< فهرست دروس

درس اسفار استاد اسحاق‌نیا

96/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: روایات معاد

الباب الحادي عشر في المعاد الجسماني و ما يرتبط به من أحوال الآخرة و مقاماتها و فيه فصول‌

فصل (1) في ذكر أصول يحتاج إليها في إثبات هذا المقصد أو ينتفع بها فيه‌

و هذه الأصول و المقدمات قد مر بيانها في هذا الكتاب مستقصى لكن الغرض استحضارها و اجتماعها لئلا يذهل عنها و يقع إعمال الروية فيها و هي هذه.

 

باب 11:

در باب 10 معاد روحانی و میل به لذات عقلیه را در چند بحث بررسی کردیم وکلیاتی هم درباره معاد جسمانی نیز در آن مطرح شد واقوال پیرامون معاد جسمانی را بیان کرده و اصل دیدگاه ملاصدرا نیز مشخص شد اکنون در باب 11 معاد جسمانی را طبق دیدگاه مختار خود با 11 مقدمه تبیین می کند و بعد هم جزئیات مربوط به معاد جسمانی و احوال و اوصاف وویژگی های مربوط به معاد جسمانی را تبیین می کنند بحث معاد را که استاد انصاری همدانی به صورت خصوصی در منزل تدریس می کردند به مدت 5 سال طول کشید و یک روز از هفته را به خوانش روایات بحار الانوار می پرداختند ایشان حواشی ومطالبی را از علامه حسن زاده وآیت الله جوادی مطرح می کردند روایت خوانی تا زمانی که استاد تدریس می کردند ورمقی داشتند ادامه داشت وصفحاتی را از مجلد 8 بحار یادداشت نموده وسفارش می کردند که خوانده شود واز باب تیمن و تبرک خواندن این روایات شایسته است از این گذشته که روایات از لسان اهلبیت ع هم ویژگی ها و جایگاه خاصی دارد در مجلد 8 بحار وروایات سفارش شده در باب 23 که باب جنت و نعیم آن است و روایتی هم از باب 24 که باب دوزخ است را بیان می داریم[1] در این روایت از ابن ابی عمیر از ابی بصیر از امام صادق ع می پرسد: «جعلت فداک یابن رسول الله! شوّقنی

فقال: یا ابا محمد! ان الجنة توجد ریحها من مسیر الف عام وانّ ادنی اهل الجنة منزلا لو نزل به الثقلان الجن و الأنس لوسعهم طعاما و شرابا ولا ینقص من عنده شیئٌ وان ایسر اهل الجنة منزلةً من یدخل الجنة فیُرفع له ثلاث حدایق؛ فذا دخل ادناهنّ رأی فیها من الازواج و الخدم و الانهار والثمار ما شاء الله

فاذا شکر الله وحمده قیل له: ارفع رأسک الی الحدیقة الثانیة ففیها ما لیس فی الأولی

فیقول: یا ربّ اعطنی هذه

فیقول: لئلی إن اعطیتکها سئلتنی غیرها

فیقول: رب! هذه هذه

فإذن هو دخلها وعظُمت مسرته شکر الله وحمِده

قال: فیقال: افتحوا له باب الجنة فیقال له ارفع رأسک فإذن قدفُتح له باب من الخلد ویری اضعاف ما یری فیما قبلُ

فیقول: عند تضاعف مسرّاته، ربِّ لک الحمد الذی لایُحصی إذ مننتَ علیّ بالجنان ونجیتنی من النیران

فیقول: رب ادخلنی الجنة و نجنی من النار

قال ابوبصیر: فبکیتُ وقلتُ له: جُعلتُ فداک! زدنی

فقال: یا ابا بصیر! یا ابا محمد إنّ فی الجنة نهرا فیها جوار نابتات إذا مرّ المؤمن بجاریة اعجبتها قلعتها وانبت الله مکانها أخری ...

قلتُ: جُعلت فداک! زدنی

قال: المؤمن یُزوّج ثمان مئة عذرا واربعة آلاف ثیّب وزوجتین من الحورالعین

قلت: جعلتُ فداک! ثمان مئة عذرا!؟

قال: نعم ما یفترش منهنّ شیئاً الا وجدها عذرا

قلت: من ایّ شیئٍ خُلقن الحور العین؟

قال: من الجنة (من تربة الجنة النورانیة) ویُری مُخ ساقیها من وراء سبعین حُلّة

قلت: جعلتُ فداک! أَلهنّ کلامٌ یتکلمن به فی الجنة

قال: نعم کلام یتکلمن به لم یسمع الخلایق بمثله

قلتُ: ما هو؟

قال: یقلن: نحن الخالدات فلایموت ونحن الناعمات فلا نبأس ونحن المقیمات فلا نزعن ونحن الراضیات فلا نسخط طوبی لمن خُلق لنا وطوبی لمن خُلقنا له نحن اللواتی لو أن قُرن احدانا علق فی جو السماء لأغشی نوره الأبصار و در نسخه بدل آمده: لأغنی نورنا عن الشمس و القمر

از هزار سال می توان رایحه خوش بهشت را دریافت وکمترین مقام بهشتی از آن کسی است که خانه ای دارد که می تواند تمام جن و انسان ها را اگر دعوت کن جا کم نمی آید واگر همگان را پذیرایی کند کم نیاید کمترین جایگاه هم برای کسی است که وقتی وارد بهشت شود 3 بهشت را از دور به او نشان می دهند به پایین ترین و نزدیکترینش وارد که شود از همسران و خادمان ونهرهای جاری وانواع اقسام میوه ها می بیند آن قدر که خدا می داند و می خواهد واین باعث چشم روشنی بسیار او وروشنی وشادمانی قلبش می شود و...

روایت دیگر[2] اب عن ابن ابی عمیر عن جمیل عن ابی عبد الله قال، قال رسول الله: لما أُسری بی الی السماء دخلت الجنة فرأیت فیها ملائکة یبنون لبنة من ذهب ولبنة من فضة وربما أمسکوا فقلت لهم: ما لکم ربما بنیتم وربما امسکتم؟

فقال: حتی تجیئنا النفقة

فقلت لهم: وما نفقتکم؟

فقالوا: فقول المؤمن فی الدنیا؛ «سبحان الله والحمدلله ولااله الاالله والله اکبر» فإذا قال بنینا وإذا امسک امسکنا

روایت دیگر[3] عن علی ابن الحسین قال: إذا سار اهل الجنة فی الجنة ودخل ولی الله الی جنانه ومساکنه واتکأ کل مؤمن علی اریکته حفّته خدامه وتهدلت علیه الثمار میوه در دسترس مومن باشد وتفجرت حوله العیون وچشه سار ها در پیرامونش بجوشد وجرت من تحته الأنهار وبُستت له الضرابیّ فرش ها برایش گستره شود وصُففت له النمارق بالش ها در کنار هم چیده شود وأتته الخدام بما شاءت له شهوته من قبل أن یسألهم ذلک هر انچه را بخواهد پیش از درخواست برایش فراهم کنند قال: ویخرج علیهم الحور العین من الجنان فیمکسون بذلک ما شاء الله ثم إن الجبار یُشرف علیهم فیقول لهم: اولیائی و اهل طاعتی وسکان جنتی فی جواری آلا هل أُنبئکم بخیر مما انتم فیه؟

فیقولون: ربنا فأیّ شیئٍ خیر مما نحن فیه؟ نحن فیما أشتهت انفسنا ولذّت اعیننا من النعم فی جوار الکریم

قال: فیعود علیهم بالقول سخن خدا دوباره تکرار می شود

فیقولون: ربنا نعم فاعطنا خیر مما نحن فیه

فیقول لهم: رضای عنکم ومحبتی لکم خیر واعظم مما انتم فیه

قال: فیقولون: نعم یا ربنا رضاک عنا ومحبتک لنا خیر لنا واطیب لأنفسنا

ثم قرأ علی ابن الحسین هذه الآیة: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (72)»

روایت دیگر[4] إن فی الجنة طیورا کالبخاطی در بهشت پرندگانی مثل شتران قوی دراز گردن هستند علیها من انواع المواشی که انواع چهار پایان بر این ها قرار دارند تسیر ما بین سمائ الجنة وارضها شاید هم تطیر باشد که در انجا به پرواز در می آیند و می گردند فإذا تمنی محبٌّ للنبی و آله آلأکل من شیئٍ منها وقع ذلک عینه بین یدیه فتناثر ریشه وانشوی وانطبخ فأکل من جانب منه قدیدا ومن جانب منه مشویاً بلا نارٍ از طرفی گوشت قورمه نمک سود شده و از طرفی گوشت بریان وکبابی بدون آتش می خورد

عارفان در دمی دو عید کنند    عنکبوتان مگس قدید کنند

 

فإذا قضی شهوته و نهبته قال: الحمدلله رب العالمین عادت کما کانت فطارت فی الهواء وفخرت علی سایر طیور الجنة تقول: من مثلی فقد أکل منی ولی الله عن امر الله

روایت دیگر[5] قال امیرالمؤمنین قال النبی ص: إنّ فی الجنة سوقا ما فیها شراء ولا بیع الا صورٌ من الرجال و النساء من اشتهی صورة دخل فیها وإن فیها مجمع حورالعین یرفعن اصواتهن بصوت لم یسمع الخلایق بمثله؛ نحن الناعمات فلا نبأس ابدا ونحن الطاعمات فلانجوع ابدا ونحن الکاسیات فلا نعری ابدا فنحن الخالدات فلا نموت ابدا ونحن الراضیات فلا نسخط ابدا ونحن المقیمات فلانذعننا ابدا فطوبی لمن کنا له وکان لنا نحن خیرات حسان ازواجنا اقوام کرام.


[1] . بحار الانوار طبع بیروت جلد 8 ص120 باب23 روایت 11.
[2] . . بحار الانوار طبع بیروت جلد 8 ص123 باب23 روایت 19.
[3] . بحار الانوار طبع بیروت جلد 8 ص141 باب23 روایت 57.
[4] . بحار الانوار طبع بیروت جلد 8 ص141 باب23 روایت 58.
[5] . بحار الانوار طبع بیروت جلد 8 ص148 باب23 روایت 76.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo