< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عباسعلی زارعی سبزواری

99/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقصد رابع - مبحث دوّم: احوال عامّ و خاصّ/مطلب یازدهم: گستره تعمیم خطابات شفاهی /ادامه نکته دوّم: تحریر محلّ نزاع

 

ادامه نکته دوّم: تحریر محلّ نزاع

بیان شد اصولیّون در مقام بیان محلّ نزاع در خطابات شفاهیّه یعنی عموماتی که در قالب خطاب صادر شده اند، اختلاف نموده اند. نظریّه اوّل یعنی لفظی بودن نزاع به لحاظ ادوات عموم، نظریّه دوّم یعنی لفظی بودن نزاع به لحاظ ادوات عموم و همچنین عقلی بودن محلّ نزاع و نظریّه سوّم یعنی لفظی بودن نزاع به لحاظ ادوات خطاب بیان گردید. در ادامه به بیان نظریّه چهارم خواهیم پرداخت.

نظریّه چهارم: نظریّه امام خمینی

ایشان علی ما فی تقریرات بحثه یعنی تهذیب الاصول[1] و تنقیح الاصول[2] و همینطور علی ما فی المناهج[3] که نوشته خود ایشان است می فرمایند: «بحث در خطابات شفاهیّه، بحثی عقلی است، به این معنا که آیا شمول خطابات شفاهیّه نسبت به غیر حاضرین، مستلزم امر محال، یعنی مخاطب قرار گرفتن غیر حاضرین بوده و ممتنع می باشد یا آنکه مستلزم امر محال یعنی مخاطب قرار گرفتن غیر حاضرین نبوده و جایز می باشد؟».

بیان نظریّه مختار

می توان گفت در مورد محلّ نزاع در بحث از خطابات شفاهیّه، چند نظریّه و احتمال وجود دارد:

اوّل اینکه بحث لفظی و مربوط به گستره دلالتی عمومات واقع در جملات خطابیّه باشد یعنی اینکه آیا این عمومات، بر همان شمولی که در صورت عدم وقوع در جملات خطابیّه بر آن دلالت داشتند، دلالت داشته و لذا شامل حاضرین، غائبین و معدومین می شوند یا آنکه خطاب، قرینه بر تخصیص این عمومات به خصوص حاضرین می باشد؟ وهذا هذا ما ذهب الیه المحقّق الخراسانی «رحمة الله علیه»؛

 

دوّم آنکه بحث هم می تواند لفظی باشد به همان معنایی که در احتمال اوّل ذکر گردید و هم عقلی به این معنا که آیا عقلاً ممکن است متکلّم غیر حاضرین را مورد خطاب خود قرار دهد یا خیر؟ و هذا ما ذهب الیه المحقّق النائینی «رحمة الله علیه»؛

سوّم اینکه بحث عقلی محض است به این معنا که آیا تعلّق تکالیف به غیر حاضرین، عقلاً ممکن است یا خیر؟ و هذا ما احتمله المحقّق الخراسانی «رحمة الله علیه» در احتمال اوّلی که مطرح نمودند؛

چهارم آنکه بحث، عقلی محض است به این معنا که آیا عقلاً ممکن است متکلّم غیر حاضرین را مورد خطاب خود قرار دهد یا خیر؟ و هذا ما احتمله المحقّق الخراسانی «رحمة الله علیه» در احتمال دوّمی که مطرح نمودند؛

پنجم اینکه بحث، لفظی است به این معنا که آیا ادوات خطاب برای دلالت بر خطاب حقیقی وضع شده اند تا عامّ واقع در جملات خطابیّه، فقط شامل حاضرین شود یا برای خطاب انشائی وضع شده اند تا عامّ واقع در جملات خطابیّه، شامل عموم حاضرین، غائبین و معدومین شود؟ و هذا ما ذهب الیه المحقّق الخویی «رحمة الله علیه»؛

ششم آنکه بحث، عقلی محض است به این معنا که آیا شمول خطاب نسبت به معدومین، مستلزم امر محال یعنی خطاب فعلی آنها و به تعبیری تعلّق تکلیف به آنها می باشد تا خطاب معدومین ممتنع باشد یا چنین ملازمه ای وجود نداشته و در نتیجه شمول خطاب نسبت به معدومین، جایز می باشد؟ و هذا ما ذهب الیه الامام الخمینی «رحمة الله علیه».

با توجّه به مطالبی که در نقد این اقوال و احتمالات بیان گردید گفته می شود نظریّه مختار، نظریّه محقّق خراسانی بوده و لذا به نظر ما این بحث، از احوال عامّ و خاصّ خواهد بود، چون بحث راجع به الفاظ عامّ و ما بمعناه می باشد که در جملات خطابیّه واقع شده اند و از آنجا که اصل دلالت جملات خطابیّه بر عموم و اطلاق به لحاظ اشتمال آنها بر عامّ و مطلق، غیر قابل انکار بوده و به همین لحاظ است که محقّق آمدی این بحث را تحت عنوان «الاوامر العامّة» مطرح می نمایند، لذا اصل دلالت آنها بر عموم و اطلاق، محلّ نزاع نبوده و نهایتاً گستره و حدود دلالت این الفاظ بر عموم و استیعاب، مورد بحث قرار می گیرد به این معنا که آیا به قرینه خطاب، دلالت بر شمول و استیعاب نسبت به خصوص حاضرین دارند و یا آنکه خطاب، به هدف دیگری مطرح شده و قرینه بر تضییق دائره شمول این عمومات نمی باشد و لذا دلالت بر شمول و استیعاب نسبت به حاضرین، غائبین و معدومین خواهند داشت؛

 

بله در مقام استدلال، قائلین به قرینیّت خطاب بر تضییق دائره عموم به خصوص حاضرین، برای اثبات قرینیّت خطاب می توانند به ظهور خطاب در خطاب حقیقی که مختصّ به حاضرین می باشد، دلالت جمله خطابیّه بر طلب یا زجر و یا انبعاث فعلی که مختصّ به موجودین می باشد و یا به اینکه تعمیم خطاب نسبت به حاضرین، غائبین و معدومین، مستلزم امر محال یعنی فعلیّت خطاب نسبت به معدومین می باشد تمسّک نمایند و در مقابل، قائلین به تعمیم و عدم قرینیّت خطاب بر تضییق دائره عموم می توانند تمامی این استدلالات را نفی نموده و بگویند خطاب دلالت بر طلب انشائی داشته و لذا مختصّ به حاضرین نیست یا اینکه بگویند خطاب غائبین و معدومین و همچنین تکلیف فعلی آنها، امری ممکن بوده و محال نمی باشد یا آنکه بگویند تعمیم خطاب نسبت به حاضرین، غائبین و معدومین، مستلزم فعلیّت خطاب نسبت به معدومین نیست تا امر محال لازم آید؛

بر این اساس به نظر می رسد بعضی میان استدلال مثبتین و نافین و محلّ نزاع، خلط نموده اند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo