< فهرست دروس

درس قواعد فقهیه استاد عباسعلی زارعی سبزواری

98/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعده تقیه/ادله اثبات قاعده تقیه /اخبار و روایات

دلیل دوم از ادله قابل استدلال برای اثبات قاعده مهمه التقیه فی کل شی جایزة سنت یعنی اخبار و روایات است

روایاتی که دلالت دارند بر جواز تقیه اگرچه به تواتر لفظی نمیرسند چه بسا تواتر معنوی داشته باشند و این روایات چند طایفه هستند

طائفه اولی روایاتی است که مشتمل بر نص قاعده یعنی التقیه فی کل شی جائزة یا عباراتی قریب به این عبارت می باشند.

یکی از آنان روایات و اخبار صحیحه زراره عن ابی جعفر علیه السلام: عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السلام قال: التقية في كل ضرورة، وصاحبها أعلم بها حين تنزل به.[1] تقیه در هر ضرورتی است این ضرورت ضرورت مصطلحی(( الضرورت تبيح المحذورات )) نیست، بلکه همان خوف است.

روایت دیگر صحیحه ممعمر بن یحیحی بن سالم و محمد بن مسلم و زراره است، به این نوع صحیحه صحيح الفضلاء هم اطلاق می شود.(اگر یک روایت سه سند یا بیشتر که همه صحیحه است مثلاً یک صحیحه زراره دیگری صحیحه مسلم و... بخورد، اینجا گفته میشود صحیحه الفضلا، اصطلاحی است که متأخر المتأخرین مطرح کردند.)

عن إسماعيل الجعفي ومعمر بن يحيى بن سالم ومحمد بن مسلم وزرارة قالوا: سمعنا أبا جعفر عليه السلام يقول: التقية في كل شئ يضطر إليه ابن آدم فقد أحله الله له[2] روایت دیگر باز صحیحه در این خصوص، روایت دیگر معمربن یحیی بن ابی جعفر است که اشکال سندی در روایت وجود دارد كل ما خاف المؤمن على نفسه فيه ضرورة فله فيه التقية.[3] روایت دیگر از همین طوائف صحیح حارث بن مغیره عن ابی جعفر علیه السلام: التقية في كل ضرورة. [4] روایت دیگر روایتی که مرحوم کلینی از ابی عمر الاعجمی می ابی عبدالله علیه السلام نقل کرده: ...والتقية في كل شئ إلا في النبيذ والمسح على الخفين[5] روایت دیگر موثقه سماعه می باشد، امام امر کردند با مخالفین اقامه نماز کردی نمازت را در سفر تمام کن چون: ثم ليتم صلاته معه على ما استطاع، فان التقية واسعة، وليس شئ من التقية إلا وصاحبها مأجور عليها إن شاء الله. [6]

این طائفه اول که دلالت این ها در تقیه روشن است.طائفه دوم روایاتی است که دلالت دارند بر اینکه تقیه ترس المومن یا حرز المومن یا جنت المومن بیان شده است.

یکی از این روایات روایتی که کلینی از محمد بن مروان عن ابی عبدالله علیه السلام روایت می کند: وأي شئ أقر لعيني من التقية، إن التقية جنة المؤمن. [7]

باز روایت دیگر کلینی روایت می کند: ... التقى ترس المؤمن والتقية حرز المؤمن،...[8] در هر دو احتمال دارد ضعف سندی مطرح شود اما با عمل مشهور جبران ضعف سند می‌شود.طائفه سوم دلالت دارند بر این که تقیه کمال ایمان و دین محسوب می شود.

یکی از این روایات صحیح حريز بن عبد الله، عن المعلي ابن خنيس قال: ... يا معلى إن التقية ديني ودين آبائي، ولا دين لمن لا تقية له،[9]

یکی دیگر از همین طایفه سوم روایتی که در علل الشرایع از ابی بصیر نقل شده است که قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) التَّقِيَّةُ دِينُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْتُ مِنْ دِينِ اللَّهِ قَالَ فَقَالَ إِي وَ اللَّهِ مِنْ دِينِ اللَّهِ[10]

تقیه جزئی از دین محسوب میشود

جمله لا دين لمن لا تقية له[11] توسط شیخ صدوق از ابان بن عثمان از امام صادق علیه السلام و جمله ولا إيمان لمن لا تقية له [12] از ابن ابی یعفور از امام صادق علیه السلام روایت شده است.

همین طور روایت دیگری از امیرالمومنین علی علیه السلام است: وقال أمير المؤمنين عليه السلام: التقية من أفضل أعمال المؤمن، يصون بها نفسه وإخوانه عن الفاجرين،[13]

روایات دیگری هم در این زمینه وجود دارد که به یکی دیگر از ان اشاره میکند. که در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام است که قال رسول الله صلى الله عليه وآله: مثل مؤمن لا تقية له كمثل جسد لا رأس له،... [14]

روایات دیگری هم وجود دارد که ذکر کردم نیاز نیست ذکر کنم اینجا بعدا مراجعه کنید.

طائفه چهارم روایاتی است که دلالت دارد بر اینکه عمل تقیه عملی است که از انبیا سلف و گذشته صادر شده است

من جمله روایتی که در علل شرائع از ابو بصیر نقل میکند که اشاره کردیم[15] بعد امام علیه السلام شاهدی برای اینکه تقیه از دین خداست نقل میکند: لَقَدْ قَالَ يُوسُفُ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ وَ اللَّهِ مَا كَانُوا سَرَقُوا شَيْئاً[16] در واقع این ایه شریفه را تقیه مطرح کرده البته نکاتی است که بعدا در ذیل بحث مطرح خواهیم کرد.

روایت دیگر که کلینی از ابو بصیر نقل میکند و در ذیل نقل امام صادق علیه السلام که فرمودند: التقية من دين الله. امام این عبارت را اضافه میکند: ولقد قال إبراهيم: ﴿إني سقيم﴾ والله ما كان سقيما.[17] در حقیقت تقیه کرد حضرت ابراهیم

نمونه های دیگری هم وجود دارد که تقیه سیره عملی انبیا بوده است و این ادل دلیل است که تقیه در شرائع گذشته بوده و...

طائفه پنجم روایاتی که دلالت دارند بر اینکه در برخی موارد تقیه جائز نیست یعنی روایاتی که بر استثنایی جواز تقیه در برخی موارد دارند و این استثنا دلیل است که غیر این موارد این استثنا شده تقیه جائز است، وقتی تخصیص بعضی موارد میاد ما استفاده میکنیم جواز اطلاقی مقامی را[18] .

یکی از این روایات صحیحه محمد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السلام قال: إنما جعل التقية ليحقن بها الدم، فإذا بلغ الدم فليس تقية. ورواه البرقي في (المحاسن) عن أبيه ومحمد ابن عيسى اليقطيني عن صفوان بن يحيى نحوه. [19]

دومین روایت که معتبره است (امرش دائر بین موثقه و صحیحه است) معتبره مسعدة بن صدقة، عن أبي عبد الله عليه السلام في حديث:... فكل شئ يعمل المؤمن بينهم لمكان التقية مما لا يؤدي إلى الفساد في الدين فإنه جائز.[20]

یکی دیگر از این روایات که خبر اعجمی بود، قبلا هم مطرح کردیم والتقية في كل شئ إلا في النبيذ والمسح على الخفين[21]

وجه استدلال به این روایات این است که استثنای مواردی خاص تبعا دلالت بر عموم مستثنی منه دارد لذا هر جا خوف از جان و مال و عرض باشد تقیه جائز میشود مگر مواردی که استثنا شده.

هذه نبذه من الاخبار الوارده فی التقیه این جمله ای از روایاتی است که برخی از اینها به صورت عام در مورد اضطرار و ضرورت بر جواز تقیه دارند مثل طائفه اول و دوم و بعضی بر رجحان تقیه دلالت دارند مانند طائفه سوم از روایت و برخی هم اینکه این تقیه را عمل انبیا میداند مثل طائفه چهارم از روایات.

با ضمیمه این روایات به هم اولا: تواتر معنوی استفاده میشود و ثانیا استفاده میکنیم بر اساس این روایات، تقیه در هر موردی جائز است مگر مواردی که استثنا خورده است. شاید در بعضی از روایات هم امکان مناقشه سندی بشود که با توجه به تواتر معنوی رفع میشود و باز آنهای که ضعف سندی داشتند هم با عمل مشهور انجبار ضعف سند میشود.

لذا بلا اشکال سنت و اخبار و روایات دلالتشان بر جواز تقیه تمام است. در ادامه اجماع مورد بحث قرار میگیرد.


[18] دو نوع اطلاق داریم یک اطلاق لفظی و یک اطلاق مقامی و فرق این دو در این است که اطلاق لفظی قضیه مطلقه امده ولی در اطلاق مقامی امام یا شارع یک سری قیود را ذکر میکند. مثلا صلاه این شرط را دارد این شرط را دارد و .. شرائط خاصی را امام ذکر میکند از ذکر شرائط دیگر اجتناب میکند این اطلاق مقامی در بقیه موارد را دارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo