] : «و الانصراف الخطوري من دون تصديق الذهن بعدم الإرادة غير قادح، و إلّا سقط جلّ الإطلاقات بل كلّها».

توضیح عبارت آن است که این انصراف، صرفاً خطوری بوده و در مقام مدلول تصوّری به محض شنیدن لفظ مطلق، بدواً و در ابتدای امر، افراد معتاده و متعارفه ای همچون ید غیر زائده به ذهن مخاطب خطور می نماید، ولی در مقام تشخیص مدلول تصدیقی و اراده جدّی متکلّم، این انصراف زائل شده و ذهن به هیچ وجه اراده خصوص فرد منصرفٌ الیه خطوری را تصدیق نمی نماید و لذا قادح به اطلاق نیست، و الّا تمام اطلاقات باید از اعتبار ساقط شود.

محقّق همدانی «رحمة الله علیه» در مصباح الفقیه هم همین مطلب را مطرح نموده و می فرمایند: «لا عبرة بالانصراف الخطوری الذی لا یوجب تصدیق الذهن بارادتها بالخصوص، فالانصراف فی مثله، بدویٌ منشأهُ غلبة الوجود، یرتفع بالتأمّل»[2] .

به نظر می رسد این استدلال صحیح نباشد، زیرا کثرت وجودی حصّه ای خاصّ از ماهیّت مطلقه مذکور در کلام متکلّم، چند صورت می تواند داشته باشد:

یکی اینکه کثرت وجودی یک حصّه در حدّی است که با ذکر لفظ موضوع برای مطلق، ابتدا آن حصّه به عنوان مدلول تصوّری در ذهن خطور نماید با اینکه مخاطب قطع دارد متکلّم، خصوص آن حصّه را اراده نکرده است؛ این قسم را می توان انصراف خطوری نامید و فرمایش مرحوم شیخ انصاری در خصوص این صورت، فرمایش صحیحی می باشد.

دوّم آنکه کثرت وجودی یک حصّه در حدّی است که با ذکر لفظ موضوع برای مطلق، ابتدا نه تنها آن حصّه به عنوان مدلول تصوّری در ذهن خطور می نماید، بلکه مخاطب قطع پیدا می کند که متکلّم، خصوص آن حصّه را اراده نموده است، ولی با تأمّل در حواشی، این ذهنیّت نسبت به مراد جدّی بودن خصوص این حصّه، از بین می رود، این انصراف را می توان انصراف بدوی نامید کما هو المشهور فی الاصطلاح و اگر منظور شیخ اعظم «رحمة الله علیه» این صورت باشد نیز کلام ایشان، صحیح خواهد بود.

سوّم آنکه کثرت وجودی یک حصّه در حدّی است که با ذکر لفظ موضوع برای مطلق، صرفاً آن حصّه به عنوان مدلول تصوّری در ذهن خطور می نماید، ولی مخاطب به هیچ وجه یقین به اراده این حصّه خاصّ ندارد، بلکه همانطور که احتمال اراده معنای موضوعٌ له و مدلول تصوّری را می دهد، احتمال اراده خصوص این حصّه کثیر الوجود را هم می دهد، مثل زمانی که منشأ کثرت وجودی حصّه خاصّ، کثرت احتیاج به آن حصّه در میان مخاطبین نسبت به سایر حصص باشد؛ در اینجا این انصراف لا محاله اجمال ساز شده و از ظهور تصدیقی لفظ در معنای مدلول به دلالت تصوّری، ممانعت می نماید.

چهارم[3] آنکه کثرت وجودی یک حصّه در حدّی است که عرف در مقام استعمال آن لفظ، اراده خصوص آن حصّه را می فهمد، هر چند احتمال اراده مدلول تصوّری لفظ را به صورت ضعیف، می دهد مثل زمانی که منشأ کثرت وجودی حصّه خاصّ، سهل الوصول بودن و دسترسی آسان به آن حصّه باشد و خطاب مشتمل بر لفظ موضوع برای طبیعت مطلقه نیز در مقام تسهیل و امتنان صادر شده باشد و یا مثل زمانی که فرد یا افراد نادر الوجود، در حدّی نادر باشند که عرفاً کالعدم محسوب شوند به طوری که در جامعه ای که متکلّم سخن می گوید، آن فرد نادر به فراموشی سپرده شده و مغفولٌ عنه افرادی است که در آن جامعه با یکدیگر تخاطب می نمایند، در این صورت قطعاً کثرت وجودی آن حصّه، موجب می شود که متفاهم عند العرف از لفظ موضوع برای طبیعت مطلقه، آن حصّه خاصّ باشد، هر چند اراده اعمّ را هم به طور قطع نمی توان نفی نمود.

بنا بر این اگر مقصود شیخ اعظم «رحمة الله علیه»، عدم مانعیّت انصراف ناشی از غلبه وجودی در قسم اوّل و دوّم باشد، فرمایش ایشان صحیح می باشد ولی اگر مقصود این باشد که انصراف ناشی از غلبه وجودی، مطلقاً انصرافی خطوری و بدوی می باشد، فرمایش ایشان صحیح نخواهد بود و البتّه با تتبّع در فرمایشات ایشان در فقه روشن می شود مقصود ایشان، خصوص قسم اوّل و دوّم می باشد، چون خود این بزرگوار در موارد متعدّدی از کتاب طهارت و مکاسب، انصراف ناشی از متعارف بودن یک حصّه و فرد را مانع از ظهور دانسته اند.

دلیل چهارم: متصوّر نبودن انصراف ناشی از کثرت وجود

این دلیل مربوط به فرمایشی است که محقّق بروجردی و حضرت امام «رحمة الله علیهما» در بحث قدر متیقّن در مقام تخاطب مطرح کرده و مدّعی شدند قدر متیقّن در مقام تخاطب در باب اطلاق تصویر ندارد[4] . حاصل آن فرمایش این بود که اطلاق، رفض القیود است یعنی بی قیدی و طبیعت بی قید و لذا تمام حیثیّت مطلق در مقام افاده مربوط به طبیعت بی قید شیء است و هیچ نظری به فرد و افراد طبیعت ندارد، در حالی که قدر متیقّن مربوط به افراد بوده و تنها در صورتی متصوّر است که نگاه متکلّم، به فرد و افراد طبیعت باشد.

با توجّه به این فرمایش در ما نحن فیه نیز می توان گفت انصراف ناشی از غلبه وجودی مربوط به افراد بوده و تنها در صورتی متصوّر است که نگاه متکلّم، به فرد و افراد طبیعت باشد، در حالی که همانطور که گذشت، این دو بزرگوار معتقدند مطلق به معنای رفض القیود و طبیعت بی قید بوده و هیچ نظری به فرد و افراد طبیعت ندارد.

پاسخ این استدلال از آنچه در پاسخ به ادّعای عدم تصوّر قدر متیقّن در مقام تخاطب مطرح گردید[5] ، روشن می شود. چون اگرچه فرضاً معنای موضوعٌ له لفظ و مدلول تصوّری آن، طبیعت مطلقه باشد و هیچ نگاهی به افراد نداشته باشد ولی متکلّم می تواند در مقام اراده مدلول تصدیقی، اراده کرده باشد طبیعت مطلقه در ضمن تمامی افرادش را و می تواند نظر به حصّه ای خاصّ که فرضاً کثیر الوجود است، داشته باشد، البتّه شکّی نیست تطابق اراده استعمالی و جدّی، مقتضی ظهور این لفظ در اراده طبیعت مطلقه در ضمن تمام افراد خود می باشد، لکن بحث می شود آیا انصراف ناشی از غلبه وجودی حصّه خاصّه، مانع از انعقاد این ظهور شده و باعث اجمال کلام یا ظهور کلام در اراده آن حصّه کثیر الوجود می شود یا این انصراف، انصرافی بدوی و بی پایه بوده و زائل می گردد.

 


[1] - کتاب الطهارة، جلد 2، صفحه 205.
[2] - مصباح الفقیه، جلد 2، صفحه 337.
[3] - شروع درس 96 مورّخ 4/2/97.
[4] - مراجعه شود به درس 87 مورّخ 20/1/97.
[5] - مراجعه شود به درس 88 مورّخ 21/1/97.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo